خبرگزاری هنرآنلاین: در یکی از روزهای داغ تیرماه 402 میزبان مردی بود که او را با نمایش و روایت‌گری سیرۀ شهدا می‌شناسیم. استاد حبیب‌اله خسروجردی و دوستانش از اواسط دهۀ هشتاد به‌فکر استفاده از ابزارهای هنری برای انتقال مفاهیم عمیق و انسان‌ساز حماسه و جهاد و شهادت در اردوهای راهیان‌نور افتادند. اجرای تئاتر در یادمان‌های عملیاتی خوزستان و بیان هنرمندانۀ خاطرات شهدا آن‌وقت‌ها اقدامی جسورانه و جدید به‌نظر می‌رسید. استقبال بی‌نظیر مردم از ترکیب نمایش و روایت‌گری او و مجموعۀ فرهنگی میقات‌ظهور را به این نتیجه رساند که این مدل ارائۀ محتوا را از اردوهای راهیان‌نور به یادواره‌های شهدا و مدارس و دانشگاه‌ها و سطح شهر بیاورند. آنچه در ادامه می‌خوانید گفتگو با هدف تجربه‌نگاری پانزده‌سال فعالیت هنری حبیب‌اله خسروجردی است.

  خسروجردی گفتگو را این‌طور آغاز کرد: هنر یک ودیعۀ إلهی درون انسان است که باید آن را کشف و صیغل داده شود. در دوران مدرسه برخی معلم‌ها به من می‌گفتند که برو سراغ کارهایی مثل نمایش یا خبرنگاری یا نویسندگی. بعضی‌هایشان هم توصیه می‌کردند که برو گروه نمایش طنز تشکیل بده و مدام می‌گفتند که ما این ظرفیت را در تو می‌بینیم. آن‌ دوران در کارهای نمایشی مدرسه‌ای کم و بیش حضور داشتم. بعدها یعنی در سال 87 یک گروه فرهنگی که قصد داشت در یادمان شلمچه تئاتر اجرا کند از من دعوت به همکاری نمود. متن نمایشنامه به دلم نشست. من باید نقش یک جانبازی را بازی می‌کردم که یک‌جورهایی وکیل شهدا و هم‌رزمانش بود و می‌خواست از حق آنها دفاع کند. این کار نوروز سال 88 با نام «محاکمۀ شهید» در یادمان شلمچه اجرا شد. نکتۀ ابتکاری و هیجان‌انگیز آن اجرا شروع غافلگیر کنندۀ آن بود. درواقع بازیگرهای نمایش از بین مردم کار را شروع می‌کردند جوری که برخی از مخاطبین تا انتهای کار هم متوجه موقعیت نمایشی آن نمی‌شدند. داستان هم از این قرار بود که نسل جوان شبهاتی را به شهدا و ایثارگران وارد می‌کردند و من به‌عنوان جانباز بصیر(نابینا) باید از آنها دفاع می‌کردم. طراحان محاکمۀ شهید یعنی حاج علی وکیلپور و مهدی روحی‌طواف سعی کردند که جلوه‌های هنری و بازی‌ها باورپذیر و واقعی باشد. خوشبختانه کار برای زائرین و خادمین یادمان تازگی و جذابیت داشت. اجرای نمایش و بازخورد مردم آن‌قدر به دلم نشست که موقع خواستگاری شرط کردم من باید اسفند و فروردین در یادمان‌های عملیاتی خوزستان باشم.

   از همان ابتدا می‌دانستیم که دیدار با این فعال فرهنگی و هنری نکات و جذابیت‌های فراوانی دارد. در دنبالۀ گفتگو او از چگونگی امتداد و گسترش فعالیت‌های هنریشان برای ما حرف زد: بعد از محاکمۀ شهید ما با تمام وجود حس کردیم که اگر مضامین فرهنگی و مذهبی در قالب هنر به مخاطب عرضه شود ماندگاری بیش‌تری خواهد داشت. شکرخدا اجرای نمایش و روایت‌گری در سال‌های بعد هم ادامه پیدا کرد و ما هر سال با یک تئاتر جدید و پرقدرت‌تر از قبل به مناطق یادمانی خوزستان می‌رفتیم. اثرگذاری استفاده از قالب‌های هنری جایی خودش را به ما نشان داد که برخی زائرین می‌آمدند پیش ما و می‌گفتند ما سال پیش کار شما را دیدیم و امسال هم منتظرتان بودیم و کاروان را نگه داشتیم تا برنامۀ شما را ببینیم و برویم. تلاش ما این بود که هر سال نمایش پیش‌رفت داشته باشد؛ چه در بخش سناریو و بازی‌ها و چه از نظر طراحی صحنه و لباس و انتخاب مداحی و موسیقی. کم‌کم نمایش و روایت‌گری ما جای خودش را در یادمان شلمچه باز کرد آن‌قدر که حتا خود خادم‌های آنجا شیفت‌شان را طوری تنظیم می‌کردند که به تماشای برنامه برسند. نمایش ما دو هدف اصلی داشت. یکی نشان دادن ذرّه‌ای از حماسه دوران دفاع‌مقدس به مردم و دیگری آماده کردن دل‌ها برای دریافت بهتر روایت‌گری سیرۀ شهدا.

   حبیب‌اله خسروجردی دربارۀ چگونگی طراحی تئاتر‌ها و اجرای آن هم گفتنی‌های جالبی داشت. او که چندهزار اجرای هنری در گوشه‌گوشۀ کشور را در کارنامه دارد ادامه داد: کار ما هر سال سخت‌تر می‌شد چون مسئولین مجموعه میقات‌ظهور دوست داشتند که تئاتر و روایت‌گری دائماً در حال پیش‌رفت و بهتر شدن باشد. اجرای نمایش تکراری و بدون هدف روشن و مشخص خط قرمز ما به حساب می‌آمد. البتّه به این نکته هم باید اشاره کنم که نمایش شلمچه علاوه بر ارائۀ محتوا به مردم یک هدف دیگر هم داشت؛ تربیت و رشد خود نیروهای جبهۀ فرهنگی میقات‌ظهور. یک شعار خاص هم برای خودمان داشتیم؛ تأثیر بگیریم تا بتوانیم موثر باشیم. ما چند ماه مانده به پایان سال و ایام راهیان‌نور جلسات ایده‌پردازی را تشکیل می‌دادیم و بعد از همفکری و رسیدن به یک ایدۀ جذاب، نویسنده‌ها مشغول نوشتن سناریو می‌شدند. افت نکردن بخش هنری کار برای ما اهمیت فراوانی داشت و دوست داشتیم که از قواعد و قالب‌های تئاتر خارج نشویم. همین توجهات باعث شده بود که نمایش در خاطر مردم بماند. گاهاً شخصی ما را در یکی از شهرهای کشور می‌دید و دربارۀ اتفاقات نمایش سوال می‌کرد. برای خود بنده این مسئله جالب بود که بعد از چندسال هنوز تئاتر در خاطرش مانده و به آن فکر می‌کند. این را هم بدانید که اجرای برنامه در مکان‌های مختلف از جمله یادواره‌ها ساده نبود. خیلی وقت‌ها علیرغم دعوت قبلی ما با ممانعت و مخالفت برگزار کنندگان مواجه می‌شدیم. چون آن بندگان خدا کار ما را ندیده بودند تصور درستی از اجرای نمایش در مراسم‌های شهدایی نداشتند و فکر می‌کردند تئاتر فضای معنوی مراسم را به‌هم می‌زند. شکر خدا همۀ آن عزیزان بعد از اجرا از ما تقدیر تشکر می‌کردند. بدیهی است که جا انداختن یک ایدۀ نو در ساختارهای مرسوم و متداول کار ساده‌ای نباشد و ما هم با علم به این موضوع تلاش می‌کردیم تا کیفیت کارمان را در اجرا به آنها نشان بدهیم.

   خسروجردی که عمدۀ روزهای زندگی‌اش را در جمع‌آوری خاطرات شهدا و بازگو کردن آن برای مردم گذرانده است افزود: علاقمندی مخاطب و تأثیر چشم‌گیر کار ترکیبی نمایش-روایت‌گری باعث شد گروه ما را برای اجرای برنامه به نقاط مختلف کشور دعوت کنند. اجرای نمایش و روایت‌گری در دانشگاه‌ها، مدارس، حوزه‌های علمیه و یادواره‌ها و اثرپذیری اقشار مختلف مخاطب، ما را به این باور رساند که وقت بیش‌تری روی این کار بگذاریم. آنجا بود که به اهمیت فرمایش حضرت آقا در خصوص استفاده از هنر برای رساندن پیام به مردم خیلی بیش‌تر از قبل ایمان آوردیم. این را هم بگویم که ما چندین سناریوی مختلف را به‌صورت اختصاصی و البتّه با حفظ پیام‌های حماسی و شهدایی برای مخاطبین جدید طراحی کردیم. ما همواره آمادۀ مناسب‌سازی و تغییر داستان بودیم تا اگر دوبار به یک مکان دعوت شدیم کارمان تکراری نشود. ما خودمان را مسئول خادمی شهدا می‌دانستیم و همین احساس مسئولیت برایمان تعهدآور بود. بر همین اساس ما علاوه بر اجرای برنامه انتقال تجربه و دانش به سایر گروه‌های فعال فرهنگی کشور را هم در دستور کارمان قرار دادیم. سفرهای استانی ما سه هدف اصلی داشت؛ آشنایی با گروه‌های فعال، رشد دادن استعدادهای دیگر استان‌ها و انتقال تجربه. ما در هر شهرستانی فعالین هنری و فرهنگی را جمع می‌کردیم و یک نمونه کار برایشان اجرا می‌شد تا در ابتدای امر خودشان اثرگذاری نمایش را بچشند. بعد از اجرا کار ما ساده می‌شد چون حالا خودشان تشنۀ یادگیری و اجرای چنین برنامه‌ای بودند. خوشبختانه سفرهای دشوار ما به سایر استان‌ها نتایج و برکات بسیاری داشت.

حبیب الله خسروجردی

   از حبیب‌اله خسروجردی خواستیم کمی بیش‌تر به جلوه‌های هنری کارش اشاره کند. او که زیاد دوست ندارد از خودش حرف بزند بالأخره راضی شد و خاطرنشان نمود: بنده نقش‌های مختلفی را در آن دوران یعنی از اواخر دهۀ هشتاد تا اواخر دهۀ نود برعهده گرفتم که هر کدام بخشی از فرهنگ حماسه و جهاد و شهادت را روایت می‌کرد. بنده برای به‌دست آوردن محتوای مناسب و جدید مستمراً به دیدار خانواده‌های شهدا می‌رفتم تا روایت‌های ناب و جذاب را از زبان خودشان بشنوم. خواندن کتاب‌های مربوط به خاطرات شهیدان عزیز و هم‌صحبتی با ایثارگرها و جانبازهای بزرگوار هم یکی دیگر از برنامه‌های همیشگی ماست برای پیدا کردن محتوای مناسب و مورد نیاز مخاطب. خود سناریوی تئاترهای ما هم از دل همین خاطره‌ها بیرون می‌آمد. مثلاً یک خاطرۀ گیرا و پرکشش که گیرمان می‌آمد حتماً به‌نوعی در نمایش گنجانده می‌شد. این را هم به عزیزان اهل هنر بگویم که قطعاً نمایش‌نامه‌های خوبی از لابلای خاطرات شهدا بیرون می‌آید به‌شرط نگاه هنرمندانه و خلاقانه. ما در نمایش‌هایمان هرگز از محتوای تخیلی و غیرواقعی استفاده نکردیم. نویسنده‌ها خودشان را ملزم می‌کردند که تمام اتفاق‌های سناریو عیناً در دوران دفاع‌مقدس اتفاق افتاده باشد. برخی گروه‌ها بیش‌تر به‌دنبال برانگیخته ساختن احساس مخاطب و اشک گرفتن هستند. بعضی دیگر هم اولویت را روی اقناع اندیشه و توجیه عقلانی مخاطب‌شان را می‌گذارند. ولی جبهۀ فرهنگی میقات‌ظهور هر دو رویکرد را هم‌زمان دنبال می‌کرد. ما برای وقت مستمع ارزش قائل بودیم و با خودمان عهد کرده بودیم که بینندۀ نمایش و مستمع روایت‌گری بدون یادگیری و اثرپذیری محفل‌مان را ترک نکند. در کنار انتخاب محتوای غنی و تفکرآفرین ما از تمام ظرفیت‌های تئاتر مثل طراحی لباس و صحنه، جلوه‌های ویژۀ میدانی، صوت حرفه‌ای، نورپردازی و گریم هم استفاده می‌کردیم تا میزان اثردهی کار بالاتر برود.

   این راوی خوش‌بیان سیرۀ شهدا علل و شیوۀ تغییر قالب در نمایش‌ها و روایت‌گری‌هایش را اینگونه توصیف نمود: عرض کردیم که ما در نسخۀ کامل اجرا از تمام ظرفیت‌ها استفاده می‌کنیم امّا با توجه به ضرورت اجرای برنامه در نقاط مختلف یک قالب سبک‌سازی شدۀ تک نفره یا نهایتاً دو نفره هم طراحی کردیم تا بدون تجهیزات ویژه و ابزار حرفه‌ای هم بتوانیم نمایش را در مکان‌هایی همچون مساجد، مدارس و بوستان‌های شهری اجرا کنیم. اینکه دو یا سه نفر همه‌جا و بدون نیاز به ابزارهای خاص بتوانند نمایش را اجرا کنند برای ما فرصت آفرین بود. طراحی قالب جدید یک علّت دیگر هم داشت که ممکن بود همیشه همۀ بازیگرها نتوانند خودشان را به اجرای نمایش برسانند. چیزی که در امور داوطلبانه و جهادی طبیعی است. ما دنبال این بودیم که کار به هیچ وجه متوقف نشود. در کارهای تک‌نفره بنده در نقش بی‌سیم‌چی و جانباز نابینا و موجی با تک‌گویی وارد صحنه می‌شدم. این گونۀ اجراهای ما هم متعهد به داستان و بازی بدن و بیان بود و خیلی روی شروع و پایانش فکر می‌کردیم. شروع هیجان‌انگیز و پایان اثرگذار اینجا هم برای ما اهمیت فراوانی داشت. بحمدالله این مدل ارائۀ محتوا هم مورد پسند مردم واقع می‌شد. اجراهای تک‌نفره به ما ثابت کرد که محدویت‌ها مانع اجرای اثرگذار نیست. خیلی‌ها بعد از دیدن کار تک‌نفره می‌آمدند و ابراز لطف می‌نمودند. یک چیزی را هم تا یادم نرفته عرض کنم که ما از محتوای طنز هم در کارهایمان استفاده کردیم تا به مردم نشان بدهیم که ارائۀ محتوای حماسه و جهاد فقط مختص روزهای عزا و محافل اشک و آه نیست.

   از او خواستیم که دربارۀ پردۀ نقالی شهدا هم توضیحاتی برایمان بدهد. حبیب‌اله خسروجردی بخش پایانی حرف‌هایش را به این موضوع اختصاص داد و گفت: این ایده درواقع مکمل و افزودنی بخش روایت‌گری ما بود. ما به این فکر کردیم که یک پردۀ بزرگ از تصاویر شهدا تهیه کنیم برای پشت راوی تا او مثل نقال‌های نقاشی قهوه‌خانه‌ای، با اشاره به تصویر شهید خاطرات مربوط به او را تعریف کند. به‌لحاظ بصری دیدن عکس شهید یا تصاویر مرتبط با سخنان راوی قدرت تصویرگری ذهن مخاطب را بالاتر می‌برد. تمام تلاش ما این بود که به‌مدد شهدا زمینۀ دریافت و پذیرش مخاطب را هموارتر کنیم. مسیر روایت‌گری و اجرای نمایش در جبهۀ فرهنگی میقات‌ظهور همچنان ادامه دارد. از اوسط دهۀ نود عزیزان دیگری همچون مسعود جعفری و سیدهادی غریبی با تشکیل گروه نمایش و روایت‌گری این راه را ادامه دادند. دوستانمان در شهرهای دیگر هم با استفاده از تجربیات ما کارهای خوبی در حوزۀ نمایش و روایت‌گری انجام دادند. خوشبختانه حالا دیگر مسئولین برگزاری یادواره‌های شهدا مشکلی با اجرای نمایش ندارند که هیچ، مشتاق و طرفدار تئاتر هم هستند. چیزی که اگر با اخلاص و ایمان قلبی همراه باشد حتماً به دل مردم می‌نشیند.

حمید بناء