سرویس تجسمی هنرآنلاین:ایده‌های پرفورمنس"بیست و هفت دقیقه" از آن من نبوده و نیست. اما هست. زیرا تغییراتی در ساختار هر دو ایده بوجود آورده‌ام. در ایده ابتدایی که متعلق به جان کیج است سعی کردم تا تنها به فلسفه این ایده یعنی امتداد بخشی به اصوات و حذف جملات کوتاه و مُقطع موسیقایی که از طرف کیج در قطعه "تا حد امکان آهسته" (1987) مطرح شده بپردازم. اجرای این قطعه در سال 2001 در کلیسای هالبراشتات (آلمان) آغاز و در سال 2640 به پایان می‌رسد. در نتیجه هیچ‌کس این قطعه را نمی‌تواند بطور کامل گوش کند. در اجرای بیست و هفت دقیقه این ایده امتداد‌دهی صرفا تبدیل به یک معرفی ایده شد. معرفی این موضوع که حتی نغمات آشنا به گوش نیز می‌توانند آنقدر کشیده شوند تا به صورت یک صوت انتزاعی تبدیل گردند. این خود نوعی بازاندیشی درباره ارتباط بین انسان و اصوات است. نوعی دعوت از انسان تا تعجیل را در به کار بردن سیستم شنوایی کناری بگذارد. پیش بینی و انتظار را به شکل دیگری در موسیقی درک کند. خود را در زمان/مکان وقف همان " آنِ موسیقایی" (Musical Momentum) کند.

اما درباره تغییرات در نحوه اجرای آواها یا واریاسیون‌های صوتی وام‌دار و مدیون موسیقی‌دان بزرگ مینی‌مالیست لامونت یانگ هستم. یانگ تغییرات را نه تنها در حرکت اشتیاقی صوت به صوت دیگر می‌بیند بلکه بدون در نظر گرفتن دینامیک و نوانس (افت و خیزها) با نگاهی آزاد سعی می‌کند تا تنوع را در بیان رتوریک به اجرا بگذارد.

یانگ در چندین اثر خود از جمله با مارین زازی لا و پاندیت پران نات موسیقی‌دان هندی به نمایش گذاشت. اجرای " ده و چهل و نه دقیقه مونیخ " نمونه بارزی از همین ایده‌پردازی اجرایی است که هم ذهن مخاطب و بدن پرفورمر را با چالشی جدید و جدی دعوت می‌کند. اجرای " بیست و هفت دقیقه " متشکل از بیست و هفت نُت پی در پی بود که ملودی ساده و زیبایی از هیتور وبلالوبوس را در پرلود شماره چهار تشکیل می داد.نغماتی که اجازه دادند تا مخاطب اجرای من بدون حس جمله بندی های رایج با تنوع های صوتی و ایده درخشان یانگ آشنا شوند.

برای من این اجرای و تجربه ویژگی های مفید و به یاد ماندنی را رقم زد که می تواند در آینده نیز تکرار شود تا شکل و کانسپ بدیعی در پرفورمنس آرت "هستی شناسانه" به مخاطبان و هنرمندان معرفی شود.