سرویس تئاتر هنرآنلاین: این گوشه از فضای مجازیِ من جای یادداشت‌هایی‌ست که تبلورگاه سیاست است.

یادداشت‌هایی با موضوعاتِ سانسور تئاتر و دولت آمریکا در سال ۱۹۳۵. داستان‌های "آیرا آلدریج" و "توماس د. رایس". پاسخی مستقیم به سناتور اوکلاهاما "تام کوبرن"، و مقاله‌هایی درباره‌ قدرت کارگردانی و هژمونیِ استانیسلاوسکی در پرورش بازیگر.

سیاست، همه سیاست است

کتاب بسیار خوبی توسط "اِلن مارگولیس" و "لیسا تایلر رناد" درباره‌ سیاستِ روشِ پرورش بازیگر آمریکایی تالیف شده است. مقالات درباره‌ مسائل سیاسی مربوط به پرورش بازیگر در استودیوهای خصوصی و در برنامه‌های عمده‌ ما است.

باز و باز همه چیز به قدرت بازمی‌گردد. قدرت دستِ کیست و چگونه به کار گرفته می‌شود؟

دولت‌ها در قرن بیستم قدرت سیاسی را ــ که گاه حتی مرگبار هم بوده ــ برای تحمیل اراده‌ خود اعمال کرده‌اند. استالین (یا کسی به دستورِ او) در مورد اپرای "لیدی مکبث متسنسک" اثر شوستاکوویچ سرمقاله می‌نویسد. ماموران کا.گ.ب نیمه‌شب به سراغ میِرهولد می‌روند، دستگیر و شکنجه‌اش می‌کنند و در گولاگ به قتلش می‌رسانند، در حالی که پیشتر همسرش را شکنجه‌داده در آپارتمان‌شان رها کرده بودند. قدرت‌های سیاسی در کشورهای مختلف تاکنون چند نفر را زندانی کرده‌اند؟ چند نفر را به اردوگاه‌های مرگ فرستاده‌اند؟ چند نفر به دنبال انقلاب فرهنگی کشته شده‌اند؟

در آمریکا وضعیت چطور بوده است؟

در قرن بیستم بخش‌هایی از دولتِ آمریکا هنرمندان (نویسندگان، سینماگران، نقاشان، رقصندگان) را به خاطر اعتقادات سیاسی‌شان تحت تعقیب قرار داده است. طبق اعلامHUAC  کشورِ آزاد تنها متعلق به کسانی بود که در خط و راستای حاکمیت بودند. تفکر متفاوت می‌توانست منجر به قرار گرفتنِ نامِ شخص در لیست سیاه شود و گرفتارش کند.

این همه هیاهو برای چه؟

در زمستان و بهار ۱۹۸۶ من با یان اسکاتنیکی کارگردان لهستانی که دوران اشغال نازی‌ها و استبداد کمونیسم را از سر گذرانده بود همکاری می‌کردم. او در آن فصول دگرگونی‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق را به دقت دنبال می‌کرد. میخائیل گورباچف "پرسترویکا" و "گلاسنوست" را در ماه فوریه ارائه کرده بود و یان با امید زیادی به اوضاع نظاره می‌کرد. بارها می‌گفت: "دولت‌ها همیشه تلاش می‌کند تئاتر را کنترل کنند. تئاتر هیچ‌گاه تلاش نمی‌کند که چیزی را کنترل کند."

چرا تهدید به شمار می‌آییم؟

هنر پرسش مطرح می‌کند و به لایه‌های پنهان معنای انسان بودن سَرَک می‌کشد. استبداد بنا به طبیعت خود می‌خواهد انسانیت را سرکوب کند و انسان‌ها را نادیده بگیرد. هنر می‌خواهد  انسانیت هر فرد را به رسمیت بشناسد. شاه و فقیر هر دو با یک آهنگ ضرب می‌گیرند. مسائل مربوط به خانواده، عشق و عدالت برای همگان یکسان است.

در دل هنر ابهامات اندکی وجود دارد. شایلاک [یهودیِ ثروتمند و رِباخوارِ "تاجر ونیزی" که بسیار بی‌رحم است و به‌خاطر ناتوانی آنتونیو در باز‌پس‌دهیِ قرضش، طبق توافق قبلی، مقداری از گوشت تن او را می‌خواهد.] می‌پرسد که اگر به او نیشتری زده شود آیا مگر همچون مسیحیان خونش نخواهد ریخت؟ این پرسش ناظر بر همدلیِ قلبی و انسانیتِ مشترکِ همه‌ ما، در هنگامه‌ توجیه انتقام و بی‌رحمی‌ست. چنین همدلی‌هایی پرسش‌های تازه‌ای پیش می‌کشد.

احتمالاً مهم‌ترین تلاقیِ هنر و سیاست در شخصیت و هنرِ "پیر آگوستین کارون دو بومارشه" (۱۷۹۹-۱۷۳۲ Pierre-Augustin Caron de Beaumarchais) اتفاق افتاده است. او فرزند یک ساعت‌ساز بود که ابداعاتش به بالا بردن دقت ساعت‌های جیبی کمک کرد و موسیقیدانی هم بود که به دختران لوئی پانزدهم درس می‌داد.

بومارشه برای آمریکایی‌ها شرکتی تقریبا قلابی تاسیس کرد که از طریق آن به پولشوییِ سرمایه‌های فرانسوی و اسپانیایی برای خرید اسلحه، مهمات، لباس و تدارکات ارتش شورشیانِ استقلال‌طلب آمریکا می‌پرداخت. بسیار پیش از آن که دولت فرانسه به صورت رسمی از استقلال آمریکا حمایت کند، بومارشه تامین‌کننده‌ عمده‌ ملزومات جنگیِ استقلال‌طلبان بود.

او نمایشنامه‌نویس هم بود و مهم‌تر از همه "فیگارو" را خلق کرد. بومارشه در "آرایشگر شهر سویل" (۱۷۷۲) و "عروسی فیگارو" (۱۷۷۸) از به یادماندنی‌ترین شخصیت‌های خدمتکارِ کمیک در همه‌ دوران‌ها را خلق کرد.

با وجود سانسور دولتی کیفیت آثار بومارشه مقامات رسمی را ترغیب کرد تا اجازه‌ به صحنه رفتنِ نمایش‌هایش را بدهند. اشراف‌ و بورژوازی فرانسه خدمتکاری را روی صحنه می‌دیدند که با تیزهوشی بر اربابش مسلط می‌شود. با این‌ که یک نمایش موجب وقوع انقلاب فرانسه نشد، اما سوالات بسیاری را برانگیخت، سوالاتی که برای صاحبان قدرت ناخوشایند بود.

قدرت به دنبال کنترل است، هنر پرسش‌گری را برمی‌انگیزد

قدرتِ آگاه می‌داند که هر قدرتی همیشه باید مورد پرسش قرار گیرد. از این رو اسباب رشد و پرورش هنر پرسنده را فراهم می‌کند.

مکس راینهارت (Max Reinhardt ۱۸۷۳-۱۹۴۳ ، کارگردان و بازیگر اتریشی) می‌گوید: "امروز می‌توانیم آن سوی اقیانوس‌ها را ببینیم، بشنویم و به آنجا سفر کنیم. اما راه رجوع به خودمان و انسان نشسته در کنارمان به دوری ستاره‌هاست. این بازیگر است که ما را به چنین سفری می‌برد. این بازیگر است که چراغِ شاعر/نمایشنامه‌نویس را در دست دارد و به ژرفای روح آدمی وارد می‌شود تا شاید آنجا، پنهان و ناپیدا، دگرگون شود و به شکلی دیگر و باری دیگر در میان ما، با دست و چشم و دهانی پر از معجزه، پدیدار شود."

بعلاوه، قدرتِ آگاه همواره به یاد دارد که کسی "کریستین لودویگ"، شخصیتِ قدرتمند و مقتدر زمانه‌اش، را به یاد ندارد، در حالی که نام خاندانِ اشرافی "براندنبورگ" دارد خاک می‌خورد، موسیقی باخ در میان ستارگان می‌درخشد.

  پی نوشت:

ایرا الدریدج (Ira Aldridge ۱۸۰۷-۱۸۶۷)  بازیگر و نمایشنامه‌نویس آمریکاییِ آفریقایی‌تبار که در انگستان و اروپا به موفقیت‌های بسیاری دست یافت. از میان ۳۳ بازیگر انگلیسی که تاکنون موفق به دریافت نشان برنز "یادبود تئاتر شکسپیر" شده‌اند، او تنها بازیگر سیاهپوست دریافت کننده‌ی این نشان است. (مترجم)

    ۲.(Thomas D. "Daddy" Ric ۱۸۰۸-۱۸۶۰)  بازیگر و نمایشنامه‌نویس سفیدپوست آمریکایی که با سیاه‌ کردن صورتش و با استفاده از زبان و ادبیات سیاهپوستان در نمایش‌هایش به شهرت و محبوبیت فراوانی رسید. (مترجم)

    ۳.اشاره به این مقاله‌ای در روزنامه‌ی پراودا (ارگان رسمی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی) در سال ۱۹۳۶ که علیه این اپرا نوشته شده بود و منجر به ممنوعیت کار شوستاکوویچ در شوروی شد. عده‌ای معتقدند که این یادداشت را استالین نوشته است. (مترجم)

    ۴.همسرِ مِیِرهولد با ۴۰ ضربه‌ی چاقو در آپارتمانش به قتل رسید. (مترجم)

    ۵.کمیته‌ی تحت نظر گرفتنِ فعالیت‌های ضدآمریکایی‌ که هدف آن شناسایی و منزوی کردنِ شهروندان با گرایش‌های چپ و دیدگاه‌های کمونیستی به عنوان افراد خطرناک بود. فعالیت این کمیته منجر به بیکار شدن هزاران نفر از جمله هنرمندان و قرار گرفتن در لیست سیاه شد. (مترجم)

    ۶.اصلاحات سیاسی و اقتصادی میخاییل گورباچف که به شکست انجامید و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را در سال ۱۹۹۱ در پی داشت. (مترجم)

    ۷.کریستین لودویگ (Christian Ludwig ۱۶۷۷-۱۷۳۴) اشراف‌زاده‌ای بود که یوهان سباستیان باخ "کنسرتوهای براندنبورگ" (۱۷۲۱) خود را به او تقدیم کرد. (مترجم)

به قلم نیتن توماس

مترجم: شیرین میرزانژاد (گروه تئاتر اگزیت)

ویراستار: یوریک کریم‌مسیحی