چهرۀ مشهوری است؛ چه در دنیای شعر و ادبیات و چه در عالم رسانه و قاب تلویزیون. شیرین حرف می‌زند و واژه‌هایش را با دقت و حساسیت انتخاب می‌کند. به‌گمانم حرفهایش از دل برمی‌آید که بر دل می‌نشیند. همۀ ما ایرانی‌ها دست‌کم شاه مصراع «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» او را شنیده‌ایم و شاید با خواندنش دلمان حضرت امیرالمومنین علی علیهم‌السلام را زیارت کرده باشد. هم‌صحبتی با او دربارۀ شعر و شاعری حال آدم را خوب می‌کند و دانش آدم را بالا می‌برد.دکتر محمود اکرامی‌فر رسانه را خوب می‌شناسد و شعر را بهتر. شاید بد نباشد که پیش از خواندن گفتگو دو-سه بیت از سروده‌های او را با هم بخوانیم و بعد برویم سراغ بحثی که هم داغ است و هم پرنکته و دقیق.

هر که در عشق علی گم می شود / مثل گل محبوب مردم می شود

تا علی گفتم زبان آتش گرفت / پیش چشمم آسمان آتش گرفت

آسمان رقصید و بارانی شدیم / موج زد دریا و توفانی شدیم

بغض چندین ساله ما باز شد / یا علی گفتیم و عشق آغاز شد ...

چرا سالروز درگذشت شهریار به‌عنوان روز شعر و ادب فارسی انتخاب شد؟ / نقش شعر در زندگی مردم ایران

نخستین پرسش ما از او دربارۀ جایگاه شعر در جامعه و میزان توجه مردم و متولیان امر به این گوهر ادبی فرهنگ ایران‌زمین بود. می‌خواستیم از زبان ایشان قد و بالای شعر فارسی را برانداز کنیم. محمود اکرامی‌فر حرف‌هایش را این‌طور آغاز نمود:

   ما خوشحالیم که یک روز در تقویم، به شعر و ادب فارسی اختصاص داده شده است. وقتی ما دربارۀ شعر و ادبیات فارسی صحبت می‌کنیم از امری حرف می‌زنیم که هزار و اندی سال سابقه دارد و من باورم این است که اگر روز فردوسی، حافظ، مولوی، سعدی و یا دیگر بزرگان شعر ایران‌زمین برای نام‌گذاری روز شعر فارسی انتخاب می‌شد اثر بیش‌تری داشت. جهان ما را با نام این بزرگان می‌شناسد پس به طریق اولی اگر نام یکی از آنها به میان می‌آمد شعر و ادب برد جهانی پیدا می‌کرد. البتّه شهریار هم شاعر بزرگی بوده و بنده به این انتخاب احترام می‌گذارم و خودم برخی از اشعار ایشان را از بر هستم. این انتخاب هم با پیگیری آقای علی‌اصغر شعردوست نمایندۀ وقت مردم تبریز در مجلس صورت گرفت. بنده در یک برنامۀ تلویزیونی که سردبیری و اجرای آن را برعهده داشتم از ایشان پرسیدم که اگر اهل تبریز نبودی باز هم شهریار را برای  روز شعر و ادب فارسی انتخاب می‌کردی؟ ایشان کمی فکر کرد و گفت خیر. به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که تعبیر «شعر و ادب فارسی» ترکیب صد در صد درستی نیست چونکه شعر بخشی از ادبیات فارسی است. تعبیر «شعر و زبان فارسی» مناسب و دقیق‌تر به‌نظر می‌رسد.
با توجه کارکردهای شعر در طول تاریخ و رسانه بودن آن و آثار مهمی که در انتقال فرهنگ، انسجام و وفاق اجتماعی و دفاع ملّی و خیلی چیزهای دیگر دارد حتماً باید یک روز در تقویم به شعر فارسی اختصاص پیدا می‌کرد. شما می‌بنید که شعر به‌عنوان مقوّم و محتوای خیلی از هنرهای دیگر شناخته می‌شود مثل هنر خوشنویسی که بخش عمده‌ای از آن به زیبانویسی اشعار فارسی اختصاص دارد. درواقع هنرمندان خوشنویس هنرشان را با نوشتن مصراع یا بیتی از شعرای بزرگ کشورمان بروز می‌دهند. جا دارد به این نکته هم اشاره کنیم که خوشنویسی هنر چشم‌نواز، پاکیزه، اخلاقی و شریفی است و ما در خوشنویسی هرزنویسی نداریم. من تابحال ندیدم که آثار هنرمندان این رشته پیام نامناسبی داشته باشد. در موسیقی هم شعر جایگاه تعیین‌کننده‌ای دارد. اگر شعر نباشد خواننده چه چیزی را می‌خواهد برای مردم اجرا کند؟ کاربرد شعر در تعزیه هم بسیار پررنگ است. در فرهنگ عامه هم شعر جایگاه خودش را دارد و حتا میوه و سبزی فروش‌های دوره‌گرد هم برای تبلیغ و فروش محصولاتشان از شعر استفاده می‌کنند.

شعر سرمایه اجتماعی و فرهنگی ما ایرانی‌هاست / از دل این جشنواره‌ها شاعر بیرون نمی‌آید

بعد از شنیدن این حرف‌ها دلمان بیش‌تر شیفتۀ شعر فارسی شد. به‌هرحال ایرانی و شعر از لحظۀ تولد تا دم مرگ هم‌نشین هستند. اکرامی‌فر موارد مهم و موثری در باب شعر و مسئولیت مردم و مدیران در قبال آن اشاره نمود و گفت:

   شخص اوّل مملکت شعر را یک سرمایه ملّی می‌دانند ولی متأسفانه ما در کشورمان ثروت، سرمایه و دارایی را بد معنا کرده‌ایم. تأکید بنده بر این است که ما باید به یک تعریف جدیدی از سرمایه برسیم. سرمایه انواع و اقسامی دارد؛ اعم از اجتماعی، عاطفی، اقتصادی، سیاسی، دینی. ببینید وقتی که میرزای شیرازی استعمال تنباکو را حرام اعلام کرد سرمایۀ اجتماعی و دینی او سبب شد تا دربار ناصرالدن‌شاه همه قلیان‌ها را بشکنند. آدم‌ها وقتی از لحاظ سرمایۀ اقتصادی غنی می‌شوند تازه به‌دنبال سرمایۀ اجتماعی می‌روند. مثل کسی که بیست میلیون هزینه می‌کند برای یک سفر زیارتی و پس از بازگشت دو برابر آن را خرج می‌کند و به مردم چلوکباب می‌دهد تا همه او را با هویت جدیدش بشناسند. یا مثل مردی که در جهت حفظ سرمایۀ عاطفی خانواده‌اش را به رستوران می‌برد و پول خرج می‌کند. لذا اگر ما شعر را سرمایۀ اجتماعی، فرهنگی و ملّی بدانیم، برای حفظ، تراکم و افزایش آن برنامه‌ریزی می‌کنیم. ببینید اگر به یک کشاورز زمین و خرمنگاه آماده بدهند هرگز نمی‌تواند ادعا کند که این محصول من است. چون برای کاشت و داشت و حتا برداشت آن زحمتی نکشیده و سهمی در تولید آن ندارد. او زمانی می‌تواند بگوید که این خرمن‌گاه را من درست کرده‌‌ام که با انتخاب و آماده‌سازی زمین و کاشت بذر و نگهداری اصولی به برداشت محصول برسد. مدیران فرهنگی ما متأسفانه خرمن‌دار هستند نه کشاورز و در حوزۀ کاشت و داشت هیچ‌ کاری نمی‌کنند. کار مدیران ما شده برگزاری جشنواره تا با جمع‌آوری خوشه‌های خودرو که در این‌طرف و آن‌طرف به ثمر نشسته‌اند، خرمن‌داری کنند. آقایان! شما چه کاشته‌اید که دنبال برداشت آن هستید؟ نمی‌خواهم بگویم که جشنواره برگزار کردن کار غلطی است امّا کار معطوف به هدف و فایده‌مندی نیست و شاعر پرورش نمی‌دهد.

url

پول سه تا ماشین که به برگزیدگان جشنوارۀ فیلم داده می‌شود برابری می‌کند با کل هزینۀ برگزاری جشنواره شعر فجر /  ما اگر سکوت می‌کنیم دلیل بر رضایت ما تلقی نشود​

اکرامی‌فر که به‌واسطۀ تحصیلاتش در حوزۀ جامعه‌شناسی فهم خوبی از جامعه دارد وظیفۀ مدیران و تصمیم‌گیرندگان فرهنگ کشور را نیز این‌طور ترسیم نمود:

   بنده یک‌بار به آقای جنّتی که وزیر ارشاد بود گفتم این کاشت، داشت و برداشت را لطفاً رعایت بفرمایید. به ایشان گفتم ما نمی‌گوییم به اندازۀ سینما به حوزۀ ادبیات کمک کن، فقط هزینۀ یک فیلم را به ادبیات بده. حالا هم به شما می‌گویم این نمی‌شود که به برندگان سینما اتومبیل «تارا» بدهند و به برندگان ادبیات یک جایزۀ مختصر. کار این عزیزان شریف و قابل احترام است امّا چیزی را تولید نمی‌کنند لکن اهالی ادبیات تولیدکنندۀ عناصر فرهنگی هستند و باعث تراکم فرهنگی می‌شوند. ما می‌پذیریم که بین حوزه‌های مختلف فرهنگ تفاوت باشد ولی تبعیض پذیرفتنی نیست. بله! سینما هزینۀ بیش‌تری دارد ولی این نمی‌شود که هیچ توجهی به شعر نشود. پول سه تا ماشین که به برگزیدگان جشنوارۀ فیلم داده می‌شود برابری می‌کند با کل هزینۀ برگزاری جشنواره شعر فجر. ما اگر سکوت می‌کنیم دلیل بر رضایت ما تلقی نشود. از سه رکن اصلی مهندسی پیام یعنی «تعیین پیام»، «تولید پیام» و «توزیع پیام » دو بخش نخست توسط نویسنده‌ها و شعرا صورت می‌گیرد و اهالی سینما فقط توزیع‌کننده و نشر دهندۀ محتوا و پیام تولید شده توسط دیگران هستند. به‌همین سبب مدیران فرهنگی ما باید از مشاورانی که شعر، مخاطب، رسانه و فرهنگ را بشناسند استفاده کنند. از کسانی که درک درستی از نیاز فرهنگی لایه‌ها و اقشار مختلف جامعه داشته باشند. اگر این‌گونه نباشد این‌طور می‌شود که پی مصلحت مجلس آراستیم، نشستیم و گفتیم و برخاستیم و مقداری از سفره را کاستیم! چرا که ما در حوزۀ فرهنگ متأسفانه و متأثرانه نه نیازسنجی داریم و نه نظرسنجی و نه اثرسنجی؛ خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی! میلیاردها تومان خرج برگزاری جشنواره‌ها می‌کنیم، خب! آخرش چی؟ مدیران ما باید از کارشناسان حوزۀ علوم اجتماعی در این‌باره بهره ببرند تا بفهمند کارهایشان چقدر روی مردم تأثیر گذاشته و یا اصولاً مورد تأیید آنها بوده یا نبوده.

شاعرها باید از راه و رسم استفاده از رسانه را بلد باشند / سواد رسانه‌ای باعث می‌شود شبه شعرها از رونق بیفتند

از این شاعر خوش‌ذوق و تصویرگر عشق دربارۀ وظیفۀ شعرا در شرایط کنونی رسانه و جامعه هم گفتنی‌های جالبی داشت. اکرامی‌فر نقش شاعر در عصر رسانه را این‌گونه تبیین نمود:

   در حوزۀ شعر ما امروز باید شاهد  «شاعر رسانه» باشیم و هر شاعر باید یک رسانه باشد و ما باید چندوجهی به شعر و شاعر نگاه کنیم. چون شاعر تعیین‌کننده و تولیدکننده پیام است و می‌توانده «دروازه‌بانی پیام» را هم انجام بدهد. چیزی که در رسانه‌ها اتفاق می‌افتد. مثلاً تلویزیون تصمیم می‌گیرد دربارۀ سلمان فارسی فیلم بسازد یعنی تعیین پیام. در مرحلۀ بعد به آقای میرباقری سفارش ساخت می‌دهد یعنی تولید پیام. بعد از تولید هم نوبت به اصلاح و بازنگری می‌رسد که یعنی دروازه‌بانی پیام. در مرحلۀ آخر هم پیام را در شبکه‌هایش توزیع می‌کند. منِ شاعر هم به‌نوعی با گوشی تلفن خودم همین کار را با توجه به اندیشه‌های خودم انجام می‌دهم. می‌بینیم که امروز برخی از افراد فعال در شبکه‌های اجتماعی دنبال کننده‌های فراوانی داشته و بسیار تأثیرگذار هستند. فضای جدید رسانه سبب شده که شاعر و مخاطب تقریباً بدون واسطه با هم مرتبط شوند. امروزه واکنش شاعر به وقایع اجتماعی لحظه‌ای شده است. این واکنش سریع فوایدی برای شعر دارد و می‌تواند به رشد شعر و جریان‌سازی اجتماعی کمک کند. از سوی دیگر همین واکنش سریع می‌تواند موجب گسترش شبه شعر و اشعار ضعیف در جامعه بشود. اگر سواد رسانه‌ای مخاطب بالا برود خودش شبه شعر را کنار می‌گذارد و می‌رود به سراغ اشعار قوی و محتوای مناسب. شعرای ما باید خوشان را با شرایط جدید روزگار وفق بدهند و به فرم و محتوای جدید برسند.

   در خاتمه باید به این نکته هم اشاره کنم که نظام آموزشی ما از ادبیات کلاسیک ما تهی است. نظام آموزشی نمره‌محور و کنکورمحور شده و هدفش بالابردن دانش‌ و آگاهی و زیست علمی دانش‌آموز نیست. شما ببینید وقتی پدر یا مادر به مدرسه می‌روند اوّل از معلّم ریاضی و فیزیک سراغ فرزندشان را می‌گیرند که خوب یاد می‌گیرد یا نه بعد اگر فرصت شد یا سر راه معلم زبان فارسی‌اش را دید پیگیر یادگیری ادبیات او هم می‌شود. این رفتار محصول عدم توجه نظام آموزشی به زیست علمی دانش‌آموزهاست. ما باید باور داشته باشیم که ادبیات کهن و معاصر فارسی قابلیت تربیت کودکان و نوجوان‌های را دارد.