سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد مجدد به دوران تاریخی قاجار و اجتناب از کلیشه‌گرایی سیاسی و ارائه یک موضوع  محوری نو و بدیع، می‌تواند تا اندازه‌ای نگرش کلیشه‌ای بسیاری از نویسندگان به این دوره تاریخی را کمرنگ جلوه دهد و قراردادهای شعاری و رسانه‌ای فرافکنانه روزگار فعلی را هم  بی‌اعتبار کند.

نمایش "راز نقل آخر" به نویسندگی و کارگردانی حسین تفنگدار که به عنوان یکی از نمایش‌های چارت اجرایی جشنواره  آئینی و سنتی، در تالار قشقائی تئاترشهر اجرا شد، تاحدی چنین رویکردی را نشان می‌دهد. این نمایش در آغاز به میزان قابل توجهی تحت تأثیر نمایش‌های کلیشه‌ای قبلی مربوط به اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران قاجار است و روی ناهنجاری‌های سیاسی زیاد تأکید می‌کند و تماشاگران را تا اندازه‌ای به اشتباه می‌اندازد: سبب می‌شود که نمایش اساسا  سیاسی جلوه نماید؛ در حالی که موضوع محوری نمایش عاشقانه و بن مایه سیاسی آن تلویحی و ضمنی است و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دربار را که حادثه اصلی به گونه‌ای به آن مرتبط است، گوشزد می‌کند. اگر نویسنده که کارگردان نمایش هم است، سیاسی بودن و تعارضات اجتماعی مرتبط با مشروطه‌خواهی و سرکوب مردم توسط حکومت محمدعلی شاه قاجار را به طور تدریجی و مخصوصا در حاشیه موضوع عاشقانه "نقال و شاهزاده خانم" مطرح می‌کرد، ساختار نمایش "راز نقل آخر" منسجم و یکپارچه می‌شد. ضمنا موضوع دافعه‌زای سیاسی مورد نظر، عملا و هم عرض با پیش برد موضوع عاشقانه، موجب فضاسازی حسی و ذهنی می‌شد برای قتل فاجعه‌بار و تراژیکی که در پایان توسط مأموران دربار قاجار انجام می‌شود. در حال حاضر، نمایش از نظر موضوعی دوگانه شده و جایگاه موضوع اصلی و فرعی  مخدوش و در مواردی به فرع بیشتر پرداخته شده و این فرع تا حدی هم استقلال موضوعی پیدا کرده است: بخش اول نمایش کاملا سیاسی، بخش میانی، عاشقانه – سیاسی و بخش پایانی هم عاشقانه – سیاسی است. ضمنا تصویر بزرگی که  بر همه سطح دیواره انتهایی صحنه است و شامل تصویر عده قابل توجهی از زندانیان زنجیری دوره قاجار است، اساسا در رابطه با موضوع اصلی نمایش، همچون "لوگو"یی تحمیلی برای منحرف کردن ذهن تماشاگر از موضوع بسیار زیبا، بدیع، انسانی و عاشقانه نمایش، کارکرد پیدا کرده است.

نمایش "راز نقل آخر" با هماهنگی و هم‌پوشی موسیقی زنده پیش می‌رود؛ موسیقی و آوازهای ایرانی عنصری مؤثر و مناسب برای تعمیق بن‌مایه‌های موضوعی اجرا شده است. برخی از حوادث نمایش به دلیل کارکرد دراماتیک و تأویل آمیزشان حالت تمثیلی هم پیدا کرده‌اند: مثلا درآوردن چشم نقال با این توجیه زیبایی شناختی که "چشم عاشق را از او می‌گیرند تا نداشتن چشم که مظهر بینایی، روشنگری و این جا حتی نشانه‌ای برای ورود به عشق و پیوستن به آن است عامل اولیه مرگ او باشد"؛ عملا و به خودی خود بسیار تأویل‌آمیز و "نشانه"ای از کار درآمده است.

اغلب پرسوناژهای اصلی در فاصله زمان‌های محدودی نقش راوی هم دارند و در جاهایی این روایت‌ها با دیالوگ‌های خود آن‌ها درآمیخته است؛ کلا حالت "راوی-  بازیگر" دارند.  

داستان اصلی نمایش یکی از زیباترین‌هاست: نقالی معترض و همزمان ماهر در نقالی چنان نقل‌های خوب می‌گوید که شاهزاده خانم  قاجاری از قصر بیرون  می‌زند و پای نقل او می‌نشیند. آخرش هم عاشق نقال جوان می‌شود و نقال هم  شیفته و شیدای او. این موضوع پای نقال را هم به قصر می‌کشاند: او "زن‌پوش" می‌شود و به قصر می‌رود تا در اختفا  شاهزاده خانم را ببیند و آخرش در اثر حسادت و دشمنی یکی از درباریان چشمانش را از حدقه درمی‌آورند و می‌میرد؛ شاهزاده خانم هم آواره و دربه در می‌شود.

چنین داستانی که در زیبایی برابری می‌کند با داستان نمایشنامه "رومئو و ژولیت" اثر ویلیام شکسپیر، به سبب عدم شناخت موضوع اصلی و پرداختن بیش از حد به موضوعات ریز و درشت سیاسی دوران قاجار و نیز اضافه کردن گمانه‌های ذهنی غیردراماتیک، عملا تا اندازه‌ای کمرنگ شده و فقط روی فاجعه پایانی تأکید شده است. در کل، صحنه‌های کمتری در اختیار این زوج عاشق است. صحنه‌های اضافی پایانی که در آن نقال مرده، به طور زنده برمی‌گردد و پرسوناژ خبیث "صولت" را دعوت می‌کند تا همراه او برود، مرگ نقال و نتیجه پایانی را برای تماشاگران مبهم و نامشخص کرده است. احتمالا به نظر حسن تفنگدار زیبا بوده و خواسته است بگوید که عاشق همیشه یادش و خودش زنده است: اما این صرفا آرزویی ذهنی و احساسی است که "مجازی" محسوب می‌شود و به طور متناقضی همه واقعیت‌های "حقیقی" حوادث قبلی را صرفا خواب و خیال مداخله‌گرانه نویسنده جلوه داده است؛ ضمنا نمایش را از باورپذیری دورکرده و یکی از  زیباترین نمونه‌های داستانی "رومئو و ژولیت"‌وار ایرانی را به طورنسبی ضایع نموده است. باید یادآور شد که اگر متن نمایش بازنویسی و از اضافات پاک و همزمان اصلی و فرعی بودن موضوع‌ها رعایت شود، یکی از زیباترین نمایشنامه‌های  چند دهه اخیر به ادبیات نمایشی ایران افزوده می‌شود.

این نمایش همانند "رومئو و ژولیت" در ژانر "تراژدی رمانتیک" قرار می‌گیرد که البته به علت پر رنگ‌تر شدن موضوع فرعی جنبه رمانتیک آن کمتر شده است. این نمایش حین تماتیک بودنش، "پرسوناژ محور" است.

 اکثر بازیگران خوب و زیبا بازی می‌کنند،اما بازیگر نقش نقال و پیرمرد همراه او، هر دو بازیگر زن و بازیگر نقش "صولت" که مأمور قدرتمند دربار است، بازی‌های زیباتر و تأثیرگذارتری دارند. پرسوناژ خواجه دربار که عمدا به شکل و شمایل انگلیسی‌ها انتخاب و عملا  انگلیسی‌مآب نشان داده شده، یک پرسوناژ اضافی و ساختگی است که در تناقض با موقعیت و منصب مورد نظر است، زیرا در اصل یکی از قاجاری‌ترین پرسوناژها همین خواجه دربار است؛ فراموش نشود که هر عنصر و عامل نمایشی که بدون ارتباط درون متنی با موضوع به شکلی عامدانه و با تصور تأویلی خاص بر متن و اجرا تحمیل  شود، نتیجه‌اش همین خواهد شد: پرسوناژهای تأویل‌زا و خاص هم حاصل و برآیند داده‌ها و داشته‌ای خود متن‌اند و هرگز نباید تحت‌الشعاع اراده و خواسته نویسنده و کارگردان باشند. به همین دلیل بازی بازیگر این نقش اساسأ منتفی است.

 میزانسن‌دهی به بازیگران و کارگردانی نمایش خوب انجام شده است. حضور همه بازیگران در کناره‌های صحنه و "نقش‌گیری" و بازی "نوبتی" آنان با موضوع نمایش هم‌خوانی دارد و حتی تا اندازه‌ای به فضاسازی اجرا کمک کرده است، زیرا اکثرا خیلی خوب و قاجاری چهره‌پردازی شده‌اند. طراحی لباس آن‌ها هم با موضوع نمایش سنخیت دارد (به جز یک مورد: لباس خواجه دربار). از نور موضعی و رها یا معمولی خوب استفاده شده است. موسیقی برای فضاسازی حسی و  موضوعی نمایش کارکردی دراماتیک پیدا کرده است. فقط طراحی صحنه و مخصوصا تصویری که به موضوع فرعی نمایش ربط دارد، تا حدی فضا و موقعیت را کاملا سیاسی و شعاری کرده و بر تم اصلی نمایش تحمیل شده است.

نمایش "راز نقل آخر" به نویسندگی و کارگردانی حسین تفنگدار به رغم ضعف‌هایی که دارد؛ به خاطر داشته‌های اجرایی زیبا و تأثیرگذار نسبی‌اش، در کل اجرایی دیدنی است.