سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محسن بوالحسنی شاعر، نویسنده و روزنامه نگار متولد 1360 است. مجموعه شعرهای "کجا می‌شه تو رو ندید"، "... و آن خط پنجم منم"، "شمس از قونیه با قطار برگشت"، "ایشان قاتل من است" و البته 2 کتاب ترجمه شعر از ریچارد براتیگان و یک اثر از آن سکستون آثار منتشر شده اوست. آخرین مجموعه شعری که از او منتشر شده است " از من بعید" نام دارد. در این گفت و گو با او از کتاب "اولین پنجشنبه" که به تازگی منتشر شده حرف زدیم؛ کتابی درباره زندگی و آثار ام کلثوم، خواننده بنام عرب. این کتاب به مجرد انتشار، فروش خیلی خوبی داشته است و اکنون به چاپ دوم رسیده.

جناب بوالحسنی بیایید از اینجا شروع کنیم که چطور شد رفتید به سراغ ام کلثوم؟ سابقه آشنایی تان با این خواننده چه بود و چه چیزهایی باعث شد به او علاقه مند شوید و نهایتا سراغش را برای تدارک یک کتاب بگیرید؟

آشنایی من با ام کلثوم به سال‌های ابتدای نوجوانی بر می‌گردد. نمی‌خواهم شرح داستان کنم اما کوتاه اینکه شما وقتی در شهرهای جنوبی علی‌الخصوص استان‌هایی مثل خوزستان، به دنیا می‌آیید یا بزرگ می‌شوید، صدای برخی خواننده‌های مشهور و بزرگ جهان عرب همواره به عنوان صدای غالب در متن و حاشیه زندگی‌تان شنیده می‌شنود. برای من هم همین‌طور بوده. من از وقتی خودم را شناختم هر جا که رفتم صدای ام‌کلثوم و عبدالحلیم حافظ و فرید الاطرش و چند نام دیگر را شنیدم و دوستان عرب زبانی هم داشته و دارم که ام‌کلثوم و عبدالحلیم را برایم شفاف‌تر می‌کردند. صدای مسحور کننده‌ این‌ها همه جا بود، از تلویزیون‌های کشورهای عرب زبان همسایه، تا پای بساط شب‌نشینی‌هایی که تابستان جلو در خانه‌ها برگزار می‌شد تا بازارها و نوار فروشی‌ها. من هم این‌طور بود که کم‌کم با این خواننده‌ها آشنا شدم و البته از نظر حسی و عاطفی و حتی سلیقه، بیشتر با ام‌کلثوم و عبدالحلیم اخت شدم. این دو هنوز هم از من جدا نشده‌اند و یک جای دیگر هم گفتم که هر وقت از هر نوع موسیقی و کتابی خسته می‌شوم یا نمی توانم چیزی گوش کنم و بخوانم، فقط ام‌کلثوم و عبدالحلیم هستند که نجاتم می‌دهند. اما در جواب به بخش دوم سئوالتان باید بگویم که ام‌کلثوم فقط یک خواننده نیست. اما برای من هیچ چیز مهم تر از صدای او نیست. ام‌کلثوم نیازی به ترجمه ندارد و زبانش زبان هنر است و موسیقی. پس طبیعی است که خیلی از دوستان غیر عرب زبان من که حتی عربی هم نمی‌دانند صدای او را گوش می‌کنند و سرخوشی‌ها با او دارند. گستره صدای ام‌کلثوم و از طرفی شخصیت اجتماعی و داستان زندگی‌اش همه با هم او و استاد شجریان را به اسطوره‌ای تبدیل کرده که بسیاری آنها را صدای خاورمیانه می‌دانند.

اهمیت ام‌کلثوم در فرهنگ عرب تا چه میزان است؟ اگر اشتباه نکنم او را نباید صرفا در جایگاه یک خواننده بررسی کرد...

بله کاملا درست است. شما اگر می‌خواهید در دل هموطنان عرب‌زبانمان خود را شیرین کنید و همان اول بنای رفاقت را بگذارید، از ام‌کلثوم حرف بزنید! یک پرانتز اینجا باز کنم. من اصلا اهل مقایسه نیستم و به نظرم این قیاس کردن یکی از بدترین شیوه‌هاست وقتی می‌خواهیم از کسی حرف بزنیم یا تعریف کنیم. ترجیح می‌دهم فقط و فقط درباره فرد مورد نظر حرف بزنم و نه این‌که مدام کسی را با کس دیگری مقایسه کنم. وقتی می‌گوییم ام‌کلثوم آدم بزرگی بود، این جمله نه ارتباطی به زبان و قومیت و...دارد و نه به این‌که در جهان آدم بزرگ دیگری وجود ندارد. مسلما اینطور نیست. شما از فرهنگ حرف زدید و این سئوال خوب شما باعث شد پای یک درد دل قدیمی باز شود. ما وقتی از هنر حرف می‌زنیم، فقط از زیبایی حرف می‌زنیم،‌ وقتی از شکوه حرف می‌زنیم و از هر چیزی که بهانه‌ای برای لذت بردن و کیف کردن و زندگی کردن، ‌باید جغرافیا و زبان را کنار بگذاریم. بوم و اقلیم را. مثال می‌زنم،‌ ام‌کلثوم، آلبوم خیلی مشهوری دارد به نام "رباعیات خیام". نیاز به توضیح نیست که ام‌کلثوم در این آلبوم شعرهای خیام را خوانده و "احمد رامی" که یکی از شاعران مطرح و مشهور ادبیات موج نوی مصر است آن را در زبان عربی به رباعی ترجمه کرده است. این یعنی چه؟ یعنی هنر جهانی است. بی‌مرز است. عرب، عجم، ‌ترک، فارس، کرد و لر همه یکی هستند. در همه جای دنیا یکی هستند. متاسفانه ما همیشه اصل را رها می‌کنیم و فرع را می‌چسبیم. ام‌کلثوم، چهره‌ای جهانی است که سرشناس‌ترین چهره‌های هنری دنیا او را تائید و تحسین کرده‌اند. همان‌طور که استادشجریان ما نیز مورد تائید و تحسین بسیاری قرار گرفته. درباره همین رباعیات خیام شاید برای خیلی‌ها جالب باشد که احمد رامی برای ترجمه شعرها به عربی، زبان فارسی یاد گرفت و این خود نشان از مسائل بسیاری دارد.

ام کلثوم از نظر سیاسی نیز قابل بررسی است؟ آثار او در رویدادهای سیاسی زمانه‌اش تاثیر گذار بود؟

بله. همانطور که گفتم داستان ام‌کلثوم فقط داستان یک خواننده نیست. داستان یک نماد و سمبل است برای مصر. راحت‌تر اگر بگویم، ام کلثوم خودِ مصر است و لقبی مثل "هرم چهارم مصر" یا "هرم الرابع" بی‌دلیل به او داده نشده است. زنی روستازاده که آن‌قدر فقیر بود که هیچ کس فکر نمی‌کرد یک روز بتواند سرنوشت مصر را تغییر بدهد و رئیس جمهور مصر نطق‌هایش را قبل از اجراهای او از رادیو پخش کند تا شنونده‌های بیشتری به او گوش کنند. ام کلثوم اگر نبود شاید مصر تا سال‌های سال همچنان زیر سلطه استعمار انگلیس می‌ماند. اما به این نکته توجه داشته باشیم که ام‌کلثوم چهره‌ای سیاسی نبود. البته خیلی‌ها این نظر را دارند که او به سیاست نزدیک شده بود. من تمام این موضوع را رد نمی‌کنم اما اگر می‌گویم سیاسی نبود به این دلیل است که ام‌کلثوم با هنری که داشت به کشورش که تازه از استعمار انگلیس خارج شده بود کمک می‌کرد. سرود ملی مصر را خوانده بود و یک ترانه از نزار قبانی هم برای مرگ جمال عبدالناصر خواند و کارهایی از این قبیل...

در برگردان ترانه‌ها چه موانع و مشکلاتی سر راه‌تان بود؟

به موضوع خیلی خوبی اشاره کردید. باید در جواب همین سئوال نکاتی که در مقدمه کتاب آورده‌ام را کمی باز کنم. علی‌الخصوص برای دوستان و همشهری های عرب زبان عزیز که واقعا دوستشان دارم و تعلقم به مهر و محبتشان، ‌قدیمی‌تر از 30 سال است. همین که گفتید ترجمه ترانه، نشان از این دارد که ما اکثرا با شعر به معنای کلاسیک آن رو به رو نبوده‌ایم و حوزه کار، حوزه ترانه بوده است. ترجمه شعر به خودی خود کار ویرانگری است و واقعا آن چیزی که از شعر، در زبان ترجمه به دست مخاطب می‌رسد، متن حیف شده‌ای است که مترجم،‌ با حسرت و دریغ آن را روی کاغذ می‌آورد. ترانه سخت‌تر از این هم هست. شما تصور کنید یک ترانه (دقت داشته باشید که می‌گوییم ترانه) را می‌خواهیم از موسیقی،‌ صدا و... جدا کنیم و فقط متن نوشتاری‌اش را ترجمه کنیم. همه اضلاع یک متن غنایی که درصد بالایی از آن با موسیقی و ساز و صدا نهایی شده را باید خلاصه کنیم در کلمه‌ها و در کنار آن امانت‌دار خوبی هم باشیم. این‌ها به ما را شاید به این نتیجه می‌رساند که باید توقعمان از متن فارسی ترانه واقعی‌تر کنیم و متوجه باشیم این‌ها فقط برگردان هستند نه متن اصلی. در مقدمه کتاب هم این مساله را تا حدی توضیح دادم و نوشتم که در ترجمه سعی کرده‌ام تا جای ممکن به متن وفادار باشم و حتی ناگزیرم بگویم که به ترجمه تحت الفظی تن دادم وقتی قرار شد کتاب دو زبانه منتشر شود. نکته دیگری که درباره متن عربی ترانه هاست و علی الخصوص باید خدمت همشهری های عرب زبانم بگویم این است که این شعرها از منابع رسمی مربوط به ام‌کلثوم استخراج شده و اگر تفاوتی در نسخه‌های شنیداری با آنچه در متن آمده مشاهده می کنند، به این دلیل است که اولا در متن اصلی شعر قسمت‌های تکرار شونده ترانه یا همان"ترجیع بند" بر اساس آنچه در اجرا شنیده می‌شود، چندبار آورده شده اما در ترجمه برای جلوگیری از اطناب فقط به یک بار آوردن ترجیع بند بسنده شده.

نکته بعد اینکه تفاوت هایی که گاه در متن ترانه‌ها، با آنچه در فایل‌های صوتی و تصویری می‌بینیم، به این دلیل است که ام‌کلثوم از هر ترانه اجراهای متفاوتی داشته و علی‌الخصوص در سال‌های به‌خصوصی که در کتاب نیز به آ‌ن‌ها اشاره شده، او به بازخوانی و اجرای چندباره کارها پرداخت. این تفاوت‌ها از این جهت است و ممکن است در هر اجرا، ترانه ها به شکل و شمایلی دیگر خوانده شده یا حتی حدف و اضافاتی در آن‌ها اتفاق افتاده باشد. و متن عربی ترانه‌ها نیز همانطور که گفته شد از منابع رسمی و به صورت کامل شعر نقل شده و به قول معروف از یک نسخه اساس استفاده شده که به زعم من نسخه اجرای اصلی بوده‌اند. خودم را ملزم دانستم که این مساله را حتما در پاسخ به ابهام بعضی دوستان همشهری‌ام عزیز بگویم. شما تجربه ترجمه یک اثر از زبانی غیر عربی را هم دارید؟

بله یک کتاب دو جلدی از شعرهای "ریچارد براتیگان" بود که نشر رسش آن را چندسال پیش منتشر کرد که شامل همه دفتر شعرهای این شاعر و رمان نویس آمریکایی است و مجموعه از گزیده شعرهای "آن سکستون" دیگر شاعر آمریکایی که نشر چشمه منتشر کرد و فعلا در بازار کتاب نایاب است .

مجموعه شعر یا کتاب دیگری در حوزه ترجمه هم اکنون در حال انجام یا در انتظار چاپ دارید؟

راستش را بخواهید این کتاب شناخت‌نامه "ام‌کلثوم" انرژی بسیار زیادی از من گرفت و شاید به حجم کم کتاب نیاید این حجم انرژی که من می‌گویم؛ البته بیشترش شاید به وسواس من بر‌گردد و علاقه‌ام به این خواننده که کار را سخت‌تر کرد و تقریبا دوسال طول کشید کار متمرکز روی آن. اما مجموعه دوم این سری کتاب‌ها که تقریبا 70درصد کارش انجام شده،‌ شناخت‌نامه و شعرهای دیگر خواننده مشهور مصر "عبدالحلیم حافظ" است که فکر کنم بگذارمش برای سال بعد. یک مجموعه شعر هم به اسم "مفاجا" دارم که قرار است نشر چشمه آن را منتشر کند اما نمی‌دانم دقیقا کی.

انتهای پیام/