افسانه کامران استاد دانشگاه و پژوهشگر فرهنگ دیداری
چند سال قبل، در تابستانی که همه شهر به خاطر کرونا تعطیل بود در تقلای آن بودم تا موزه دانشگاه خوارزمی را با کمک یکی دو همکار و چندتایی از دانشجویانم راهاندازی کنم. در روزهایی که طاقتم از بیمهریها و پول نداشتنهای همیشگی دانشگاه و هزار و یک چیز دیگر تمام شده بود، وقتی به دوستان موزهدار شکایت میکردم که دیگر توان ادامه دادن ندارم و میخواهم استعفا بدهم، آنان از زنی میگفتند که قبل از من با سماجتی که داشت توانست موزه انتشارات علمی و فرهنگی (فرانکلین) را راهاندازی کند. میگفتند که اسناد این انتشارات و دستخطهای نویسندگان و مترجمانی چون نجف دریابندری و محمد قاضی و... در استخری ریخته شده بود و بعدها به همت او سامان داده شد. راستش اولین بار به نامش توجهی نداشتم و اصلاً برایم مهم نبود که چه کسی است، مهم این بود که زنی از من طاقتدارتر و جسورتر بود. چندسال بعد وقتی وزیر ارشاد دولت پزشکیان پس از مدت ها انتظار معاون هنریاش را معرفی کرد، فکر کردم معاونت وزارتخانهای که بیشتر هنرمندانش با آن قهرند و از آن دل خوشی ندارند، چه کار سختی است، بیچاره آن زن! به نامش که دقت کردم، به نظرم آشنا بود، همان زنی که در مثالهای دوستانم نسخه بهتری از من بود. نادره رضایی با همان سماجتی که موزه انتشارات علمی و فرهنگی را راه انداخت، توانست یخ فاصله میان بسیاری از هنرمندان و دولت را هم آب کند، هر چند که نمیدانم چگونه؟
لابد به قدر کفایت برای اصحاب هنر ایران، تواضع و ادب به خرج داده بود تا بتواند نسخه بهتر و صمیمانهتری از یک مدیر فرهنگی را به ما و بسیاری دیگر از هنرمندان ارائه دهد.