سرویس تجسمی هنر آنلاین:

لایه اول :

"مکان - فضا"، با "حضور انسانی" تجربه می‌شود و  معنا می‌یابد. حضور هر انسانی، توامان، حضور بدن و ادراک اوست. انسان با بدن و در بدن، با ادراک و در ادارک، "مکان- فضا" را تجربه می‌کند و می‌فهمد و "مکان- فضا" به طیف تاریخیِ آنچه در آن تجربه شده است، به فهم خودش درخواهد آمد. پس"بدن-ادراک" در طیفی معنا می‌یابند که از هم گسسته نیست. "مکان- فضا" چونان فراروندی گشوده و لایه لایه بی‌انتهاست حتی اگر ویران شود. چه نسبتی میان انسان که من او را "آگاس"( به معنای آگاهیِ بدن‌مندِ زمان‌مند) می‌نامم و "مکان- فضا" برقرار است؟ این نسبت هر چه باشد، که می‌تواند مورد تفکر و تامل قرار گیرد، همواره برما گشوده نیست و جز از طریق پیمودن راهی که پیاز واره همه چیز را از هم واگشاید میسر نخواهد شد. در این میان ، "زبان" که در طیف "بدن - ادراک" به تجلی در می‌آید ، خود هم گشوده می‌دارد و هم راه برفهم می‌بندد. این منش دوسویه زبان، شگفتی زبان را دوچندان می‌کند. هم برآگاهی می‌افزاید و هم از آن می‌کاهد. نفس آگاهی نیز چنین خصلتی دارد. آگاه شدن بر هر چیز، نادان بودن به چیزهایی است که هنوز به فهم درنیامده‌اند. نسبت آگاس با زمان چگونه است؟

زمان در مکانِ "فیزیکی- ذهنی" به حرکت یا خاطره نسبتِ "وجودی-حضوری" می‌دهد. زمان اگر به ناگهان از عرصة وجود حذف شود، وقوع یک بارة رویدادها، جهان را به صورت ابری درخواهد آورد توده‌وار، آنجا که "مکان- فضا"  و  "بدن -ادراک" چون بخار آبی که دیگر حرکتی از آن ساطع نمی‌شود، در تعلیقی همیشگی طرح خواهند شد. پس زمان، "بدن -ادراک" را ممکن می‌کند و  "مکان- فضا"  را. این دو در حدود زمانی امکان خویش هم لایه‌اند.

لایه دوم:

در پرفورمنس آرت "پرنده"، مخاطبان ابتدا با تجربه "دیداری- شنیداری" مواجه می‌شدند و  بعد در فواصل زمانی متفاوت (زمانی که شماره مربوط به آن‌ها خوانده می‌شد) باید سالن را ترک می‌کردند. رویداد طراحی شده در سالن، شکستن تخمه توسط پرفورمر شماره یک بود و مبتنی بر تکرار. تکرار همیشه ملال آور نیست بلکه در کنش‌های هنری در بسیاری موارد می‌تواند کنش را از حدود خویش فراتر ببرد. بلافاصله بعد از اولین فراخوان، زمان از خفا بیرون می‌آمد و در قامت "انتظار" خود را نمایان می‌ساخت. در این حرکت رو به عقب، و ترک آن "مکان- فضا" که ذهن  مخاطبان، تجربه متناسب با آن را تدارک دیده بود، "بدن -ادراک" دچار تغییر می‌شد و میل به آگاهی در تعلیق بین دو رویداد (یکی که در مقابل مخاطبان مکرر اتفاق می‌افتاد و دیگری که مجهول بود) در قامت کنجکاوی و گاه ملال ناشی از کندی زمان خود را متجلی می‌ساخت. امر مجهول بعد از فراخوان و نشستن مخاطب به روی صندلی همچنان امتداد داشت. مخاطب موظف بود دست خود را از داخل محفظه‌ای که داخل آن مشخص نبود در اختیار پرفورمر شماره دو قرار بدهد. بعد از شستن دست با آب و پنبه، دست مخاطب به دو مهر ممهور می‌شد. یکی لغت "پرنده" و دیگری " تصویر پرنده" . دست برگردانده می‌شد روی صفحه کاغذ و نقش مهر کف دست روی کاغذ نقش می‌بست و بعد از این فرآیند مخاطب موظف بود آن‌جا را ترک کند.  مخاطب بعد از ترک صندلی، نشانه‌ای  را با خود حمل می‌کرد که محصول حضور او در "ترک جا" بوده است. نشانی که اکنون می‌بیند و به آن می‌اندیشد ، یعنی "بدن-ادراک" در نشان خود را نمایان می‌کند و به غیاب می‌برد. کوشش برای حفظ یا تلاش برای حذف آن نشانِ "زبانی-تصویری" ، جایی است که پرفورمنس آرت "پرنده" ، تعین می‌یابد.