گروه تئاتر«هنرآنلاین»: در ادامه گفتگو هنرآنلاین با ایوب آقاخانی پیرامون تئاتر دفاع مقدس به بررسی آسیب‌های این ژانر در تئاتر و راه برون رفت از رکود تئاتر دفاع مقدس پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

آقای آقاخانی، در بخش قبلی گفتگو درمورد سهم قابل توجه مسئولان و مدیران در این رکود گفتگو کردیم.اگر فرض را بر این بگیریم که متولیان امر چنین گفتگوهایی را نمی‌خوانند و دنبال نمی‌کنند، و فقط خودمان در این موضوعات دغدغه‌مند هستیم و باید  کار را چاره کنیم، چه راه برون‌رفتی برای عبور این وضعیت داریم؟

ایوب آقاخانی_بزرگترین بخش‌هایی که می‌توانند در حل این مشکلات ایفای نقش کنند دانشگاه‌ها هستند. آموزش‌ها در دانشگاه بایستی به شکلی باشد که دانشجو دریابد به همه جانبه بودن نگاه در رشته‌اش نیاز دارد. دانشجو نمی‌تواند بگوید من تئاتر می‌خوانم و مشخصا راجع به تئاتر کمدی یا اجتماعی صاحب دیدگاه هستم.

 

به نظر می رسد این موردی که شما می‌فرمایید فقط در مورد گونه تئاتر دفاع مقدس وجود دارد.

ایوب آقاخانی_افرادی که در نمایش‌های تاریخی دینی نیز کار می‌کنند نیز چنین معضلی را دارند. دانشجو حق دارد نسبت به این گونه، موضع داشته باشد و حق هم دارد، چرا که کدام کار درخشان تاریخی دینی را به او ارائه داده‌ایم که انتظار داریم با این گونه آشتی کند. البته ممکن است سال‌های دور یک نمایش خوب روی صحنه رفته باشد اما برای آشتی مخاطب با یک ژانر باید فصلی یک بار یک نمایش خوب داشته باشیم. نه این که یک دهه یک بار اتفاق مثبتی بیافتد. باید به دانشجویان بفهمانیم که درک آن‌ها از تئاتر حوزه جنگ،در واقع درک آنها از یکی از گونه‌های تئاتر است؛ نه درک آن‌ها از ایدئولوژی حاکمیتی. باید این را به دانشجو بگوییم که این گونه‌ها بومی نیستند بلکه ما به ازای جهانی دارند. وقتی این را به یادگیرنده القا کنیم، تکانه‌هایی در او ایجاد می‌شود. نکته دوم که همیشه به آن اعتقاد دارم اما نسبت به انجام آن ناامیدم این است که مسئولان بالادستی افراد متخصص را در حوزه تئاتر بر سر کار بیاورند. الان مشکل ما این است که افراد متخصص نداریم و فقط افراد متعهد داریم. بنده اعتقاد دارم داشتن تعهد صرف بسیار مضر است. بلکه زیست من به من ثابت کرده است که تخصص، تعهد را به همراه خود می‌آورد. البته ممکن است این موضوع مثل بقیه موضوعات استثنا هم داشته‌باشد. اگر هم حتی متخصصی، متعهد نبود او را از جای خود برمی‌داریم و متخصص بهتری را در جای او قرار می‌دهیم. همیشه در کشور ما عبارت «درشرایط خاص کنونی» را می‌شنویم. این چه منطقی است که همیشه در ایران شرایط خاص کنونی وجود دارد و تمام نمی‌شود. نزدیک به چهل سال است که ما درگیر شرایط خاص هستیم. باید وزیر متخصص حوزه فرهنگ و مدیران میانی متخصص در جایگاه‌های مسئولیتی قرار بگیرند. متاسفانه متخصصین در گلوگاه‌های تصمیم‌گیری حضور ندارند و همه در بخش‌های تولیدی فعال هستند و ما در ستاد تصمیم‌گیرنده، متخصص نداریم. البته نباید بگویند که با این حرف، آقای آقاخانی توهین کرد، بلکه شما در هر بخش بگویید بنده می‌گویم که متخصص‌ها نیستند و به وجود آن‌ها نیاز است. اگر شما بگویید که ما بیست هزار متخصص داریم من می‌گویم چهل هزار نیاز داریم. چرا در بخش‌های فرهنگی مثل ادبیات و تئاتر، فارغ التحصیلان رشته‌های دیگر به کار گرفته‌شده‌اند. متعهدی که نمی‌فهمد تئاتر چیست به چه درد می‌خورد؟ به عنوان مثال  اگر فرد کاربلدی باشد این گونه عنوان می‌کند که من یه نمایش حوزه جنگ می‌خواهم که تو به عنوان فرد متخصص آن را تایید می‌کنی که مطمئنا با این کار اثری بسیار فاخر تولید می‌شود. نه این که سفارش بدهیم که راجع به موضوعی خاص کار کنیم. مثلا در حوزه تئاتر دینی آثاری خوب بوده اند که سراغ افراد متخصص رفته‌ایم و از آن ها کار خواسته‌ایم. حتی در دوره‌ای از بهرام بیضایی در مورد حضرت علی (علیه السلام) کار خواسته‌ایم که باعث تولید کارهای درخشانی شده‌است. الان به هر دلیلی کسی با این نگاه فرهنگی وجود ندارد. ممکن است مدیری که این کار را انجام داده‌باشد کارهای غلطی هم انجام داده‌باشد اما باید آن لحظه مدیریت او و انجام این شکل از کار فرهنگی را طلا گرفت و الگو قرار داد. الان من از مدیر مربوطه دعوت می‌کنم که به دیدن تئاترم بیاید اما بعد از فهمیدن موضوع از آمدن امتناع می‌کند و می گوید کار بعدی می‌آیم و قبل از ورود به سالن تئاتر، قضاوت می‌کند. این معضلات به چه واسطه‌ای ایجاد شده‌است؟ سوء مدیریت فرهنگی، سوء مدیریت‌های روانشناختی و تربیتی که دست به دست هم داده‌ تا مدارس و دانشگاه‌های تئاتر را از درون دچار مشکلات اساسی کنند.

 

ایوب آقاخانی

در مورد نسل جوان که تا حدودی تکلیف مشخص است، اما بزرگان و قدیمی‌ها دیگر دست به تولید اثر با چنین موضوعاتی می‌زنند؟

ایوب آقاخانی_آن‌ها هم متاسفانه دیگر کار نمی‌کنند. امیدوارم این بخش از مصاحبه را در خروجی قرار دهید؛ متاسفانه یک جریان احمقانه به نام جریان شبه روشن‌فکری وجود دارد. الان همان فردی که بزرگ و قدیمی حوزه تئاتر است سعی می‌کند وارد فضای تئاتر دفاع مقدس نشود تا توسط برخی از افراد نسل جوان که از آن‌ها صحبت کردیم، قضاوت نشود. این اتفاق وقتی غیرقابل‌تحمل‌تر می‌شود که با افرادی مواجه می‌شویم که عمیقا در ستادهای اجرایی عملیاتی حوزه‌های مختلف فرهنگی بوده‌اند و وقتی امروز به او پیشنهاد می‌دهم که برای گفتگو در موضوعی در تلوزیون حضور پیدا کند و می‌گوید که این روزها تلوزیون نمی‌آیم و من بعد از چنین مکالمه‌ای فقط می‌خواهم تلفن را قطع کنم و هر چه او و امثال او ارزش می‌دانند را لعن و نفرین کنم. ما با یک مشت آدم‌های پوشالی مواجه هستیم که حتی تحمل نقشی که در زندگی حرفه‌ای خود ایفا کرده‌اند ندارند. مردانگیِ ایستادگی در جایگاهی که در آن بوده‌اند را ندارند. الان او طوری رفتار می‌کند که گویی من مدیر بوده‌ام و او فقط تئاتر کار کرده است. در صورتی که او در جایگاه‌ها و مسئولیت‌های مختلف بوده‌است و اکنون وقتی از او می‌خواهم که تجربیاتش را در صدا و سیما عنوان کند، امتناع می‌کند. بعد از حوادث سال گذشته به من گفتند که آیا برای جشنواره تئاتر کار می‌کنی و من گفتم که کار می‌کنم و برخی با تعجب از رفتن من صحبت می‌کردند و بنده می‌گفتم دلیلی برای نرفتن وجود ندارد. خیلی از همکاران یا نیامدند و یا اینکه گفتند می‌آیند شرکت می‌کنند و نیامدند. البته بنده با نیامدن این افراد و رفتارهای این چنینی مشکلی ندارم، بلکه می‌گویم جشنواره تئاتر فجر که از سال 60 راه افتاده، با همان محتوا، همان تعریف، همان نگاه و همان خاستگاه، همچنان وجود دارد. چرا این افراد فقط در برخی سال‌های خاص یادشان می آید که نباید شرکت کنند؟ در حالی که وقتی در سال‌های گذشته از این جشنواره جایزه می‌گرفتند، شادی دریافت این جایزه را با همه اطرافیان خود تقسیم می‌کردند و از این اتفاق بسیار خوشحال بودند. حتی برخی این افراد عکس‌های حضور خود در این جشنواره را با افتخار منتشر می‌کردند و داوری خود در این جشنواره را نشان افتخار می‌دانستند. فرق من با تو همکار عزیز این است که من تکلیف خودم با خودم را می‌دانم. می‌دانم که اگر همین جشنواره فجر نبود من هم وارد تئاتر نمی‌شدم؛ الان هم این جشنواره می‌تواند همان کارکرد را برای جوان‌های دیگر هم داشته‌باشد. من چرا باید وارد این فضاهای احمقانه‌ای شوم که درکی از آن وجود ندارد و کسی هم که ادعا می‌کند درکی از آن دارد خلاف می‌گوید، زیرا اگر درکی از آن نداشت این گونه عمل نمی‌کرد. ماهیت جشنواره طی یکی دو سال عوض نشده‌است. تا قبل از دهه نود همین افراد به حضور در این جشنواره افتخار می‌کردند و اکنون حضور نمی‌یابند. حتی برخی بزرگترها که خودتان گفتید که به دلیل چنین فضایی وارد گود نمی‌شوند.

متاسفانه این خط کشی‌ها وجود دارد و حتی ممکن است که ما نسل دهه نود را از دست بدهیم. نیاز داریم در مدیریت‌های سطح بالا تحولی عمیق اتفاق رخ دهد. با این شکل از مدیریت محافظه‌کارانه و عافیت‌طلبانه اتفاقی نمی‌افتد. یک تغییر بزرگ نیاز داریم به نیت افزودن جسارت در حوزه‌های فرهنگی. باید نیروی متخصص جسور وارد کنیم نه این که صرفا ارزشی باشند. نیروی‌ارزشی که توان و سواد لازم را ندارد به چه دردی می‌خورد؟ افراد باسواد و ارزشی باید وارد شوند. ما که وارد وجه بی‌ارزشی نشده‌ایم که نیاز به این افراد ارزشی داشته باشیم. ارزش‌های ما سر جای خودش هست، بلکه تدبیر و سیاست درست راهگشا وجود ندارد.

 

ما در خبرگزاری هنرآنلاین پرونده‌ای در مورد سالن‌های تئاتر دولتی باز کردیم که به صورت غیر‌فعال یا نیمه‌فعال هستند. ما الان در تهران حدود 200 سالن داریم که در حال خاک خوردن است.نمونه آن هم سالن‌های پردیس تئاتر تهران است. هنرمندان می‌گویند که به دلیل عدم حمایت مسئولان از این سالن‌ها استفاده نمی‌کنند از طرفی مسئولان هم اذعان دارند که هنرمندان خودشان به سمت استفاده از این سالن‌ها نمی آیند. نظر شما در این مورد چیست؟

ایوب آقاخانی_برای فعال‌سازی سالن‌هایی که ذکر شد باید سیاست‌گذاری کرد که در این موردسیاست‌گذاری درست وجود ندارد.  باید برنامه‌ریزی دراز‌مدت و سیاست‌های حمایتی درست، جهت استفاده از این سالن‌ها وجود داشته باشد. شما پردیس تئاتر تهران را مثال زدید، خب تئاتر شهر و مولوی هم دولتی هستند. مسئله دولتی و غیر دولتی نیست. پردیس تئاتر تهران یک دور‌ریز سرمایه بوده‌است که با بی‌تدبیری شهرداری در دوره‌ای ساخته شد. آن نقطه فقط به درد تماشاگران بومی می‌خورد و در نقطه مناسبی برای عموم تماشاگران تئاتر قرار ندارد. من اگر مدیر آن مجموعه باشم یک هزینه سه چهار برابری انجام می‌دهم و یک سری از چهره‌هایی که به سختی تن به تئاتر می‌دهند را می‌آورم و مجابشان می‌کنم که در پردیس تئاتر تهران کار کنند. به شکلی که ایاب و ذهاب این افراد را فراهم و دستمزد چند برابر هم به آن ها می‌دهم که به واسطه آن تماشاگر جذب شود. به شکلی که اگر کسی بخواهد به دنبال افراد شاخص تئاتر باشد برای دیدن آثارشان به آن نقطه برود. خود من روزی از سعادت آباد تا میدان بهمن می‌رفتم که اثری را ببینم. البته هزینه‌ای که قرار است بشود، در هزینه کار فرهنگی کشور به چشم نمی‌آید و ناچیز است. شما یقین بدانید درمان این مشکل این است. اگر نمایش‌ها و افراد شاخصی که عرض کردم در آن نقطه حضور یابند، باعث رونق آن جا می‌شود و حتی اثرات تجاری مثبتی بر آن نقطه از شهر می‌گزارند. اما اکنون این گونه است که به کسی که از قافله تئاتر جامانده پیشنهاد می‌شود در آنجا اجرا داشته‌باشد، در صورتی که کسی برای دیدن تئاتر به آن جا نمی‌رود. در مورد مشابه آیا کسی در مورد فرهنگسرای خاوران و بازخوردهای آن مطالعات لازم را انجام داد؟ به نظر می‌رسد پولی در دسترس بوده که اگر تا تاریخ معینی خرج نمی‌شد، بایستی پس داده می‌شد و به همین دلیل رفته‌اند بدون مشورت یا حداقل بدون مشورت با اهالی فن عمل کرده‌اند. مدیران زیادی تا کنون شعار تئاتر برای همه را داده‌اند ولی این راهش این نیست که بیاییم در همه جای تهران سالن بسازیم. باید ساز وکاری باشد تا تئاتر به هر نحوی در دسترس همه مخاطبان باشد. نه این که بروم در فلان گوشه تهران که نمی‌دانند تئاتر چیست، سالن تئاتر بسازم. اول باید تئاتر را در آن منطقه معرفی کنیم سپس سالن بزنیم. ابتدا در آن نقاط مراکز آموزشی تاسیس کنیم. دقیقا مانند استفاده از نرم افزار اینستاگرام است. در بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته، در هیچ کشوری مانند ایران اینستاگرام این مقدام مضحک مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. به طور مثال در ساعات پایانی شب سری به بخش جستجوگر در اینستاگرام بزنید، این حد از ابتذال در هیچ کشوری وجود ندارد. متهم این مسئله کاربران این نرم افزار نیستند بلکه کسانی متهم هستند که بدون فرهنگسازی این نرم افزار را وارد کشور کرده‌اند. مثال دیگر مانند فیسبوک که فرهنگ آن وجود نداشت و وارد کشور شد. آیا یک ایرانی مانند یک آمریکایی از فیسبوک استفاده می‌کند؟ باور کنید خیر. نوع کاربری این نرم افزارها، بسیار به فرهنگ‌سازی پیش از ورود آن‌ها بستگی دارد. چون این تلقی وجود دارد که کشور ما از نظر تکنولوژژی عقب مانده‌ است، همواره هر چیزی را قبل از فرهنگ آن وارد کرد. مانند کسی است که رانندگی بلد نیست ولی پشت ماشین می‌نشیند و یقینا تصادف می‌کند و بارها به خود و مرکبش خسارت می‌زند تا یادبگیرد. متاسفانه ما ملتی هستیم که رانندگی را از داشتن ماشین یاد گرفته‌ایم. وقتی ما سالن تئاتر را در منطقه‌ای که فرهنگش از تئاتر دور است می‌سازیم چه استفاده‌ای از آن می‌شود؟ احتمالا از سرویس بهداشتی آن سالن بیشتر استفاده می‌شود. از جوانب دیگر سالن استفاده می‌کنند تا خود سالن تئاتر.