گروه سینمایی هنرآنلاین: کاوه قهرمان با سابقه‌ای روشن در عرصه ساخت فیلم کوتاه و موفقیت‌هایی که در جشنواره‌های داخلی و خارجی به دست آورده، اولین فیلم بلند سینمایی خود را بر محور تم و قصه‌ای آشنا بنا کرده است. حدیث مکرر عشق و تنفر که قرار است به واسطه شیوه روایت و نوع نگاه او نامکرر و متمایز شود.

قرار است در فیلم قصه تارا (معصومه بیگی، رعنا آزادی‌ور، نازنین فراهانی) و بهرام (مجید نوروزی، مهدی پاکدل، سروش صحت) به عنوان زوجی نمونه‌وار و کیفیت رابطه آنها در سه مقطع شروع، میان و پایان کالبدشکافی شود. قصه‌ای که به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر یک روند خطی قابل پیش‌بینی دارد.

گریزی از این پیش‌بینی‌پذیر بودن نیست، چرا که اتفاقاً قرار است همین فراگیری و زاویه نگاه فیلمساز به این سویه فراگیر تبدیل به ویژگی فیلم شود. به همین واسطه فیلمساز نگاه خود را معطوف کرده به فرم و ساختار روایی و آنچه قرار است به واسطه قرینه‌پردازی قاب‌های این رابطه در سه مقطع زمانی، به آسیب‌شناسی یک رابطه عاطفی بینجامد.

به این ترتیب فیلمساز با انتخاب یکی از مقاطع این رابطه به عنوان خط محوری در زمان حال، روایت را به شکلی در تداخل گذشته و آینده با زمان حال پیش می‌برد. مقطع میانی، دو ویژگی برای جذابیت و کنجکاوی برانگیزی دارد؛ فاصله گرفتن از شروعی عاشقانه و نزدیک شدن به پایانی تلخ.

در واقع انتخاب مقطع میانی رابطه به عنوان روایت محوری این امتیاز را به فیلم داده که بتوان آسیب شناسی گذشته و آینده را در تعامل با حال به شکلی تنگاتنگ پیش برد و مهمتر اینکه واجد مایه‌هایی از رسوب گذشته و پیشگویی آینده است.

طراحی دیگری که خوانش فیلمساز را واجد جذابیت کشف برای مخاطب کرده، انتخاب بازیگرانی متفاوت برای ایفای نقش‌های این زوج در سه مقطع مختلف است. این انتخاب باعث شده در نیمه ابتدایی فیلم، مخاطب در پی کشف نقاط مشترک بین این سه زوج به گونه‌ای تنگاتنگ با درام همراهی کند و به واسطه کدهای ارائه شده به قرینه پردازی روابط آنها بپردازد.

اما این تمهید معماگون در همان مقطع ابتدایی با کنار هم قرار دادن تکه‌های پازل و اطلاعاتی که فیلم به مخاطب می‌دهد، حل شده و کدهای قرار گرفتن این سه رابطه در امتداد هم رخ نمایی می‌کند. بعد از این کشف است که فیلم نیاز به انرژی جدید و جذابیتی مضاعف برای همراه کردن مخاطب دارد اما همچنان در مرحله مانور دادن روی نقاط اشتراک این سه خط داستانی باقی می‌ماند و نمی‌تواند سطح درام را ارتقا دهد.

این درجا زدن می‌تواند باعث سرخوردگی مخاطب شود، بخصوص در بخش میانی فیلم که شاهد تکرار مکررات از کدهای این تداخل زمانی و ارجاع دیالوگ‌ها به گذشته و حال و آینده هستیم و به گفته بهتر فیلم در یک سطح راکد باقی می‌ماند.

فیلمساز تلاش کرده این رکود را به واسطه ویژه کردن کیفیت رابطه تارا و بهرام در سه مقطع آغاز، رکود و پایان به نوعی تعدیل کند که تا حدی جواب داده است. مضامینی همچون دغدغه‌های ذهنی و جهان‌بینی خاص تارا و بهرام که بخصوص در شغل/ هنر آنها یعنی بازیگری و عکاسی نمود یافته و در این سه مرحله آنها را از تضاد به تعادل و در نهایت تعامل با هم می‌رساند؛ از جمله این موارد هستند.

هرچند این دغدغه‌ها بیش از هر چیز در دیالوگ‌های آنها؛ به شکل مستقیم و زاویه نگاهشان به جهان اطراف؛ به شکل غیر مستقیم نمود پیدا می‌کند و فیلم در آستانه تبدیل شدن به یک سخنرانی دو نفره قرار می‌گیرد اما توانسته به مدد کارگردانی که مهمترین ویژگی فیلم است، از این چالش عبور کند.

فیلمساز در بازنماییِ تصویریِ قصه‌ای که وجه تمایز آن در شیوه و فرم روایی و پازلی است که به واسطه انتخاب بازیگران متفاوت برای سه مقطع رابطه یک زوج طراحی کرده، قریحه سینمایی خود را بخصوص در قاب بندی، میزانسن و ایجاد پویایی دراماتیک در عبور از خط قصه‌ای به داستانی دیگر برجسته کرده است.

این قریحه در پیوند با فیلمبرداری حساب شده سینا کرمانی‌زاده که قاب‌های خلوت فیلم را واجد پتانسیلی نهان کرده، موسیقی شناسنامه‌دار پیمان یزدانیان که بهترین راوی موسیقایی عشق و ناکامی توأمان است و تدوین محمد نجاریان که تلاش کرده ریتم درونی درام را حتی در رکود رابطه بر مدار پیگیری مخاطب حفظ کند، فیلم "تارا" را به عنوان اولین تجربه کاوه قهرمان قابل تأمل کرده است.

"تارا" فیلمی است که نمی‌توان پایانی قطعی و محتوم برای درام محوری آن متصور شد همچنانکه فیلمساز با پرش از هر مقطع رابطه به مقطع بعدی، به نوعی پر کردن فضای خالیِ چگونگی عبور از این مقاطع را به ذهن مخاطب سپرده تا با داده های ذهنی و تجربه‌های شخصی خود آن را پر کند.

این امکان در کنار فینالی که می‌توان شمای آینده رابطه زوج و دغدغه تارا برای فاعلیت در پایان دادن به رنج زندگی را متصور شد، از سویه‌هایی است که باعث می‌شود فیلم نه لزوماً روی پرده بلکه در ذهن مخاطب به حیات خود ادامه داده و مطابق با تجربه‌های او به فینالی منجر شود که برای هر فردی متفاوت و متمایز از دیگری است اما بر مداری که کارگردان در فیلم بنا کرده پیش می‌رود.