گروه فرهنگی خبرگزاری هنر آنلاین، هادی مومنی(مدرس دانشگاه و پژوهشگر هنر): در دنیای امروز، شفافیت دیگر یک انتخاب اختیاری نیست، بلکه ضرورتی بنیادین در حکمرانی عمومی بهشمار میرود؛ ضرورتی که بهویژه در حوزهای چون فرهنگ، با مقولاتی نظیر اعتماد عمومی، عدالت توزیعی منابع، و تقویت سرمایه اجتماعی پیوندی ناگسستنی دارد. از این منظر، راهاندازی «سامانه شفافسازی» از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را باید گامی مهم و روبهجلو در مسیر پاسخگویی نهادی، اعتمادسازی فرهنگی، و مشارکتپذیری در سیاستگذاری عمومی دانست.
بر اساس نظریههای «حکمرانی باز» و «دولت پاسخگو»، شفافسازی صرفاً به معنای افشای داده نیست؛ بلکه ابزاری است برای تبدیل نهادهای دولتی به ساختارهایی یادگیرنده، شفاف، و مسئولیتپذیر. در این چارچوب، سامانه شفافسازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تلاشی قابل توجه برای ساختارمند کردن دسترسی عمومی به اطلاعات فرهنگی و هنری محسوب میشود.
بدیهی است که تحلیل کارشناسان و متخصصان حوزه فرهنگ و هنر درباره عملکرد این سامانه، نقش مهمی در ارزیابی واقعبینانه، شناسایی ظرفیتهای توسعه، و رفع نواقص آن دارد. از همین رو، در تدوین این گزارش، تلاش شده است نگاه فعالان فرهنگی، هنرمندان، مدیران هنری، و اصحاب رسانه در نظر گرفته شود. بسیاری از دستهبندیها و محورهای این گزارش، برآمده از گفتوگوهای میدانی و تبادل نظر با متخصصان این حوزه است که دغدغه کارآمدی و شفافیت سیاستهای فرهنگی را دارند.
این گزارش میکوشد، با نگاهی نقادانه و در عین حال سازنده، ابعاد مختلف سامانه شفافسازی را بررسی کند: از ساختار فنی و محتوایی گرفته تا دسترسپذیری، قابلفهمبودن اطلاعات، انسجام دستهبندیها، و نسبت دادهها با سیاستگذاری فرهنگی. هدف، نه صرفاً ارزیابی یک سامانه، بلکه طرح مسئلهای بنیادین در حکمرانی فرهنگی معاصر ایران است: اینکه چگونه میتوان از طریق شفافیت، مسیر گفتوگو، مشارکت و یادگیری نهادی را هموار ساخت.
●چه چیزی شفاف شده؟ مروری بر ساختار سامانه
سامانه شفافسازی وزارت ارشاد، با طراحی ساده اما هدفمند، اطلاعات گوناگونی را در اختیار کاربران قرار میدهد، از جمله:
-گزارش پرداختها و حمایتهای مالی از اشخاص حقیقی و حقوقی-جزئیات قراردادها، پیمانها و هزینهکردها-اطلاعات انتصابات و احکام اداری-آرای هیئتهای رسیدگی به تخلفات اداری-گزارش عملکرد رویدادهای فرهنگی و جشنوارهها-صورتهای مالی، گزارشهای بودجهای و وضعیت کارکنان
یکی از ویژگیهای مثبت این سامانه، قابلیت دانلود مستقیم دادهها بهصورت Excel و PDF است که امکان بررسی مستقل توسط پژوهشگران، رسانهها، و فعالان جامعه مدنی را فراهم میکند.
در میان نهادهای فرهنگی، کمتر سامانهای با این سطح از باز بودن اطلاعات و شمول موضوعی دیده شده است. انتشار آرای تخلفات اداری، جزئیات هزینهکرد جشنوارهها، و حتی اطلاعات نسبتاً دقیق از حمایتهای مالی از هنرمندان و نهادها، گامی شجاعانه و بیسابقه در شفافسازی نهادی در حوزه فرهنگ به شمار میآید.
● چرا این گام مهم است؟ (از «حق دانستن» تا «امکان تحلیل، اصلاح و مشارکت در سیاستگذاری فرهنگی»)
شفافسازی در حوزه فرهنگ، تنها به معنای افشای اطلاعات نیست. آنچه در کشورهایی با الگوی پیشرفته حکمرانی فرهنگی رخ میدهد، فراتر از بارگذاری فهرستی از حمایتها، قراردادها یا اعداد خام است. در این کشورها، شفافیت فرهنگی مترادف است با ارائه دادههایی که قابل تحلیل، تفسیرپذیر، و هدفمند باشند. دادههایی که نهتنها بگویند چه تصمیمی گرفته شده، بلکه توضیح دهند چرا، چگونه و با چه تأثیراتی آن تصمیم اتخاذ شده است.
این شکل از شفافیت، مفهومی عمیقتر دارد و به آنچه برخی پژوهشگران آن را شفافیت تفسیری یا شفافیت معنادار مینامند نزدیک است. همانطور که «هلن میلر» در مقالهای درباره شفافیت فرهنگی در نظامهای اسکاندیناوی تأکید میکند:«داده بدون بافت، روایت و پیوست سیاستی، بیشتر به سراب شفافیت شبیه است تا واقعیت آن.»به بیان دیگر، حق دانستن اگر با حق فهمیدن و حق مشارکت در بازطراحی همراه نشود، صرفاً به یک ژست نمایشی بدل خواهد شد. اما اگر اطلاعات بهشکلی ارائه شوند که شهروندان، رسانهها، و نخبگان بتوانند عملکردها را نقد و روندها را زیر سؤال ببرند، آنگاه با نوعی فرایند یادگیری نهادی روبهرو خواهیم بود؛ فرایندی که به نهادهای سیاستگذار امکان میدهد تصمیمهای خود را بر اساس بازخورد عمومی، تحلیل دادهها، و ارزیابی کارشناسی بازتنظیم کنند.
در همین راستا، راهاندازی سامانه شفافسازی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میتوان بهمنزله گشودن نخستین دریچه به سمت چنین یادگیری نهادی تلقی کرد. وقتی دادههای حمایتی، اطلاعات مالی، و روند تخصیص منابع در معرض دید عمومی قرار میگیرد، نهتنها نظارت عمومی افزایش مییابد، بلکه گفتوگو درباره اولویتها، عدالت توزیعی، و اثربخشی سیاستها ممکن میشود.
افزون بر این، با گشودگی اطلاعات، امکان شکلگیری پلتفرمهای مستقل تحلیل داده فراهم میشود؛ پلتفرمهایی که میتوانند روندهای معیوب را شناسایی کرده، شکافهای عملکردی را برجسته کنند، و پیشنهادهای اصلاحی ارائه دهند. بهبیان دیگر، شفافیت فرهنگی، مقدمهای است بر ورود کنشگران بیرونی به فرآیند سیاستگذاری فرهنگی؛ از پژوهشگران و روزنامهنگاران گرفته تا خود هنرمندان و مدیران صنفی. این مشارکت، اگر بهدرستی مدیریت شود، نهفقط بار تصمیمگیری را توزیع میکند، بلکه مشروعیت تصمیمات را نیز افزایش میدهد.
همچنین در بسیاری از کشورهای موفق، دادههای فرهنگی بهگونهای منتشر میشوند که پیوند روشنی با شاخصهای ارزیابی سیاستی داشته باشند. بهعبارت دیگر، دولتها تنها نمیگویند که چه مقدار بودجه دادهاند، بلکه توضیح میدهند این بودجه قرار بوده به چه هدفی برسد، چه شاخصی برای ارزیابی آن وجود دارد، و آیا این شاخصها محقق شدهاند یا نه. چنین رویکردی، شفافیت را از سطح «رویداد» به سطح «هدف» و سپس «نتیجه» ارتقا میدهد؛ سه سطحی که در هر تحلیل جدی سیاستی باید حضور داشته باشند.
در نهایت، باید تأکید کرد که شفافسازی، وقتی معنا و اثرگذاری پیدا میکند که با سایر الزامات حکمرانی خوب پیوند بخورد: پاسخگویی، گفتوگوی مستمر با ذینفعان، و قابلیت اصلاح سیاستها بر اساس بازخورد عمومی. تنها در این صورت است که سامانههایی نظیر آنچه وزارت ارشاد راهاندازی کرده، از یک «صفحه نمایش عددی» فراتر میروند و به ابزارهای تحول نهادی و فرهنگسازی دموکراتیک تبدیل میشوند.
در چنین چشماندازی، داده صرفاً محصول نهایی نیست؛ بلکه نقطه آغاز مشارکت آگاهانه، سیاستگذاری شفاف، و اصلاح مستمر است. شفافیت فرهنگی، اگر درست طراحی و اجرا شود، میتواند همان خاک حاصلخیزی باشد که اعتماد عمومی در آن ریشه میدواند، و فرهنگ از دل آن دوباره معنا مییابد.
●از عدد تا روایت: کاستیهایی برای اصلاح
در عین حال، سامانه شفافسازی در وضعیت فعلی خود با برخی چالشها و نقاط قابل بهبود مواجه است:
۱. نبود روایت، هدفگذاری و تحلیل سیاستی
دادهها منتشر شدهاند، اما در بیشتر موارد فاقد تحلیل، تبیین اهداف، یا توضیح درباره چرایی تصمیمها هستند. این موضوع باعث میشود استفادهکننده نتواند سیاست کلی پشت داده را بفهمد. شفافیت بدون سیاست، صرفاً انباشت عدد است.
۲. عدم استانداردسازی فرمها و گزارشها
قراردادها و صورتهای مالی منتشرشده، از نظر فرم و ساختار بسیار متفاوتاند. طراحی یک پلتفرم واحد برای ثبت و نمایش دادهها میتواند موجب خوانایی بیشتر، امکان مقایسه، و استفاده تحلیلی شود.
۳. محدود بودن دامنه پوشش نهادی
اطلاعات منتشرشده عمدتاً مربوط به ستاد وزارتخانه است. در حالی که زیرمجموعههایی مانند خانه کتاب، بنیاد رودکی، بنیاد فارابی یا مرکز موسیقی که سهم بالایی از بودجه عمومی دارند، هنوز بهصورت کامل وارد این چرخه شفافیت نشدهاند.
●الگوهایی از جهان برای الهامگیری
در سامانه شورای هنر انگلستان، برای هر پروژهی فرهنگی، نهتنها مبلغ حمایت مالی بلکه دلایل اعطا، معیارهای ارزیابی، گزارش عملکرد و خروجیهای هنری نیز منتشر میشود. در کانادا، سامانه حمایتهای هنری بهصورت دادههای تعاملی و قابل فیلترگذاری طراحی شده که کاربر میتواند بر اساس سال، شهر، حوزه هنری، یا نوع حمایت به تحلیل بپردازد.
وزارت ارشاد میتواند با الهام از این نمونهها، به تدریج سامانه را از یک بانک اطلاعاتی ایستا به یک پلتفرم تحلیلی و مشارکتی پویا تبدیل کند.
●پیشنهادهایی برای ارتقاء سامانه
۱. روایتمحوری: هر داده، در کنار خود، هدف، شاخص و سیاست کلان را توضیح دهد.۲. طراحی پلتفرم تعاملی: بهجای فایل خام، دادهها با ابزارهای تحلیلپذیر ارائه شوند.۳. افزایش دامنه پوشش: تمامی نهادهای تابعه ارشاد مشمول شفافسازی شوند.4. گزارشهای تحلیلی فصلی یا سالانه: تحلیل روندها و بازخوردها را عمومی کند.5. جلب مشارکت عمومی: بخشی برای بازخوردگیری و نظرسنجی کاربران در سامانه فعال شود.6. یکپارچهسازی با سامانههای ملی: اتصال به سامانههایی مانند پاکنا یا حقوق و مزایا.
●جمعبندی: شفافیت فرهنگی؛ آغاز گفتوگو
راهاندازی «سامانه شفافسازی» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میتوان نقطه عطفی در تاریخ حکمرانی فرهنگی ایران دانست. اقدامی که اگرچه هنوز در ابتدای مسیر است، اما نشانهای روشن از پذیرش یک اصل بنیادین در دولتهای مدرن بهشمار میرود: اینکه نهادهای عمومی، نه مالک بلکه امین منابع عمومیاند، و حق دانستن، تحلیل و پرسشگری، از جمله حقوق مردم در قبال عملکرد این نهادهاست.
در کشوری با تنوع فرهنگی، مطالبات روزافزون اجتماعی، و نقش فزاینده فرهنگ در توسعه انسانی، شفافسازی میتواند پایهای برای بازسازی اعتماد عمومی و افزایش بهرهوری سیاستهای فرهنگی باشد. انتشار دادهها، اگر درست طراحی و تبیین شود، نهتنها افشای گذشته بلکه چراغی برای آینده است؛ آیندهای که در آن نهادهای دولتی به تصمیمهای خود فکر میکنند، آنها را توضیح میدهند، و مهمتر از همه، آماده شنیدن نقد و اصلاح هستند.
در وضعیت کنونی، سامانه وزارت ارشاد گامی شجاعانه اما مقدماتی برداشته است. اطلاعاتی از قراردادها، حمایتهای مالی، انتصابات، آرای اداری، و گزارشهای رویدادها منتشر شده، اما هنوز از دستیابی به «شفافیت ساختاری و فرهنگی» فاصله دارد. آنچه اکنون پیش چشم ماست، بیشتر به یک «سایت دادهمحور» میماند تا یک «پلتفرم مشارکتی و یادگیرنده». بسیاری از دادهها خام هستند، فاقد روایت و زمینه. چراییِ تصمیمها، اهداف کلان، و پیامدهای سیاستها در لایههای پنهان باقی ماندهاند. بدینترتیب، خطر آن وجود دارد که شفافسازی بهجای تولید آگاهی، صرفاً انبوهی از ارقام نامفهوم تولید کند که نه اعتماد میسازد و نه تحلیل را تسهیل میکند.
درواقع، شفافیت اصیل، صرفاً به معنای در دسترس بودن داده نیست، بلکه به معنای تبدیل داده به معنا، و معنا به امکان مشارکت و اصلاح است. همانگونه که نظریهپرداز حکمرانی باز، لورنس لسینگ میگوید:«شفافیت نباید فقط افشای اطلاعات باشد؛ بلکه باید راهی برای فهم بهتر سازوکار تصمیمگیری و ترغیب به اصلاح آن باشد.»اگر قرار باشد سامانه شفافسازی به یک ابزار مؤثر برای حکمرانی فرهنگی بدل شود، باید چند مسیر حیاتی را دنبال کند:
۱. روایتسازی نهادی
هر داده باید در بستر یک «روایت نهادی» قرار گیرد. چرا این قرارداد بسته شده؟ این رویداد فرهنگی با چه هدفی انجام شده؟ شاخص موفقیت آن چه بوده؟ چه میزان اثرگذاری فرهنگی داشته است؟ نبود پاسخ برای این پرسشها، داده را بیمعنا و گاه حتی گمراهکننده میسازد. افزودن بخشهایی برای توضیح سیاستها، اولویتهای راهبردی، و معیارهای تصمیمگیری گام مهمی برای معنادار کردن دادههاست.
۲. ایجاد بستر گفتوگو
شفافیت زمانی اثربخش است که امکان بازخورد و پرسشگری فراهم باشد. سامانه میتواند بخشی برای گزارشگیری از کاربران، تحلیلگران، و رسانهها در نظر بگیرد. همچنین ایجاد امکان ثبت نظرات، ارسال تحلیلها، و پیگیری پرسشها باعث میشود تا سامانه از یک فضای بسته به میدان کنش اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود.
۳. یکپارچهسازی نهادی
در حال حاضر، برخی از نهادهای بزرگ و بودجهبَر فرهنگی مانند خانه موسیقی، بنیاد سینمایی فارابی، بنیاد رودکی، و بنیاد شعر و ادبیات داستانی هنوز در دامنه سامانه شفافسازی حضور چندانی ندارند یا صرفاً اطلاعات محدودی از آنها منتشر شده است. بدون ورود این نهادها به چرخه شفافیت، تصویر ارائهشده ناقص خواهد ماند. شفافیت جزیرهای، نه تنها اعتماد نمیآورد بلکه خود میتواند منشأ سوءظن شود.
۴. طراحی فنی و دسترسپذیری
یکی دیگر از الزامات توسعه این سامانه، بازطراحی فنی آن بهگونهای است که کاربران بتوانند بهسادگی دادهها را جستوجو، فیلتر، مقایسه و تحلیل کنند. استفاده از داشبوردهای تعاملی، نمودارهای قابل تنظیم، و ابزارهای بصری برای تحلیل دادهها میتواند امکان استفاده از سامانه را بهویژه برای رسانهها و پژوهشگران فرهنگی افزایش دهد.
۵. آموزش سواد داده فرهنگی
برای آنکه شفافیت به مشارکت منجر شود، باید سواد تحلیل داده در میان فعالان فرهنگی، روزنامهنگاران و پژوهشگران تقویت شود. دولت میتواند در کنار راهاندازی سامانه، مجموعهای از کارگاهها و بستههای آموزشی برای استفاده از دادهها و نقد سیاستها تدارک ببیند. زیرا بدون توانایی در خواندن و فهمیدن داده، شفافیت عملاً بیاثر میشود.
در نهایت، آنچه این سامانه نوید میدهد نه صرفاً پاسخگویی گذشته، بلکه دعوتی برای بازاندیشی آینده سیاستگذاری فرهنگی است. دادههای باز، اگر با تحلیل همراه شوند، میتوانند بگویند که کدام سیاستها موفق بودهاند، کدام نهادها بهرهوری بیشتری داشتهاند، و کدام حوزهها در اولویت حمایت قرار داشتهاند یا باید داشته باشند.
گام بعدی آن است که این دادهها در فرآیندهای تصمیمسازی، برنامهریزی، و بازنگری سیاستهای فرهنگی بهکار گرفته شوند. بهعبارت دیگر، شفافیت زمانی کارآمد است که به «یادگیری نهادی» منجر شود؛ نهادی که نهتنها میبیند چه کرده، بلکه میآموزد که چگونه بهتر عمل کند.
امروز، سامانه شفافسازی وزارت ارشاد با همه کاستیها، یک نقطه شروع مهم است؛ اما موفقیت آن نه در انتشار داده بلکه در باز کردن افقهای تازه برای گفتوگو، اصلاح و یادگیری مشترک خواهد بود.
شفافیت در حوزه فرهنگ، بیش از هر چیز دیگر، تمرینی است برای دموکراسی فرهنگی.و این تمرین، تازه آغاز شده است.
بر اساس نظریههای «حکمرانی باز» و «دولت پاسخگو»، شفافسازی صرفاً به معنای افشای داده نیست؛ بلکه ابزاری است برای تبدیل نهادهای دولتی به ساختارهایی یادگیرنده، شفاف، و مسئولیتپذیر. در این چارچوب، سامانه شفافسازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تلاشی قابل توجه برای ساختارمند کردن دسترسی عمومی به اطلاعات فرهنگی و هنری محسوب میشود.
بدیهی است که تحلیل کارشناسان و متخصصان حوزه فرهنگ و هنر درباره عملکرد این سامانه، نقش مهمی در ارزیابی واقعبینانه، شناسایی ظرفیتهای توسعه، و رفع نواقص آن دارد. از همین رو، در تدوین این گزارش، تلاش شده است نگاه فعالان فرهنگی، هنرمندان، مدیران هنری، و اصحاب رسانه در نظر گرفته شود. بسیاری از دستهبندیها و محورهای این گزارش، برآمده از گفتوگوهای میدانی و تبادل نظر با متخصصان این حوزه است که دغدغه کارآمدی و شفافیت سیاستهای فرهنگی را دارند.
این گزارش میکوشد، با نگاهی نقادانه و در عین حال سازنده، ابعاد مختلف سامانه شفافسازی را بررسی کند: از ساختار فنی و محتوایی گرفته تا دسترسپذیری، قابلفهمبودن اطلاعات، انسجام دستهبندیها، و نسبت دادهها با سیاستگذاری فرهنگی. هدف، نه صرفاً ارزیابی یک سامانه، بلکه طرح مسئلهای بنیادین در حکمرانی فرهنگی معاصر ایران است: اینکه چگونه میتوان از طریق شفافیت، مسیر گفتوگو، مشارکت و یادگیری نهادی را هموار ساخت.
●چه چیزی شفاف شده؟ مروری بر ساختار سامانه
سامانه شفافسازی وزارت ارشاد، با طراحی ساده اما هدفمند، اطلاعات گوناگونی را در اختیار کاربران قرار میدهد، از جمله:
-گزارش پرداختها و حمایتهای مالی از اشخاص حقیقی و حقوقی-جزئیات قراردادها، پیمانها و هزینهکردها-اطلاعات انتصابات و احکام اداری-آرای هیئتهای رسیدگی به تخلفات اداری-گزارش عملکرد رویدادهای فرهنگی و جشنوارهها-صورتهای مالی، گزارشهای بودجهای و وضعیت کارکنان
یکی از ویژگیهای مثبت این سامانه، قابلیت دانلود مستقیم دادهها بهصورت Excel و PDF است که امکان بررسی مستقل توسط پژوهشگران، رسانهها، و فعالان جامعه مدنی را فراهم میکند.
در میان نهادهای فرهنگی، کمتر سامانهای با این سطح از باز بودن اطلاعات و شمول موضوعی دیده شده است. انتشار آرای تخلفات اداری، جزئیات هزینهکرد جشنوارهها، و حتی اطلاعات نسبتاً دقیق از حمایتهای مالی از هنرمندان و نهادها، گامی شجاعانه و بیسابقه در شفافسازی نهادی در حوزه فرهنگ به شمار میآید.
● چرا این گام مهم است؟ (از «حق دانستن» تا «امکان تحلیل، اصلاح و مشارکت در سیاستگذاری فرهنگی»)
شفافسازی در حوزه فرهنگ، تنها به معنای افشای اطلاعات نیست. آنچه در کشورهایی با الگوی پیشرفته حکمرانی فرهنگی رخ میدهد، فراتر از بارگذاری فهرستی از حمایتها، قراردادها یا اعداد خام است. در این کشورها، شفافیت فرهنگی مترادف است با ارائه دادههایی که قابل تحلیل، تفسیرپذیر، و هدفمند باشند. دادههایی که نهتنها بگویند چه تصمیمی گرفته شده، بلکه توضیح دهند چرا، چگونه و با چه تأثیراتی آن تصمیم اتخاذ شده است.
این شکل از شفافیت، مفهومی عمیقتر دارد و به آنچه برخی پژوهشگران آن را شفافیت تفسیری یا شفافیت معنادار مینامند نزدیک است. همانطور که «هلن میلر» در مقالهای درباره شفافیت فرهنگی در نظامهای اسکاندیناوی تأکید میکند:«داده بدون بافت، روایت و پیوست سیاستی، بیشتر به سراب شفافیت شبیه است تا واقعیت آن.»به بیان دیگر، حق دانستن اگر با حق فهمیدن و حق مشارکت در بازطراحی همراه نشود، صرفاً به یک ژست نمایشی بدل خواهد شد. اما اگر اطلاعات بهشکلی ارائه شوند که شهروندان، رسانهها، و نخبگان بتوانند عملکردها را نقد و روندها را زیر سؤال ببرند، آنگاه با نوعی فرایند یادگیری نهادی روبهرو خواهیم بود؛ فرایندی که به نهادهای سیاستگذار امکان میدهد تصمیمهای خود را بر اساس بازخورد عمومی، تحلیل دادهها، و ارزیابی کارشناسی بازتنظیم کنند.
در همین راستا، راهاندازی سامانه شفافسازی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میتوان بهمنزله گشودن نخستین دریچه به سمت چنین یادگیری نهادی تلقی کرد. وقتی دادههای حمایتی، اطلاعات مالی، و روند تخصیص منابع در معرض دید عمومی قرار میگیرد، نهتنها نظارت عمومی افزایش مییابد، بلکه گفتوگو درباره اولویتها، عدالت توزیعی، و اثربخشی سیاستها ممکن میشود.
افزون بر این، با گشودگی اطلاعات، امکان شکلگیری پلتفرمهای مستقل تحلیل داده فراهم میشود؛ پلتفرمهایی که میتوانند روندهای معیوب را شناسایی کرده، شکافهای عملکردی را برجسته کنند، و پیشنهادهای اصلاحی ارائه دهند. بهبیان دیگر، شفافیت فرهنگی، مقدمهای است بر ورود کنشگران بیرونی به فرآیند سیاستگذاری فرهنگی؛ از پژوهشگران و روزنامهنگاران گرفته تا خود هنرمندان و مدیران صنفی. این مشارکت، اگر بهدرستی مدیریت شود، نهفقط بار تصمیمگیری را توزیع میکند، بلکه مشروعیت تصمیمات را نیز افزایش میدهد.
همچنین در بسیاری از کشورهای موفق، دادههای فرهنگی بهگونهای منتشر میشوند که پیوند روشنی با شاخصهای ارزیابی سیاستی داشته باشند. بهعبارت دیگر، دولتها تنها نمیگویند که چه مقدار بودجه دادهاند، بلکه توضیح میدهند این بودجه قرار بوده به چه هدفی برسد، چه شاخصی برای ارزیابی آن وجود دارد، و آیا این شاخصها محقق شدهاند یا نه. چنین رویکردی، شفافیت را از سطح «رویداد» به سطح «هدف» و سپس «نتیجه» ارتقا میدهد؛ سه سطحی که در هر تحلیل جدی سیاستی باید حضور داشته باشند.
در نهایت، باید تأکید کرد که شفافسازی، وقتی معنا و اثرگذاری پیدا میکند که با سایر الزامات حکمرانی خوب پیوند بخورد: پاسخگویی، گفتوگوی مستمر با ذینفعان، و قابلیت اصلاح سیاستها بر اساس بازخورد عمومی. تنها در این صورت است که سامانههایی نظیر آنچه وزارت ارشاد راهاندازی کرده، از یک «صفحه نمایش عددی» فراتر میروند و به ابزارهای تحول نهادی و فرهنگسازی دموکراتیک تبدیل میشوند.
در چنین چشماندازی، داده صرفاً محصول نهایی نیست؛ بلکه نقطه آغاز مشارکت آگاهانه، سیاستگذاری شفاف، و اصلاح مستمر است. شفافیت فرهنگی، اگر درست طراحی و اجرا شود، میتواند همان خاک حاصلخیزی باشد که اعتماد عمومی در آن ریشه میدواند، و فرهنگ از دل آن دوباره معنا مییابد.
●از عدد تا روایت: کاستیهایی برای اصلاح
در عین حال، سامانه شفافسازی در وضعیت فعلی خود با برخی چالشها و نقاط قابل بهبود مواجه است:
۱. نبود روایت، هدفگذاری و تحلیل سیاستی
دادهها منتشر شدهاند، اما در بیشتر موارد فاقد تحلیل، تبیین اهداف، یا توضیح درباره چرایی تصمیمها هستند. این موضوع باعث میشود استفادهکننده نتواند سیاست کلی پشت داده را بفهمد. شفافیت بدون سیاست، صرفاً انباشت عدد است.
۲. عدم استانداردسازی فرمها و گزارشها
قراردادها و صورتهای مالی منتشرشده، از نظر فرم و ساختار بسیار متفاوتاند. طراحی یک پلتفرم واحد برای ثبت و نمایش دادهها میتواند موجب خوانایی بیشتر، امکان مقایسه، و استفاده تحلیلی شود.
۳. محدود بودن دامنه پوشش نهادی
اطلاعات منتشرشده عمدتاً مربوط به ستاد وزارتخانه است. در حالی که زیرمجموعههایی مانند خانه کتاب، بنیاد رودکی، بنیاد فارابی یا مرکز موسیقی که سهم بالایی از بودجه عمومی دارند، هنوز بهصورت کامل وارد این چرخه شفافیت نشدهاند.
●الگوهایی از جهان برای الهامگیری
در سامانه شورای هنر انگلستان، برای هر پروژهی فرهنگی، نهتنها مبلغ حمایت مالی بلکه دلایل اعطا، معیارهای ارزیابی، گزارش عملکرد و خروجیهای هنری نیز منتشر میشود. در کانادا، سامانه حمایتهای هنری بهصورت دادههای تعاملی و قابل فیلترگذاری طراحی شده که کاربر میتواند بر اساس سال، شهر، حوزه هنری، یا نوع حمایت به تحلیل بپردازد.
وزارت ارشاد میتواند با الهام از این نمونهها، به تدریج سامانه را از یک بانک اطلاعاتی ایستا به یک پلتفرم تحلیلی و مشارکتی پویا تبدیل کند.
●پیشنهادهایی برای ارتقاء سامانه
۱. روایتمحوری: هر داده، در کنار خود، هدف، شاخص و سیاست کلان را توضیح دهد.۲. طراحی پلتفرم تعاملی: بهجای فایل خام، دادهها با ابزارهای تحلیلپذیر ارائه شوند.۳. افزایش دامنه پوشش: تمامی نهادهای تابعه ارشاد مشمول شفافسازی شوند.4. گزارشهای تحلیلی فصلی یا سالانه: تحلیل روندها و بازخوردها را عمومی کند.5. جلب مشارکت عمومی: بخشی برای بازخوردگیری و نظرسنجی کاربران در سامانه فعال شود.6. یکپارچهسازی با سامانههای ملی: اتصال به سامانههایی مانند پاکنا یا حقوق و مزایا.
●جمعبندی: شفافیت فرهنگی؛ آغاز گفتوگو
راهاندازی «سامانه شفافسازی» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میتوان نقطه عطفی در تاریخ حکمرانی فرهنگی ایران دانست. اقدامی که اگرچه هنوز در ابتدای مسیر است، اما نشانهای روشن از پذیرش یک اصل بنیادین در دولتهای مدرن بهشمار میرود: اینکه نهادهای عمومی، نه مالک بلکه امین منابع عمومیاند، و حق دانستن، تحلیل و پرسشگری، از جمله حقوق مردم در قبال عملکرد این نهادهاست.
در کشوری با تنوع فرهنگی، مطالبات روزافزون اجتماعی، و نقش فزاینده فرهنگ در توسعه انسانی، شفافسازی میتواند پایهای برای بازسازی اعتماد عمومی و افزایش بهرهوری سیاستهای فرهنگی باشد. انتشار دادهها، اگر درست طراحی و تبیین شود، نهتنها افشای گذشته بلکه چراغی برای آینده است؛ آیندهای که در آن نهادهای دولتی به تصمیمهای خود فکر میکنند، آنها را توضیح میدهند، و مهمتر از همه، آماده شنیدن نقد و اصلاح هستند.
در وضعیت کنونی، سامانه وزارت ارشاد گامی شجاعانه اما مقدماتی برداشته است. اطلاعاتی از قراردادها، حمایتهای مالی، انتصابات، آرای اداری، و گزارشهای رویدادها منتشر شده، اما هنوز از دستیابی به «شفافیت ساختاری و فرهنگی» فاصله دارد. آنچه اکنون پیش چشم ماست، بیشتر به یک «سایت دادهمحور» میماند تا یک «پلتفرم مشارکتی و یادگیرنده». بسیاری از دادهها خام هستند، فاقد روایت و زمینه. چراییِ تصمیمها، اهداف کلان، و پیامدهای سیاستها در لایههای پنهان باقی ماندهاند. بدینترتیب، خطر آن وجود دارد که شفافسازی بهجای تولید آگاهی، صرفاً انبوهی از ارقام نامفهوم تولید کند که نه اعتماد میسازد و نه تحلیل را تسهیل میکند.
درواقع، شفافیت اصیل، صرفاً به معنای در دسترس بودن داده نیست، بلکه به معنای تبدیل داده به معنا، و معنا به امکان مشارکت و اصلاح است. همانگونه که نظریهپرداز حکمرانی باز، لورنس لسینگ میگوید:«شفافیت نباید فقط افشای اطلاعات باشد؛ بلکه باید راهی برای فهم بهتر سازوکار تصمیمگیری و ترغیب به اصلاح آن باشد.»اگر قرار باشد سامانه شفافسازی به یک ابزار مؤثر برای حکمرانی فرهنگی بدل شود، باید چند مسیر حیاتی را دنبال کند:
۱. روایتسازی نهادی
هر داده باید در بستر یک «روایت نهادی» قرار گیرد. چرا این قرارداد بسته شده؟ این رویداد فرهنگی با چه هدفی انجام شده؟ شاخص موفقیت آن چه بوده؟ چه میزان اثرگذاری فرهنگی داشته است؟ نبود پاسخ برای این پرسشها، داده را بیمعنا و گاه حتی گمراهکننده میسازد. افزودن بخشهایی برای توضیح سیاستها، اولویتهای راهبردی، و معیارهای تصمیمگیری گام مهمی برای معنادار کردن دادههاست.
۲. ایجاد بستر گفتوگو
شفافیت زمانی اثربخش است که امکان بازخورد و پرسشگری فراهم باشد. سامانه میتواند بخشی برای گزارشگیری از کاربران، تحلیلگران، و رسانهها در نظر بگیرد. همچنین ایجاد امکان ثبت نظرات، ارسال تحلیلها، و پیگیری پرسشها باعث میشود تا سامانه از یک فضای بسته به میدان کنش اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود.
۳. یکپارچهسازی نهادی
در حال حاضر، برخی از نهادهای بزرگ و بودجهبَر فرهنگی مانند خانه موسیقی، بنیاد سینمایی فارابی، بنیاد رودکی، و بنیاد شعر و ادبیات داستانی هنوز در دامنه سامانه شفافسازی حضور چندانی ندارند یا صرفاً اطلاعات محدودی از آنها منتشر شده است. بدون ورود این نهادها به چرخه شفافیت، تصویر ارائهشده ناقص خواهد ماند. شفافیت جزیرهای، نه تنها اعتماد نمیآورد بلکه خود میتواند منشأ سوءظن شود.
۴. طراحی فنی و دسترسپذیری
یکی دیگر از الزامات توسعه این سامانه، بازطراحی فنی آن بهگونهای است که کاربران بتوانند بهسادگی دادهها را جستوجو، فیلتر، مقایسه و تحلیل کنند. استفاده از داشبوردهای تعاملی، نمودارهای قابل تنظیم، و ابزارهای بصری برای تحلیل دادهها میتواند امکان استفاده از سامانه را بهویژه برای رسانهها و پژوهشگران فرهنگی افزایش دهد.
۵. آموزش سواد داده فرهنگی
برای آنکه شفافیت به مشارکت منجر شود، باید سواد تحلیل داده در میان فعالان فرهنگی، روزنامهنگاران و پژوهشگران تقویت شود. دولت میتواند در کنار راهاندازی سامانه، مجموعهای از کارگاهها و بستههای آموزشی برای استفاده از دادهها و نقد سیاستها تدارک ببیند. زیرا بدون توانایی در خواندن و فهمیدن داده، شفافیت عملاً بیاثر میشود.
در نهایت، آنچه این سامانه نوید میدهد نه صرفاً پاسخگویی گذشته، بلکه دعوتی برای بازاندیشی آینده سیاستگذاری فرهنگی است. دادههای باز، اگر با تحلیل همراه شوند، میتوانند بگویند که کدام سیاستها موفق بودهاند، کدام نهادها بهرهوری بیشتری داشتهاند، و کدام حوزهها در اولویت حمایت قرار داشتهاند یا باید داشته باشند.
گام بعدی آن است که این دادهها در فرآیندهای تصمیمسازی، برنامهریزی، و بازنگری سیاستهای فرهنگی بهکار گرفته شوند. بهعبارت دیگر، شفافیت زمانی کارآمد است که به «یادگیری نهادی» منجر شود؛ نهادی که نهتنها میبیند چه کرده، بلکه میآموزد که چگونه بهتر عمل کند.
امروز، سامانه شفافسازی وزارت ارشاد با همه کاستیها، یک نقطه شروع مهم است؛ اما موفقیت آن نه در انتشار داده بلکه در باز کردن افقهای تازه برای گفتوگو، اصلاح و یادگیری مشترک خواهد بود.
شفافیت در حوزه فرهنگ، بیش از هر چیز دیگر، تمرینی است برای دموکراسی فرهنگی.و این تمرین، تازه آغاز شده است.