سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: زمانی که زن جوانی بودم، از این که یک یا دو وعده غذا را فدای هزینه خرید کتاب کنم، احساس نوعی غرور کاذب میکردم. چیزی نگذشت که با رواج کارتهای اعتباری در همه بخشهای دانشگاه، میتوانستم هم کتاب و هم غذا بخرم. بعدها در توجیهِ بدهیِ اعتباری رو به فزونیام میگفتم که این کارها برای تحصیلم لازم است، و با دوستان به شوخی میگفتم: دیگران پولشان را صرف ماشین و لباسهای گران میکنند، اما تنها دارایی با ارزش من در کتابخانهام است.
حالا میفهمم که آن شوخیها در واقع به قصد توجهطلبی بود. من حقّاً عاشق کتاب بودم، همیشه بودم، امّا از داشتن آن همه کتاب نیز لذّت پرنخوتی میبردم. همین موضوع درباره نخستین فهرستِ پایانناپذیرِ “باید بخوانم”هایم نیز صادق بود؛ یعنی همان نسخههایی را که به قصد خواندن خریده بودم. بااینحال، سالها بعد، زمانی که صرفهجویی دوره بزرگسالی موجب شد دیگر هر بار که پا به کتابفروشی میگذاشتم کتاب نخرم، به دلیل شغلام بهعنوانِ منتقد هر هفته به طور میانگین ۵ کتاب به دستم میرسد. تلّ کتابهای “باید بخوانم” به سقف رسیده و با این که دیگر بدهکار نمیشوم، لذّت درونیام از احاطهشدن با کتابها همچنان است که بود.
کشیش و کتابشناس انگلیسی، توماس فرگنال دیبدِن "جنون کتاب یا دیوانگی برای کتاب: یک رمانس کتابشناسانه" را نوشت که هجویه ظریفی درباره آدمهایی بود که به زعم او درگیر این رواننژندیاند. دیبدن برای این عارضه وجه پزشکی و طبی قائل شد، و تا ارائه فهرستی از دردنشانها پیش رفت که در جستوجوی وسواسگونه افراد برای انواع خاصی از کتابها بروز میکرد: “نسخههای چاپ اوّل، اصلی، چاپ حروف گوتیک و قطع بزرگ؛ کتابهایی که لبه کاغذ آنها با ابزارهای برش و صفحهبندی چیده نشده؛ نمونههای مصوّر؛ نمونههای نایاب با صحّافی مراکشی یا آستر ابریشمی؛ و نمونههایی که روی پوست گوساله چاپ شدهاند.”
امّا خود دیبدن نیز روی جنبههای فیزیکی کتاب وسواس داشت، و در توصیفات خود به جزئیات صحافی و چاپ کتابها (و نه محتوای آنها) توجه شدیدی دارد که عشق او را فاش میکند. او در نامهای که سال ۱۸۱۵ در یک مجله منتشر شد، از مشترکانش طلب کرد که نسخههایی را که مشترک شده بودند برای کمک به تکمیل مجموعه شمارههایی با عنوان کتابشناسی دکامرون گرد هم بیاورند: مجموعهای زیباتر از هر چه که فکرش را بکنند. “من بیزارم از این که قولی بدهم که احتمال عملیشدنش نیست، یا به دلیل غرور یا تعصب آماج سرزنش شوم، اما میگویم که اقلام و نسخههای تاکنون گردآوریشده در این بخشِ کاری، تا آنجا که من میدانم پرشمارتر، زیباتر و اصیلتر از هر نسخه دیگری هستند که به رؤیت عموم رسیده است.”
یکی از دغدغههای آغاز سده نوزدهم برای خریدارانِ کتابباز ترس از این بود که نکند با احتکار کتاب، در واقع میراثِ هموطنانِ بعدیِ خودشان را از آنها دریغ کنند. تصویرِ ثروتمندِ هنردوست، تصویرِ یکی از مصرفکنندگانِ انگشتنمای کتابهایی بود که احتمالاً هرگز خوانده نمیشدند -همان تلّ کتابهای “باید بخوانمِ” قدیمی- بنابراین، آنها با این کار، کتابها را خارج از حوزه داراییهای فکری همگانی نگهداری میکردند. گردآورنده کتاب اغلب در قامتِ فردی مبتلا به نوعی بیماری ضد اجتماعی تصویر میشد که بیماریاش مانع از اثرگذاری او در یک خیر همگانی از طریق به اشتراکگذاشتن ثروتهای چاپیاش میشود. اما سرچمشه بسیاری از گلچینهای ادبیْ در کتابخانههای همین گردآورندگان شخصی نهفته است؛ که به شیوه خود، یک میراث ادبی ملّی را بنا نهادند.
من دانشگاهِ تحصیلاتِ تکمیلیام را بر اساس مجموعه کتابخانههایش برگزیدم: کرنل در ایتاکا، نیویورک، که با مشارکت دیکسون وایت، مورخ و مجنون کتاب، پایهگذاری شده بود، کسی که عمر خود را به سفر در دنیا و جمعآوری کتاب گذرانده بود و بیش از ۳۴۰۰۰ جلد کتاب کمیاب برای تأسیس کتابخانه کرنل هدیه کرد. به این ترتیب، جنون او با وجود ترس منتقدان پیش از او، برای یک هدف همگانی مفید بود: تا امروز، پژوهشگران برای استفاده از آن چه که روزگاری در طبقههای کتابخانه شخصی وایت ستایش میشد، به ایتاکا سفر میکنند. نخستین باری که من در این کتابخانه نشستم در حالی که یک کتاب چاپ پیش از ۱۵۰۰ را در دست داشتم، احساس میکردم در ساحل اقیانوس نشستهام: کوچک و در نسبت درستی با جهان. در دستگرفتن کتابهای مربوط به سدهها پیش از امروز، یادآور تلخی از این است که نهتنها انسانها از زمانی که وجود داشتهاند عاشق کتاب بودهاند، بلکه در آینده نیز چنین خواهند بود. شاید امروز جنون کتاب رفتاری غیرمنطقی به نظر نیاید، بااینحال، کتابها دیگر حرمت چندانی ندارند و کتابخانههای شخصی انگشتشمارند. در عوض، همان طور که برای دیگران، پیش از ما هم چنین بوده است، جنون کتاب کنشی مدقانه برای حفظ و نگهداری چیزی برای آیندگان است.
پینوشت:
* این مطلب تلخیصی است از جستاری که در تاریخ ۲۶ ژانویه ۲۰۱۷ با عنوان “Bibliomania: the strange history of compulsive book buying” به قلم لورن بری در وبسایت گاردین منتشر شده است و وبسایت ترجمان با ترجمه مینا فراهانی این مطلب را با عنوان “جنون کتاب: تاریخِ عجیبِ اعتیاد به خریدنِ کتاب” ترجمه و منتشر کرده است.