سرویس تئاتر هنرآنلاین: تقلید و پیروی کورکورانه از موضوع نمایش‌های کلیشه‌ای و تأکید بر موضوعاتی که به قول  سیاسیون و رسانه‌ها اساسا "مصرف داخلی" دارند، عملا نشانگر عدم توانمندی ذوقی نویسندگان و کارگردان‌هایی است که  به نیازهای فرهنگی و اجتماعی جامعه بی‌اعتنا هستند و صرفا با رویکرد ابزاری و شغلی به هنر تئاتر می‌نگرند؛ آن‌ها تماشاگران را از این منظر که نیازمند داده‌های فرهنگی و اجتماعی‌اند، نمی‌بینند، بلکه آن‌ها را به عنوان "مشتریان" خود ارزیابی می‌کنند.

طی سی و پنج سال گذشته چند صد نمایش و تولیدات تلویزیونی و سینمایی درباره مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی دوران قاجار و پهلوی تولید و اجرا شده است، اما بندرت نویسندگان و کارگردان‌ها به مسائل روز جامعه پرداخته‌اند و البته مسئله‌ای هم به اصطلاح "قوز بالا قوز" شده است: دانشجویان و بخش قابل توجهی از فارغ‌التحصیلان تئاتر با تقلید و پیروی از الگوهای قبلی، متونی می‌نویسند و اجرا می‌کنند که حتی فاقد داشته‌های معمولی آثار و اجراهای قبل است. نمایشواره "وقایع اتفاقیه مفقودالپدر" به نویسندگی حسین آشوری و کارگردانی مریم جلیلی که هم‌اکنون به عنوان یکی از نمایش‌های چارت اجرایی جشنواره آئینی و سنتی در تالار حافظ اجرا شد، نمونه‌ای تکراری از نمایشواره‌های مورد نظر است. در این اجرا به شیوه‌ای اشاره‌وار و سرفصل‌وار، شاهان و مسائل دوره قاجار، حوادث مربوط به مشروطه‌خواهی و سپس دوره پهلوی اول و خود سردار سپه بهانه‌هایی برای به سخریه گرفتن مشروطه‌خواهی و تجدد‌طلبی شده‌اند و نیز موضوعات مهمی مثل آزادی و عدالت‌طلبی مورد  تمسخر قرار گرفته‌اند. ضمنا در کنار این‌ها به طور متناقضی موضوع دیگری هم  مطرح و بر اجرا تحمیل شده که ارتباطی به موضوع اصلی ندارد: یکی از زنان متمایل به دربار بچه‌اش را سر راه می‌گذارد. دختر خدمتکاری آن را پیدا و بزرگ می‌کند؛ بعدها مادر کودک شکایت به قاضی می‌برد و آنجا همان موضوع تکراری که "آیا مادری که بچه را می‌زاید، مادر واقعی کودک  است یا زنی که کودک را تربیت  و بزرگ می‌کند"، مطرح می‌شود.

دوگانگی در موضوع و بی‌ساختاری متن اصلی و ضمنا اجرای بسیار کودکانه و کودک‌پسندانه که مبتنی بر حرکات  مصنوعی، ساختگی و یک سری ادا درآوردن است، در قاموس تعریف هیچ متن و اجرایی نمی‌گنجد؛ در این اجرا اساسا مقوله ژانر و ساختار مطرح نیست. هیچ یک از داده‌ها – اعم از دیالوگ، پرسوناژها و حادثه و نیز شیوه بازیگری بازیگران – حتی در چارچوب سطحی و معمولی بودن موضوع و نمایش هم باورپذیر نیستند. اجرا نه نمایش لاله‌زاری است نه تخت حوضی. ضمنا در اصل کمدی نیست، اما به شکل یک "کمدی سبک سبک" اجرا می‌شود که نه تنها هیچ تماشاگری را نمی‌خنداند، بلکه عملا روان او را می‌آزارد.

نمایشواره "وقایع اتفاقیه مفقود الپدر" به نویسندگی حسین آشوری و کارگردانی مریم جلیلی با موسیقی زنده همراهی می‌شود. اجرا از لحاظ، طراحی صحنه، چهره‌پردازی، بازیگری، متن و کارگردانی هیچ داده و داشته تئاتری و نمایشی ندارد و فقط کاربری نور و طراحی لباس به طور نسبی مناسب است. گرچه جاهایی سعی شده، موسیقی هم با حوادث نمایش هماهنگ باشد، اما در پایان با پخش ترانه سرودوار "از خون جوانان وطن لاله دمیده" اجرای موسیقی هم به تناقض می‌انجامد، چون قبلا در نمایش، مضامین آزادی، عدالت و اصطلاحات "منور الفکران" و آنچه به مدنیت مربوط می‌شود، به سخریه گرفته شده‌اند. شیوه بیان اغلب بازیگران غلط است و همین عارضه، دیالوگ‌گویی‌شان را گاهی غیرقابل فهم کرده است.

بازیگران به حدی عادات گفتاری و رفتاری سلیقه‌ای و بسیار کودکانه را به اجرا افزوده‌اند که انگار کارگردان این نمایش هیچ کار مهمی انجام نداده و همه چیز را با اختیارمندی کامل به خود بازیگران کم تجربه‌اش سپرده است. عنوان این اجرا مثل همه عناصر ساختاری و موضوعی‌اش "من درآوردی" و نوعی "اطوارگرایی ذهنی در نوشتار" است.

در پایان باید گفت که این نمایشواره جذابیت محتوایی و نمایشی ندارد و بودنش در جشنواره آئینی و سنتی حتی به عنوان مرور تئاتر ایران تعجب برانگیز است. یکی از ضعف‌های اساسی این اجرا، عدم رویکرد تحلیلی و آسیب‌شناسانه به وقایع و شخصیت‌های تاریخی و سیاسی است؛ نویسنده فقط قصد مسخره کردن حکومت‌ها و توهین به رجال سیاسی گذشته را داشته است. اگر چنین نبود و شیوه ظاهرا کمیک اجرا به نتایج متناقض انتقادی می‌انجامید، می‌شد آن را به عنوان "هجویه" یا "پارودی" ارزیابی نمود. در حال حاضر، این نمایشواره در چارچوب هیچ ژانر و سبک و سیاقی نمی‌گنجد و درحد یک اجرای تمرینی مدرسه‌ای است که به دلیل ضعف‌های فراوان محتوایی و اجرایی‌اش، عملا هجویه‌ای برای خود مدیوم تئاتر شده است.