گروه تئاتر هنرآنلاین، سه روایت از زبان کارگردانان مختلف، چهره‌ای چندوجهی از او ترسیم می‌کند؛ چهره‌ای که میان هنر، اخلاق و زیستن در نوسان بود.

ناتالیا کالیادا Natalia Kaliada و نیکلای خالسّین Nicolai Khalezin، بنیان‌گذاران «تئاتر آزاد بلاروس»، روایت خود را از سال ۲۰۰۵ آغاز می‌کنند؛ سالی که آن‌ها در کشوری گرفتار خفقان، در بلاروسی که «آخرین دیکتاتوری اروپا» نامیده می‌شد، تصمیم گرفته بودند تئاتری بسازند که طبق قوانین رسمی حکومت آن زمان، اساساً نباید وجود می‌داشت. آن‌ها از دل همین فضای بسته، برای استاپارد نامه‌ای سرشار از اضطراب و امید نوشتند. پاسخ او بی‌درنگ آمد، کوتاه و قاطع: «روی کمک من حساب کنید. دیگر چه کاری از دستم برمی‌آید؟» اما آن‌ها به همین بسنده نکردند. جسورانه از او خواستند به بلاروس بیاید. استاپارد پذیرفت؛ تنها شرطش این بود که پیش از سفر، ویرایش نهایی نمایشنامه «راک‌اند‌رول» (Rock’n’Roll) را به پایان برساند.

استوپارد1

وقتی به مینسک رسید، برخلاف انتظار، نه کلاس درسی در کار بود و نه ژست استادانه‌ای. استاپارد آمده بود تا گوش بدهد. او را به دیدار هسته مقاومت زیرزمینی بردند: هنرمندان تئاتر مخفی، فعالان فرهنگی، همسران کسانی که ربوده یا کشته شده بودند، زندانیان سیاسی و مدافعان حقوق بشر. در کافه‌ای در مینسک، جمله‌ای از دهان او بیرون آمد که تمام احساسات فروخورده آن جمع را به زبان آورد: «دیکتاتوری یک مقوله سیاسی نیست؛ یک مقوله اخلاقی است». از همان‌جا، استاپارد به حامی مادام‌العمر و مرشد فکری آن‌ها بدل شد. با همان صراحت همیشگی، درسی بزرگ به آن‌ها داد «اگر می‌خواهید بر سیاست تأثیر بگذارید، باید نمایشنامه‌های عالی بنویسید و اجراهای شاهکار روی صحنه ببرید؛ چون مردم فقط به کسانی گوش می‌دهند که کارشان را بلدند». بعدها، در مجمع بروکسل، نشان داد که خطر استبداد را شفاف‌تر از بسیاری سیاستمداران درک می‌کند؛ درکی که ریشه در تجربه‌های کودکی خودش داشت.

کری کرکنل Carrie Cracknell، کارگردان تئاتر، روایتی کاملاً متفاوت و طنزآمیز تعریف می‌کند. او می‌گوید: «من بابت خیلی چیزها مدیون تام هستم، اما بیشتر از همه بابت پایان دادن به دوران بازیگری ناامیدکننده‌ام از او متشکرم!» ماجرا به دوران دانشجویی کری برمی‌گردد؛ زمانی که نقش «آنی» را در نمایش «چیز واقعی» (The Real Thing) بازی می‌کرد. خیلی زود فهمید که نمی‌تواند از پس دیالوگ‌های درخشان، سرعت انتقال فکر و عمق عاطفی متن استاپارد بربیاید. همان تجربه، لحظه‌ای از شفافیت مطلق بود که محدودیت‌هایش را به او نشان داد و مسیرش را به سمت کارگردانی تغییر داد. سال‌ها بعد، وقتی این خاطره را برای استاپارد تعریف کرد، لبخند شیطنت‌آمیز همیشگی او بر چهره‌اش نشست؛ لبخندش چنان قدرتمند و نافذ بود که بلافاصله فضای حاکم بر اتاق و حال‌وهوای جمع را تغییر می‌داد. تا آخرین روزها، اخلاق کاری‌اش ثابت مانده بود. او با اشتیاق در انتخاب بازیگران «آرکادیا» (Arcadia) مشارکت می‌کرد. کرکنل می‌گوید «گاهی با سیگار در دست مکث می‌کرد و حس می‌کردم از پشت مانیتور به یک پرتره زنده نگاه می‌کنم. فراتر از هوش سرشار، آن‌چه او را تعریف می‌کرد، تواضع کمیاب و اشتیاق واقعی‌اش بود».

استوپارد3

نینا رین Nina Raine، که در سال ۲۰۲۳ «راک اند رول» را کارگردانی کرد، استاپارد را «هم‌زیستی عجیب از تضادها» می‌نامد. او جذاب و دلفریب بود، اما در راستای اعتلای نمایشنامه‌هایش می‌توانست بی‌رحم و رک باشد. یک بار در مسکو، وقتی بازیگری بی‌جا لبخند می‌زد، در گوش رین زمزمه کرد «کاش این بازیگر مثل بابانوئلِ تبلیغات کوکاکولا نیشش را باز نکند!» استاپارد گاهی سخت به واقعیت وفادار و گاهی عاشق پرواز خیال کارگردان بود. در «راک‌اند‌رول» ابتدا خانه‌ای کاملاً واقع‌گرایانه در کمبریج می‌خواست، اما ایده جسورانه‌ی رین -صحنه‌ای خالی با یک میز- پس از ساعتی گفت‌وگوی پراسترس، نظرش را تغییر داد. جالب آن‌که وقتی قانع شد، از خود کارگردان هم رادیکال‌تر شد و پیشنهاد داد صحنه‌ی شلوغ کافه روی همان یک میز اجرا شود. تمرینات بدنی و انتزاعی بازیگران، که رین از ترس قضاوت او پنهان می‌کرد، سرانجام با تحسین استاپارد روبه‌رو شد؛ او با شیفتگی گفت «من هم دلم می‌خواهد این کار را انجام بدهم».

این روایت‌ها نشان می‌دهد تام استاپارد فقط یک نمایشنامه‌نویس نبود؛ او روحی زنده بود که تا واپسین لحظه، در جست‌وجوی حقیقت، زیبایی و تجربه زیستن بر صحنه‌ی تئاتر باقی ماند.

منبع گاردین

سحر منصوری(مترجم و پژوهشگر)

انتهای پیام