گروه فرهنگی هنرآنلاین، در واقع، نمایشگاه هنر در دو مرحله ارزش‌آفرینی می‌کند: مرحله اول، تولید «سرمایه فرهنگی و اجتماعی» از مسیر کارکردهایی مثل اعتباربخشی، گفتمان‌سازی، ارتقای درک عمومی و سواد بصری و هنری جامعه، شبکه‌سازی، ایجاد انگیزه و... است و مرحله دوم، تبدیل این سرمایه فرهنگی به «سرمایه اقتصادی» است. ایو کلن، از پیشگامان «هنر مبتنی بر نمایش» یا همان «پرفورمنس آرت»، در سال 1958، نمایشگاهی با عنوان خلأ برگزار کرد که در آن یک محفظه خالی را به نمایش گذاشته‌بود.

اقتصاد

این نمایشگاه، مورد استقبال هزاران نفر واقع شد و حتی مدتی بعد کلن، آثار نامرئی را در ازای شمش‌های طلا به کلکسیون‌داران فروخت. این نمونه و نمونه‌های متعدد دیگر، نشان می‌دهد که کارکردهای به ظاهر غیر اقتصادی در نمایش هنر، در واقع پایه‌های اصلی فرآیند «ساخت ارزش» هستند و می‌توان آنها را «زیرساخت نامرئی» کارکرد اقتصادی دانست. به همین سبب، نحوه عملکرد این حلقه در زنجیره ارزش هنر اهمیتی دو چندان پیدا می‌کند.

منظور ما از «نمایش‌گاه»، مفهومی عام‌تر از کاربرد رایج آن است. هر مکان، رویداد یا ابزاری که اثر هنری را به مخاطب عرضه می‌کند، یک «نمایش‌گاه» هنر است. مثلاً در هنرهای تجسمی، نگارخانه‌ها، حراج‌ها، رویدادهای هنری ملی و بین‌المللی و... یا در موسیقی، سالن‌های کنسرت، جشنواره‌ها، پلتفرم‌های اینترنتی و... را می‌توانیم نمایش‌گاه‌های متفاوتی برای عرضه هنر بدانیم.

گالری

اولین کاستی نمایش‌گاه‌های هنر در ایران، تعداد کم، تمرکز جغرافیایی و کیفیت پایین آن‌ها است. از لحاظ کمّی، مثلاً در حوزه هنرهای تجسمی، از بین چندصد گالری رسمی و غیررسمی، کمتر از صد گالری فعال و جدی می‌توان نام برد؛ در حالی که تنها در خود شهر پاریس، بیش از 1000 گالری فعال در کنار موزه‌های هنر بلندآوازه، مشغول فعالیت‌اند. در حوزه سینما نیز طبق استاندارد جهانی، سرانه سالن سینما، به ازای هر ده‌هزار نفر یک سالن است که در ایران، هنوز هم تعداد سالن‌های کشور به هزار نرسیده و این یعنی تقریباً به ازای هر صدهزار نفر یک سالن وجود دارد؛ در حالی که آلمان و ترکیه با جمعیتی کمتر از ایران، به ترتیب بیش از 7 برابر و 5 برابر ایران، سالن سینما دارند.

مشکل دیگر، تمرکزگرایی شدید است؛ عمده سالن‌های اجرای نمایش، سالن‌های سینما، نگارخانه‌ها و... در تهران متمرکزند و فراتر از آن، بیشتر به مناطق خاصی از تهران، محدود شده‌اند. این توزیع نابرابر به معنای آن است که هنرمندان و مخاطبانِ هنر در بسیاری از شهرستان‌ها عملاً از چرخه اقتصاد هنر کنار رفته‌اند. علاوه بر تعداد کم مراکز نمایش هنر و تمرکز جغرافیایی آنها در ایران، کیفیت این نمایش‌گاه‌ها نیز، خصوصاً با توجه به نقش آن‌ها در ارزش‌آفرینی، موضوع مهمی است. زیرساخت‌های فناورانه و امکانات جانبی نمایش‌گاه در رشته‌های مختلف هنری، یکی از دلایل رونق آنها در کشورهای پیشرو است.

خلاصه این که هنر ایران از کمبود شدید و تمرکز نمایشگاه‌های استاندارد رنج می‌برد و به تعبیر چند سال پیش وزیر فرهنگ و ارشاد، سرانه فضای فرهنگی در کشور «سانتی‌متری» است و نه «متری».

شانزدهمین حراج تهران

موضوع مهم دیگر در نمایش هنر، بحث «بازار اولیه» و «بازار ثانویه» است. بازار اولیه جایی است که آثار هنری برای اولین بار به نمایش در می‌آیند یا به فروش می‌رسند؛ مثل گالری‌ها در هنرهای تجسمی، یا سالن اجرای نمایش و کنسرت در هنرهای نمایشی و موسیقی. اما بازار ثانویه با هر گونه عرضه و فروش بعدی و مکرر اثر هنری سر و کار دارد؛ مثل حراج‌ها یا پلتفرم‌های فروش در آثار تجسمی یا سکوهای استریم در موسیقی یا شبکه‌های نمایش خانگی در سینما و تئاتر و.... وضعیت نمایش ثانویه در ایران، نسبت به نمایش اولیه هنر، آمار ضعیف‌تری در مقایسه با کشورهای موفق در جهان دارد.

برای مثال، در هنرهای تجسمی، هنوز حراج و رویدادهای هنری یا پلتفرم فروش اینترنتی معتبر بین مخاطبان، به جز یکی دو نمونه خاص و پیشتاز، بسیار کمتر و ضعیف‌تر از نمونه‌های جهانی است و در هنرهای نمایشی، هنوز مسیر ورود نمایش به پلتفرم‌های اینترنتی، شبکه‌های نمایش خانگی و یا حضور در عرصه‌های بین‌المللی، هموار نشده‌است. یک کاستی اساسی در موضوع نمایش ثانویه در ایران، ضعف حوزه فناوری و عرضه دیجیتال در زنجیره ارزش است که امروزه اصلی‌ترین نمایش‌گاه‌های ثانویه هنر در جهان، مبتنی بر آن است.

کمبود نمایش ثانویه باعث شده که هنرمند در خیلی از رشته‌های هنری پس از خلق اثر و نمایش اولیه آن، بستر مناسبی برای نمایش‌ مجدد پیدا نمی‌کند و اثرش را ناکام و بدون ارزش‌آفرینی بیشتر، رها می‌کند و مدتی پس از افسردگی ناشی از این رها کردن، به دنبال خلق اثر جدید می‌رود.

حراج

برای رفع کاستی‌های حلقه نمایش‌گاه در زنجیره ارزش هنر، اولین راه‌کار، افزایش تعداد نمایش‌گاه‌های استاندارد و مدرن است. این مأموریت، با هدایت حمایت‌های دولتی موجود به حوزه نمایش هنر، به جای حمایت مستقیم از هنرمند، تا حدی محقق خواهدشد و البته فراهم کردن زیرساخت‌ها و تقویت تقاضای هنر، می‌تواند بخش خصوصی را مستقلاً در این حوزه فعال کند. علاوه بر این، ایجاد امکان نمایش هنر در خیلی از اماکن عمومی یا راه‌اندازی مراکز ترکیبی برای نمایش هنرهای مختلف در کنار هم نیز گردشگری هنر و شبکه‌های حرفه‌ای را تقویت خواهدکرد.

رویکرد هنر تعاملی که مخاطب را در نمایش اثر هنری مشارکت می‌دهد، نیز می‌تواند ارزش‌آفرینی این حلقه را افزایش دهد. اما همان طور که گفته‌شد، مهم‌ترین حلقه مفقوده این زنجیره، نمایشگاه‌های ثانویه هنر است. افزایش ظرفیت نمایش ثانویه، مسیر ارزش‌آفرینی هنر را طولانی‌تر می‌کند تا اقتصاد هنر از رکود فعلی خارج شود.

عرضه پلتفرمی هنر، امروزه در اکثر کشورها رونق یافته‌است. به نظر می‌رسد اگر دولت تنها زیرساخت‌های فنی و قانونی این مهم را فراهم کند، پلتفرم‌های آنلاین در هنرهای مختلف، می‌تواند توسط بخش خصوصی و خود اهالی هنر شکل بگیرد و به سرعت رونق پیدا کند. این پلتفرم‌ها، مانعِ تمرکز جغرافیایی را از سر راه هنرمندان برخواهدداشت و به آنها اجازه می‌دهد آثار خود را برای همگان و در مقیاس جهانی به نمایش بگذارند. راه‌اندازی نمایش‌گاه‌های هنر با هدف معرفی هنر ایرانی به جهان و جذب مخاطب بین‌المللی نیز به گشودن بن بست فعلی اقتصاد هنر کمک خواهدکرد.

نمایشگاه نقاشی رضا هدایت با عنوان «زلف پریشان» در گالری نگر

همه این راه‌کارها به شرطی مؤثر خواهد بود که نمایش‌گاه هنر صرفاً «صحنه عرضه و فروش» قلمداد نشود و جزئی از «اکوسیستم خلقِ ارزش» باشد. نمایش‌گاه نه یک ویترین ایستا، بلکه کارخانه‌ای پویاست که در آن «اثر هنری» به یک «دارایی فرهنگی و اقتصادی» با ارزش قابل مبادله تبدیل می‌شود. این فرآیند تبدیل، حیاتی‌ترین نقش نمایشگاه در اقتصاد هنر است. شاید فهم این موضوع در کنار رونق بخشیدن به بازارهای ثانویه و عرضه مبتنی بر فناوری، بتواند خونی تازه در رگ‌های اقتصاد هنر ایران جاری کند.

سیدمحسن خاتمی(رئیس فرهنگ سرای نیاوران)

انتهای پیام