به گزارش هنرآنلاین، رشید کاکاوند شاعر و استاد ادبیات فارسی در نشستهای تخصصی «۴۲-۲۰» با محوریت «شعر و سینما» پس از خواندن شعری از مولانا و به پیوند محکم میان شعر و سینما عنوان پرداخت.
رجعت به اشعار کلاسیک با عینک سینما
رشید کاکاوند در ابتدای صحبتهای خود در عنوان کرد: اگر امروز به اشعار کلاسیکمان نگاهی بیندازیم، به ویژه گیهای سینمایی آنها و تصاویری که خلق میکنند مواجهه میشویم. من برخی مواقع وقتی به شکل دقیق شعرهای کلاسیک ایران را میخوانم در آنها دکوپاژ میبینم. با اینکه در گذشته سینمایی وجود نداشته، ظرافتهایی سینمایی و نمایشی در آنها رویت میشود.
شعر؛ میتواند همه هنرها را در برگیرد
کاکاوند در ادامه افزود: شعر یک مفهوم عام دارد یک مفهوم خاص. اگر بخواهیم در مورد مفهوم عام آن صحبت کنیم به معنای گستردهای میرسیم. در این معنا هنرهای دیگر در برگرفته میشوند. نقاشی، موسیقی و سینما از جمله این هنرها هستند. این امر به آن معنا نیست که شعر به شکل برجسته در هنرهای دیگر رویت شود. در واقع ظرافت و لطافت برخی آثار باعث میشود تا آنها را شعر قلمداد کنیم. سینمای شاعرانه بدان معنا نیست که فیلم بر اساس یک شعر ساخته شده باشد. نگاه لطیف کارگردان باعث میشود تا آن فیلم تبدیل به یک فیلم شاعرانه شود. در مدیومهای دیگر نیز این امر اتفاق میافتد. مثلا بیژن نجدی داستان مینویسد. او از تکنیکها و ساختارهای ادبی استفاده نمیکند اما آنقدر خیالانگیز مینویسد که مخاطبان آن را شاعرانه قلمداد میکند. حضور خود شعر در یک اثر به مثابه عنصری تزئینی است یا در بحث شخصیتپردازی به برجسته شدن شخصیت و معرفی وی کمک میکند. به عنوان مثال کاراکتری که شعر میخواند اهل ادب و فرهنگ قلمداد میشود.
ردپای شعر در سینمای ایران
وی تصریح کرد: در سینمای ایران جهانبینی و نگاه شاعرانه به وضوح دیده میشود. در این مورد میتوان مثالهای عینی و با جزئیاتی به میان آورد. بیایید به فیلم «هامون» اثر داریوش مهرجویی نگاهی بیندازیم. در این فیلم خسرو شکیبایی به آرامی شعری از شاملو را زمزمه میکند و میخواند: منم آری منم که از اینگونه تلخ میگریم که اینک زایشِ من از پسِ دردی چهلساله در نگرانیِ این نیمروزِ تفته در دامانِ تو که اطمینان است و پذیرش است که نوازش است و بخشش است…» ادامه این شعر به شکلی عینی و ابژکتیو در پایان فیلم تجسم مییابد. وقتی خسرو شکیبایی میخواهد از فاصله عشق خود مهشید را با تیر بزند. او هنگام چکاندن ماشه خطاب به معشوقهاش زمزمه میکند: «کاش میدانستی هنوز چقدر تو را دوست دارم.» انگیزه شکلگیری این موقعیت یک شعر از احمد شاملو است. فیلم دیگری در این بحث قابل ذکر است و آن «پرواز را به خاطر بسپار» ساخته حمید رخشانی و با بازی خسرو شکیبایی است. این اثر از شعر فروغ فرخزاد برداشته شده. در آن سمت فیلمساز دیگری به نام عباس کیارستمی را میبینیم. نگاه او به طبیعت آنقدر لطیف است که میتوانیم آن را شاعرانه قلمداد کنیم.
ارتباط شعر با مخاطب از دریچههای مختلف
نویسنده کتاب «شعور قلم» توضیح داد: در تاریخ سینمای ایران شعر از مسیرهای مختلف با مخاطبان سینما تعامل داشته است. به عنوان مثال فیلم «لیلی با من است» ساخته کمال تبریزی از جمله آثاری است که پیوند جالب توجهی با شعر خورده و به همان نسبت با مخاطبانش ارتباطی به یاد ماندنی برقرار کرده است. وقتی شخصیت اصلی در انتظاری به سر میبرد. شعر «اگر نبودش با من هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی» را میخواند. همین امر باعث میشود تا این شعر در ذهن مخاطب بماند. در ادامه ترانههایی که توسط خوانندههای صاحبنام خوانده شدند، در تاریخ سینمای ایران ثبت شدند. «مرد تنها» که توسط فرهاد در فیلم «رضا موتوری» اثر مسعود کیمیایی خوانده شد، نمونهای مثالزدنی در این زمینه است.
سینمای شاعرانه صرفا لطیف نیست!
سخنران نشست «شعر و سینما» خاطرنشان کرد: سینمای شاعرانه به معنای سینمای رمانتیک و پذیرفتنی نیست. گاهی اوقات آن فیلم اصلا لطیف نیست. اما نگاه فیلمساز در مواجهه با رنج، سختی و حتی خشونت شاعرانه است. در این مورد میتوان به سام پکین پا و فیلم «این گروه خشن» اشاره کرد. او در سینمای کلاسیک معروف به شاعر خشونت است. تمهیدی که او در القای لحظه حساس عاطفی استفاده میکند، اسلوموشن است. مرگ ویلیام هولدن در آن فیلم یکی از نمونههای مهم از به کار بردن تکنیک اسلوموشن است. اگر به سینمای تارانتینو علاقهمند هستید، فیلمهای او را ببینید.پکینپا پدر معنوی تارانتینو است.
وقتی ناصر تقوایی مچ هاوارد هاکس را میخواباند!
این نویسنده با اشاره به فیلم «ناخدا خورشید» عنوان کرد: ناصر تقوایی بزرگ را باید بزرگ قلمداد کنیم. چرا که او اقتباسی از رمان «داشتن و نداشتن» همینگوی دارد. رمانی که پیش از آن هاوارد هاکس نیز با یک تیم تولید حرفهای و با بازی همفری بوگارت اقتباس کرده بود. باید بگویم که بیشک فیلم تقوایی از کار هاکس جلوتر است.
موضوع یک فیلم ربطی به شاعرانگی آن ندارد
کاکاوند با اشاره به حضور فروغ فرخزاد در مدیوم سینما افزود: فروغ فرخزاد بهدعنوان یک شاعر مستند «خانه سیاه است» را ساخت و با آن جایزهای جهانی کسب کرد. من همیشه به شاگردانم میگویم این اثر را ببینید و لذت ببرید. آنها از من میپرسند چگونه از این فیلم لذت میبری؟ این فیلم پر از درد و رنج است. مگر این اثر لذتبخش است. باید بگویم موضوع اثر هنری اعتبار آن را تعیین نمیکند. بلکه پرداخت به آن موضوع اعتبار را ایجاد میکند. نوع بیان است که شاعرانگی را میسازد. سهراب سپهری و رهی معیری از جمله افرادی هستند که موضوعات مختلفی را که شاید در مرحله اول شاعرانه نباشند، با پرداختی شاعرانه و استفاده از لوازم شعر، تبدیل به اثری شعرگونه کردهاند.
پیوند شعر با سینمای حاتمی و بیضایی
وی با اشاره به حضور شعر در آثار حاتمی و بیضایی توضیح داد: علی حاتمی را سعدی سینمای ایران میدانند. او در جزئیترین عناصر -چه در صحنه و چه در دیالوگ- گرمای شعر را در اثرش میدمید. در آن سمت بهرام بیضایی با «چریکه تارا» حماسهای تغزلی از یک زن شجاع را ترسیم کند.
ورود به جهان شاعرانه با کلید سورئالیسم
رشید کاکاوند درباره ارتباط مکتب سورئالیسم و جهان شاعرانه گفت: وارد شدن به جهان سورئالیسم میتواند به شاعرانگی یک فیلم کمک کند. فیلم «درخشش ابدی یک ذهن پاک» به قلم چارلی کافمن نمونهای شاخص در این مورد است. در کشور خودمان رئالیسم جادویی در ادبیات عرفانی ما قابل رویت است. پیشنهاد میکنم «شطحیات» را از ادبای عرفانی بخوانید. این آثار نمونههایی بارز هستند که با بیانی غیرواقعی گزارههای اخلاقی و جالب توجهی را بیان میکنند. مولانا نیز در این وجه آثار و اشعاری حائز اهمیتی دارد.
وی افزود نمیتوانیم بگوییم که همه آنهایی که در حوزه ادبیات دستی بر آتش دارند، سینمایشان شاعرانه است. این امر بیشتر به قصهگویی آنها کمک میکند. بگذارید مثالی برایتان بزنم. در سینمای شرق کوروساوا در آخرین فیلم خود «رویاها» شعر محض را میسازد. در مثالی دیگر باید به ورودی فیلم «نشانی از شر» اثر اورسن ولز اشاره کنم. حرکت دوربین در آن فیلم به طرز عجیبی فضایی شاعرانه میسازد.
رشید کاکاوند با اشاره به کتاب «شعور قلم» بیان کرد: من در سبک نگارش تاریخ بیهقی سعی کردم به تکنیک فلش فوروارد در نثر آن اشاره کنم. به طور کل ادبیات ما سرشار فیلمنامههای تنظیم نشده است. در گذشته نمیشد شاهنامه را ساخت. اما اکنون این امر میسر است. مثنوی و معنوی مثالی دیگر است. آثار عطار نیز در این وادی به راحتی میگنجد. حسن فتحی با «میوه ممنوعه» توانست سریال خوبی از اثر عطار استخراج کند. البته آخرش را تغییر دادند و در نهایت رسالت عطار را به جا آورده نشد.
وی در مورد شیوه داستانگویی در اشعار برخی ادبای بزرگ شهر کلاسیک عنوان کرد: شاعران برجسته تاریخ ادبیات ایران ما همچون نظامی آنقدر با جزئیات فضاسازی میکنند که تبدیل کردن آثار آنها به سینما بسیار راحت است. اسطورههایی همچون حافظ و مولانا به شکلی غیر مستقیم و پنهانی قصههایی را روایت میکنند. برخی دیگر همچون سعدی و عطار به شکلی مستقیم داستانهایی را روایت میکنند.
وقتی مل گیبسون بر اساس شعر شاملو فیلم میسازد
کاکاوند افزود: «مرگ ناصری» سروده احمد شاملو قصه به صلیب کشیده شدن مسیح را با زبانی سینمایی گفته است. او در حال توصیف میزانسنی است که در آن عیسی صلیبی را با خود حمل میکند و چوب پایین صلیب روی زمین کشیده میشود. در تصویری که شاملو نشان میدهد، رد چوب روی خاک بسیار جالب توجه است. فضای مرگ ناصری طوری است که من مطمئن هستم مل گیبسون فیلم «مصائب مسیح» را از روی این شعر ساخته است. در مرگ ناصری یک بار کلمه صلیب گفته نمیشود. همه چیز حرکت و تصویر است. آن هم با اشارههای ضمنی به رنجی که مسیح میکشد.
از اینکه هنرمندانمان مهاجرت میکنند، متاسفم. نکته جالب توجه این است که وقتی از خاک این کشور میروند، نمیتوانند آثاری در قوارههای آثار خود در داخل کشور خلق کنند. زندهیاد اسماعیل خویی سالها خارج از ایران شعر گفت. اما هیچ کدام از آثاری که سرود به حد و اندازههای آنهایی که در ایران گفت، نبود. معتقدم که باید به تاریخ خودمان فرصت بدهیم. چه شعر و چه سینما.
در روزگار کنونی با پیشرفت علم و تکنولوژی همه چیز در دسترس است، فرصت برای پیشروی در عرصه هنر خصوصا شعر و سینما وجود دارد.
کاکاوند در پایان توضیح داد: نمیتوانیم قالب یک شعر را به سینما به خصوص سینمای کوتاه ربط دهیم. شکل پرداخت فیلمها هستند که شاعرانگی را به وجود میآورند. در هر قالب شعری داستان گویی وجود دارد، در نتیجه نمیتوان قالب شعریِ مشخصی برای استفاده آن در سینما معرفی کرد. تنها میتوانم بگویم داستانگوترین قالب شعر مثنوی است.
انتهای پیام