گروه تجسمی هنرآنلاین،در این دوره، ایران در گذار از فضای سنت‌گرای قاجاری به سوی دولت‌-ملت مدرن پهلوی اول و سپس دوم قرار داشت. سال ۱۳۲۵، مصادف است با پس از جنگ جهانی دوم، آغاز جنگ سرد، و گسترش نفوذ فرهنگی شوروی در کشورهای همسایه. ایران، به‌ویژه پس از بحران آذربایجان (همان سال)، به صحنه‌ای از تقابل ایدئولوژیک شرق و غرب تبدیل شده بود. نمایشگاه مورد بحث نیز، در این بستر، واجد بار سیاسی و فرهنگی دوگانه‌ای بود.

نقد محتوایی نمایشگاه

نمایشگاه سال ۱۳۲۵، از نظر هنری، ترکیبی بود از آثار هنرمندان نسل اول دانش‌آموختگان هنر مدرن ایران، همچون علی‌اکبر صنعتی، جعفر پتگر، حسین طاهرزاده‌ بهزاد و دیگران که هنوز میان سنت نگارگری و واقع‌گرایی اروپایی در نوسان بودند.

در نگاه نخست، این نمایشگاه بر تنوع تکنیکی و سبک‌ها تأکید داشت: از رئالیسم سوسیالیستی الهام‌گرفته از فضای شوروی، تا بازسازی نگاره‌های ملی با نگاهی مدرن. این تنوع، هرچند نشان‌دهنده‌ی جست‌وجو و بی‌ثباتی هویت هنری بود، اما در عین حال، نماینده‌ی پویایی هنر ایرانی در مواجهه با تجدد نیز به شمار می‌رفت.

با این حال، نباید از تأثیر جهت‌دار بودن این رویداد غافل شد. حمایت سفارت شوروی به‌وضوح بیانگر گرایشی خاص به نوعی از هنر بود که هم‌راستا با سیاست‌های فرهنگی آن کشور قرار داشت: تأکید بر توده‌ها، پرهیز از فرمالیسم، و نگاه اجتماعی به هنر. به همین دلیل برخی منتقدان معتقدند که این نمایشگاه بیش از آنکه محصول یک جریان درونی در هنر ایران باشد، بازتابی از میدان نبرد ایدئولوژیک شرق و غرب در عرصه فرهنگ بوده است.

طاهرزاده

به‌علاوه، نبود نام‌هایی چون مارکو گریگوریان، ایران درودی، صادق تبریزی یا هوشنگ پزشک‌نیا ــ که در دهه‌های بعدی جریان‌ساز شدند ــ نشان می‌دهد که این نمایشگاه بیشتر بازتاب یک دوره‌ی گذار و تثبیت اولیه بوده، نه صحنه‌ی ظهور آوانگاردها.

نمایشگاه هنرهای زیبای ایران در سال ۱۳۲۵ با حمایت سفارت شوروی، گرچه در ظاهر یک رویداد فرهنگی صرف بود، اما در عمق خود، سرشار از نشانه‌های برخورد قدرت، هویت، و مدرنیته در ایران بود. از منظر تاریخ هنر، این نمایشگاه گامی مقدماتی در جهت عمومی‌سازی هنر مدرن در ایران بود؛ اما از نظر محتوایی و سیاسی، بازتابی از تنش‌های زمانه‌اش نیز به شمار می‌رفت. نقد این نمایشگاه، ما را وامی‌دارد که تاریخ هنر مدرن ایران را نه صرفاً از زاویه‌ی سبک‌شناسی، بلکه در بستر سیاست، ترجمه فرهنگی و مواجهه با تجدد مطالعه کنیم.

نقد هنری نمایشگاه به قلم رضا جرجانی

در ادامه نقد هنری افتتاحیه اولین نمایشگاه هنرهای زیبای ایران  به قلم رضا جرجانی نویسنده و منتقد هنری  که در مجله سخن در فروردین1325 منتشر شده می خوانیم:

«افتتاح نمایشگاه هنرهای زیبای ایران تحت سرپرستی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی، بمنزلۀ اولین قدمی است که در راه معرفی هنرمندان ایرانی برداشته شده است. سالهای متمادی است که در فصل پائیز نقاشان فرانسوی کارهای خود را در شهر پاریس در سالن مخصوصی به معرض نمایش و قضاوت قرار میدهند. اکنون کوچک ترین شهرهای اروپا نیز دارای موزه نقاشی است. نقاشانی که استطاعت تهیه محل نمایشگاه ندارند، با اجازه از شهرداریها، در چهارراههای بزرگ زیر چادرهای کوچک تابلوهای خود را بفروش میرسانند. اقدام انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی، در تأسیس این نمایشگاه، بمنظور تشویق هنرمندان و زحمتی که هیئت مدیره نمایشگاه برای جمع‌آوری آثار آنان متحمل شده است، قابل تقدیر و درسی است که باید موجب تنبه دستگاه فرهنگی ما و عموم هنردوستان بشود.

صنعتی

در قسمت نقاشی به سبک کلاسیک و تقلید از طبیعت، باید مرحوم کمال‌الملک را استاد بلامعارض و مؤسس نهضت جدید این هنر در ایران دانست. تابلوهائی را که از آن مرحوم در اولین اطاق نمایشگاه نصب کرده‌اند همه می‌شناسند (مثل فالگیر یهودی ـ کبک ـ طالار آینه…) تصویرهای آقای آشتیانی رئیس هیئت قضات نمونه‌های عالی از نقاشی مکتب کمال‌الملک است طرح این تابلوها بسیار محکم است. تقسیم‌بندی سایه‌روشن‌ها طبق اصول کلاسیک انجام گرفته. زمینۀ تابلوها تاریک و قیافه‌ها تا حد اعلای امکان شبیه بموضوع میباشد. پیروی از اصول قدما راه ابداع را بسته و قلم استاد از حدود قوانین نقاشی سبک قرون ماضیه تجاوز نکرده و ریزه‌کاریها را حتی از ذره‌بین‌های عکاسی کارخانه زایس بهتر نشان میدهد.

این شباهت با عکاسی رنگی جدید در تصویر اخیری که آقای آشتیانی از خود کشیده‌اند کمتر دیده میشود. از حرکت سبک قلم‌مو بین ریش جوگندمی که گونه محبوب ایشان را احاطه کرده آهنگ شاعرانه تابلوهای رنوار Renoir نقاش معروف فرانسوی شنیده میشود. میگویند این تابلو ناتمام است. ایکاش که برای لذت چشم هنردوستان آقای آشتیانی این تابلو را مثل سمفونی ناتمام شوبرت نیمه‌کاره میگذاشتند و نظاره کننده را وادار میکردند که به جای اظهار تعجب از اعجاز قلم ایشان در نمایاندن جزئیات، دنبال خط شاعرانۀ ابهام خطوط و رقص سبک نیمرنگ‌ها برود.

نمایشگاه

از برهنۀ «زن و مرد» جز یک تابلو در قسمت هیئت قضات تابلوی دیگری دیده نمیشود. آقای مقدم لذت این نوع نقاشی را، گویا به علت قیودی که هنوز دست و پای هنر را در ایران بسته است، در ابعاد تصویر کوچکی محصور کرده و آنرا در گوشه‌ای نصب کرده‌اند که توجه تماشاچیان را کمتر جلب کند. پیداست که هنوز هنرمندان ما، مخصوصاً در این موقع که بازار عوام‌فریبان رونق دارد، میترسند اقرار بکنند که عهد صحبت اهل طریق را شکسته و از خانقاه بمدرسه آمده‌اند. تابلوی صورت برادر آقای مقدم یکی از کارهای زیبای ایشان است. نور مطبوع لرزانی که تابلوهای آقای مقدم را احاطه کرده، در ردیف هیئت قضات، ایشان را طرفدار نقاشی به سبک‌های جدید اروپائیان نشان میدهد.

چند تابلوی مرد برهنه که آقای بهزاد مطلق آنها را امضاء کرده است، به ما که خود نقاش را نمی‌شناسیم، اینطور می‌فهماند که عمر هنرمند محترم باید از صد و چند سال تجاوز کرده باشد. زیرا از این تابلوها بوی گرد و خاک موزه و رایحه نیمه اول قرن نوزدهم استشمام میشود.

آقایان برادران پتگر، اولیائی، قرابگیان، نجمی از پیروان مکتب کمال‌الملک میباشند. تصویر مادر آقای جعفر پتگر و تابلوی قالیباف ایشان از قطعات قابل ملاحظۀ نمایشگاه است.»

حورا خاکدامن/کیوریتور و منتقد هنری

انتهای پیام