گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: این کتاب در ۲۲ بخش کوتاه تحت عناوین «ترس و پشت گوش انداختن»، «لولاهای غیژغیژی»، «گرفتار بودن»، «از پنجره به بیرون زل زدن»، «فقدان طرح کلی»، «وقتی دیگران پشت گوش می‌اندازند»، «کمال‌گرایی»، «تاریخچه مختصر پشت گوش انداختن»، «اخبار تمرکز ما را به هم می‌زند»، «تخیلات جسمانی تمرکز ما را به هم می‌زند»، «خوردن»، «دشواری انتخاب»، «روانکاوی»، «صومعه»، «بی‌قاعدگی هوشمندانه»، «ضرب‌الاجل»، «غلبه بر اهمال‌کاری»، «در ستایش پشت گوش انداختن»، «پشت گوش انداختن‌های گزینشی»، «محدودیت‌های سختکوشی»، «نامی دیگر برای پشت گوش انداختن» و «به قدر کافی فرصت هست» نوشته شده است.

زندگی هر انسان از دو بخش تشکیل شده است: یکی آن بخشی که در واقعیت وجود دارد، و دیگری زندگی پربارتر و آرمانی‌تری که دلخواهش است، اما هیچ‌گاه به آرزویش جامه عمل نمی‌پوشاند. این زندگی پربار می‌توانست زندگی واقعی ما باشد اگر به‌موقع پشت میز کارمان می‌نشستیم، صبح‌ها زود بیدار می‌شدیم، خواسته‌های‌مان را با دیگران مطرح می‌کردیم، کوتاه بودن عمر را فراموش نمی‌کردیم یا سراغ روان‌درمانگر می‌رفتیم. ما با غلتیدن به وادی غمبار و خاموش اهمال‌کاری، برخی از بهترین استعدادهای‌مان را هدر می‌دهیم.

کتاب «پشت گوش انداختن» به بررسی این موضوع می‌پردازد که سستی و غفلت از کجا نشات می‌گیرد و چگونه می‌توان تحت سلطه آن نماند. مدیریت کاهلی و کوتاهی موجب می‌شود هنگام مرگ حسرت کمتری داشته باشیم.  

در بخشی از این اثر می‌خوانیم: «ما معمولا برای توجیه این‌که چرا کارها را پشت گوش می‌اندازیم دلیلی بسیار قانع‌کننده می‌تراشیم که درعین حال حسابی ما را مستحق تنبیه و مجازات می‌کند: ما وظایف‌مان را انجام نمی‌دهیم چون تنبلیم. کارهای را که بر دوش‌مان است انجام نمی‌دهیم چون ذاتا خوش‌گذران، تنبل و (ورای همه این‌ها) آدم بدی هستیم.

اما واقعیت پیچیده‌تر از این‌هاست. اهمال‌کاری دلایل روان‌شناختی متنوعی دارد که دانستن‌شان باعث می‌شود افراد اهمال‌کار را درک کنیم. علت اصلی‌ای که باعث می‌شود کارهای‌مان را انجام ندهیم تنبلی نیست بلکه ترس است. آنچه ما با دیدی سرسری آن را تنبلی و پشت گوش انداختن می‌نامیم، نشانه اضطراب و یکی از پیامدهای آن است».

کتاب «پشت گوش انداختن» جستارهایی برای زندگی که با ترجمه نادیا فغانی نخستین بار پاییز ۱۴۰۰ منتشر شد این روزها چاپ دوم آن توسط نشر هنوز به فروش می‌رسد. این اثر با توافق آلن دوباتن و موسسه مدرسه زندگی نشر یافته است.