کتاب «اخراجی‌ها» نوشته محمدرضا همتی حاوی ناگفته‌هایی از دستة اخراجی‌های گردان سلمان چاپ و روانه بازار نشر شد. این‌کتاب دهمین ‌عنوان از مجموعه «خاطرات شفاهی» است که انتشارات 27 بعثت چاپ می‌کند.

در بخشی از این‌کتاب می‌خوانیم:

خشم شب هیچ ساعت مشخصی نداشت. شب ساعت 9 خاموشی بود. پیش از آن باید یک ساعت پای منبر برادر اسماعیل‌زاده می‌نشستیم تا تشریف مبارکشان را ببرند تا بعد بتوانیم بخوابیم. با دلهره و اضطراب می‌خوابیدیم؛ چون هر شب ممکن بود خشم شب بزنند؛ شاید 11 شب؛ شاید 2 بعد از نیمه شب؛ هر ساعتی که فرمانده‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند، به آسایشگاه هجوم می‌آوردند و با شلیک گلوله‌های مشقی همه را از خواب بیدار می‌کردند. با تیربار تیراندازی می‌کردند؛ در نتیجه، همه دیوانه‌وار از جایشان می‌پریدند و تلاش می‌کردند از مهلکه خارج شده، بیرون آسایشگاه به خط بشوند. یکی از پنجره فرار می‌کند، یکی خواب‌آلود و پابرهنه به بیرون فرار می‌کرد. حتی، یکی دو بار چند تا از بچه‌ها با پتو از خوابگاه بیرون زده، پتو روی دوش به ستون ایستاده بودند. بعد از اینکه همه را از خواب بیدار و آلاخون والاخون می‌کردند، شمارش نفرات شروع می‌شد. اگر کسی موفق شده بود فرار کند و در گوشه‌ای پنهان شود، هرطور شده او را پیدا می‌کردند و به بقیۀ نیروها ملحق می‌کردند.

جلد اخراجی‌ها - نهایی02

تازه، این اول کار بود. بعداً، فرمان‌های «بشین و برپا،» «بدو بایست،» «سینه‌خیز» و «کلاغ‌پر» را شروع می‌کردند. ما هیچ‌وقت سر در نیاوردیم هدف از این کارها چه بود. فقط می‌دانستیم به غیر از اذیت‌کردن و اعصاب‌خردکنی هیچ چیزی برای ما نداشت. اما، فرمانده‌ها معتقد بودند هر لحظه باید آمادۀ شبیخون دشمن باشیم؛ و معلوم نمی‌شود دشمن چه ساعتی ممکن است حمله و همه را قتل‌عام کند.

البته، یکی جرأت نمی‌کرد به این آقایان فرمانده بگوید، آخر بنده‌های خدا، مگر در جبهه همه می‌خوابند که دشمن بیاید و همه را قتل عام کند؟! پس نگهبان و کشیک شبانه و سنگر کمین و گشت‌های شبانه برای چیست؟ تازه، وقتی عالیجنابان دشمن حمله می‌کنند، آیا به اسرا فرمان «بشین و برپا،» «سینه‌خیز» و «کلاغ‌پر» می‌دهند؟!

جلد اخراجی‌ها - نهایی01

این‌کتاب با 191 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 95 هزار تومان در دست‌رس علاقمندان به ادبیات پایداری قرار گرفته است.