سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب "بازنده‌های نازنین" دومین و آخرین رمانی است که لئونارد کوهن، ترانه‌سرا، آهنگساز، خواننده موسیقی پاپ و راک و نویسنده‌ کانادایی در میانه‌ دهه شصت میلادی از خود به جا گذاشته است. "بازنده‌های نازنین" در نگاه اول روایت نویسنده‌ جوانی‌ است که در هاله‌ای از پارانویا در بازخوانی سرگذشت قدیسه‌ای سرخ‌پوست و فرجام عجیب نزدیکانش شباهت‌هایی می‌یابد. بسیاری از لحظات کتاب یادآور فضایی است که سال‌ها بعد در ترانه‌های کوهن انعکاس یافته است. محمد رزازیان اخیرا ترجمه‌ای 360 صفحه‌ای از این رمان را توسط نشر نیماژ روانه بازار کتاب کرده است. درباره این کتاب با او گفت‌وگویی داشتیم.

 

آقای رزازیان، کوهن برای بسیاری تداعی‌بخش ترانه‌هایی است که از او به یادگار مانده، انتشار رمانی از او کمی غیرمنتظره به نظر می‌رسید، این‌طور نیست؟

قبل از این که کوهن وارد دنیای موسیقی شود، در اوایل دهه پنجاه در دانشگاه مک‌گیل ادبیات می‌خواند. تا اوایل دهه شصت، کوهن با انتشار چندین مجموعه شعر در کانادا چهره شناخته ‌شده‌ای به حساب می‌آمد و با بعضی از نویسنده‌های نیویورکی هم ارتباطاتی داشت. کمی بعد کوهن ویلای کوچکی در جزیره هیداری یونان می‌خرد که نتیجه‌اش می‌شود یک مجموعه شعر و دو رمان "بازی محبوب" و "بازنده‌های نازنین". نکته این‌جاست که هم‌زمان با انتشار "بازنده‌های نازنین" کوهن وارد عالم موسیقی می‌شود. به این ترتیب او به عنوان یک شاعر و رمان‌نویس جای پایی برای خودش داشت. البته ما از دورانی حرف می‌زنیم که عصر طلایی نویسنده‌های پست‌مدرن آمریکایی بود و برای مطرح‌شدن باید حرف تازه‌ای زده می‌شد.

شما، لئونارد کوهن را یک نویسنده حرفه‌ای می‌دانید؟

کوهن با وجود این ‌که در زمان خودش به عنوان یک نویسنده به شهرت جهانی نرسیده بود، کاملا یک نویسنده‌ حرفه‌ای بود، گرچه با معیارهای امروزی تفاوت داشت. مساله کوهن آن شرایطی بود که به تجربه‌گرایی این شخص مربوط می‌شد. او هشت ماه در جزیره‌ هیدرا با آمفتامین سرپا می‌ماند تا "بازنده‌های نازنین" را تمام کند. در این مدت از نظر جسمی کاملا فرو می‌ریزد. این یک وضعیت عجیب خودخواسته بود تا روند نگارش کتاب را تحت‌تاثیر قرار بدهد.

این یعنی همان میزان از تجربه‌گرایی که صحبت آن شد؟

درست است. نوشتن به مثابه بازگویی رنجی که نویسنده با جسم و جانش حس می‌کند، موقعیتی که به‌وسیله خود نویسنده ایجاد می‌شود و البته بعد از این کتاب دیگر به سراغ تکرار این فضا نمی‌رود.

منظورتان این است که کوهن به‌خاطر تجربه‌ شرایط نگارش "بازنده‌های نازنین" است که رمان دیگری نمی‌نویسند؟

به‌نظرم تا حدی شرایط خاص نگارش این کتاب موثر بود. اگر برگردیم به سال 1966، بلافاصله بعد از انتشار "بازنده‌های نازنین" کوهن تصمیم می‌گیرد سری به دنیای موسیقی بزند که اتفاقا ماندگار هم می‌شود و تا 10 سال بعد کار مکتوبی چاپ نمی‌کند. در این مدت کوهن تبدیل به یک ستاره پاپ‌ راک شده بود. بازگشت به وضعیت قبلی برایش کمی سخت بود. مشکلات مالی دوران نویسندگی هم بی‌تاثیر نبود.

بازخورد انتشار "بازنده‌های نازنین" در زمان انتشار چطور بوده؟

یک عده این کتاب را با آثار جویس مقایسه کردند، از طرفی عده‌ای نسبت به بی‌پروایی کتاب زاویه داشتند. کتاب یک نثر متکثر دارد. کوهن کاملا بر این شرایط مسلط است. موفقیت کوهن در دنیای موسیقی هم کمک کرد تا "بازنده‌های نازنین" به سرعت پرفروش شود. خود قصه هم ماجرای عجیبی دارد؛ از روایت شکنجه مبلغین کلیسای کاتولیک، توسط بومی‌های قرن هفدهمی مستعمره‌نشین مونترال گرفته تا حوادث مربوط به انقلاب جدایی‌طلبان آن منطقه در دهه شصت، از مغازله با شبح قدیسه‌ای سرخ‌پوست که به شکلی غیرمنتظره به کام مرگ می‌رود تا سرنوشت یک مثلث عجیب عاطفی، داستان کوهن بین خیال و واقعیت شناور است. حتی با معیارهای فعلی هم او در روایت چنین قصه‌ای جسارت نشان داده.

به‌نظرم در کتاب بخش‌هایی وجود دارد که با حساسیت خاصی ترجمه شده‌اند. با توجه به شرایطی که مطرح کردید، بابت مساله مجوز احساس نگرانی نداشتید؟

نخستین موضوعی که وقتی بحث ترجمه کتاب شد ذهنم را مشغول کرد مساله ممیزی بود. اما از وقتی تصمیم گرفتم کار ترجمه شود، سعی کردم به هیچ عنوان به سمت حذف مطلب یا موقعیتی نروم تا یکپارچگی کار حفظ و اصل مطلب گفته شود. همین هم شد. ملاحظاتی از ابتدا وجود داشت، اما به هر حال کار سختی بود. خوش‌بختانه مشکل پیچیده‌ای بابت اخذ مجوز پیش نیامد. نکته مهم درباره "بازنده‌های نازنین" این است که آن چیزی که به عنوان اروتیسم در کار مطرح شده، علی‌رغم تاکید نویسنده کاملا جنبه غیراروتیک و حتی فرعی دارد. این افراط در حاشیه‌گویی بخشی از شیوه‌ روایت‌گری کوهن است. که به نظرم خیلی از منتقدانی که در زمان انتشار کتاب، کوهن را به نوعی به گستاخی متهم کردند متوجه اصل موضوع نبودند و استنادشان متوجه ظاهر قصه بود. اصل قصه جای دیگر است.

انتظار می‌رود ترجمه این کتاب با استقبال مخاطبان کوهن همراه باشد. بازخورد چگونه بوده؟

کتاب به‌تازگی وارد بازار شده ولی بازخورد مثبتی داشته است. انتشارات نیماژ هم تلاش خود را برای معرفی کار انجام داده و از آن‌ها ممنونم. امیدوارم با گذشت زمان کتاب جای خود را بین مخاطبان باز ‌کند. البته اگر در این اوضاع اسفناک اقتصادی بتوان به حیات و بقای بازار کتاب امیدوار بود.

شاید انتظاری که از رمانی به قلم کوهن می‌رود چیزی شبیه فضای ترانه‌هایش باشد، با این حال "بازنده‌های نازنین" زبان پیچیده‌تری دارد که ممکن است مخاطب خاص‌تری بطلبد. با این موضوع موافقید؟

در این باره که کتاب خوانش دقیقی می‌طلبد با شما موافقم. خود کوهن بارها و حتی در نامه‌ای به ناشر نسخه چینی کتاب به این موضوع اشاره می‌کند. همان‌طور که اشاره شد "بازنده‌های نازنین" درگیر یک روایت التقاطی است. اما شیوه‌ مواجهه مولف با مضامینی هم‌چون تاریخ، مذهب و عشق یادآور همان چیزی است که در ترانه‌هایش سراغ داریم، پس خیلی هم کتاب از انتظار آن‌هایی که ترانه‌های کوهن را می‌شناسند دور نیست. این کتاب ماده خام خیلی از موضوعاتی است که در ترانه‌های کوهن بارها شنیدیم. همین باعث شده در کتاب نیز ارتباط خاصی بین ضرورت‌های قصه‌گویی و گریز به شعر شکل بگیرد، که بحث مفصلی است. به‌نظرم "بازنده‌های نازنین" را می‌شود به چشم یک شعر بلند دید. به هر حال وقتی شاعری به سمت قصه‌گویی می‌رود، نمی‌شود خیلی منتظر نتیجه‌گیری‌های قطعی بود.

t (2)