گروه تجسمی هنرآنلاین،این اتفاق در نخستین نگاه، شگفتی و تردید را در میان اهالی بازار هنر و منتقدان برانگیخت، چرا که با یکی از شناختهشدهترین و مهمترین پرترههای برنزی این هنرمند مواجه بودیم؛ اثری که از برادر و مدل همیشگی جاکومتی، دیهگو، الهام گرفته شده است.
زمینه تاریخی و مالکیت اثر
این مجسمه، بخشی از مجموعه شخصی مجموعهدار افسانهای آمریکایی شلدون سولو بوده که آن را در سال ۱۹۸۰ خریداری کرد. پس از مرگ وی، این اثر تحت مدیریت بنیاد سولوویف به رهبری پسرش، استفن سولوویف، قرار گرفت. این اثر پیشتر نیز تاریخچهای پربار داشته: نخستین بار توسط گالری ماگ در پاریس خریداری شد و از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۰ در بنیاد ماگ در فرانسه به نمایش عمومی درآمد. بهرغم تصمیم نیکخواهانهی بنیاد سولوویف برای اختصاص درآمد حاصل از فروش به امور خیریه، غیبت ضمانت فروش (guarantee) از سوی ساتبیز، مانع مهمی در اعتمادسازی برای خریداران بالقوه به شمار رفت.
بازار هنر و مفاهیم ارزش
در دنیای امروز هنر، عدم فروش یک اثر در حراجی بزرگ نه فقط یک رخداد مالی، بلکه نوعی داوری عمومی محسوب میشود. مفهومی به نام "سوختن اثر" (unsold lot) باعث میشود بازار ثانویه نسبت به ارزشگذاری مجدد آن اثر دچار تردید شود. با این حال، این رخداد را باید در بستر کلیتری دید: رکود محسوس بازار هنر در سالهای اخیر و افت اشتیاق خریداران نسبت به آثار مدرن و پساجنگ. بسیاری از مجموعهداران اکنون ترجیح میدهند به هنر معاصر یا هنر مناطق نوظهور روی آورند، و این تغییر ذائقه، بر سرنوشت آثار کلاسیک مدرن تأثیر گذاشته است.
بیوگرافی و سبک هنری آلبرتو جاکومتی
آلبرتو جاکومتی (۱۹۰۱–۱۹۶۶)، مجسمهساز، نقاش و طراح سوئیسیتبار، یکی از برجستهترین چهرههای هنر مدرن اروپاست. او در خانوادهای هنرمند متولد شد و پس از تحصیل در مدرسه هنر ژنو، به پاریس مهاجرت کرد؛ جایی که با محافل سوررئالیستی آشنا شد و تحت تأثیر ژرژ باتای، ژان پل سارتر و آندره برتون، مسیر خلاقانهی خود را گسترش داد. پس از جنگ جهانی دوم، جاکومتی سبک خاص خود را شکل داد: پیکرههایی کشیده، بیقرار، شکننده و گاه شبحوار که به نماد تصویری اگزیستانسیالیسم تبدیل شدند.
مجسمه «Grande tête mince» که در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۵۰ خلق شد، نمونهای بینقص از پرترهسازی اگزیستانسیالیستی اوست. این اثر با چهرهای خشک، کشیده و منقبض، نه تنها بازنمایی چهره انسانی، که تصویری از اضطراب، تنهایی و سکوت بشر پساجنگ است. خطوط سطح چهره، تراشها و گودیها، همه در خدمت القای فروپاشی درونی و جستجوی معنا در جهانی خالی از قطعیتاند.
نتیجهگیری
در نهایت، فروش نرفتن این مجسمه در حراجی مشهور، شاید گواهی باشد بر شرایط پیچیدهی امروز بازار هنر، اما این اتفاق نمیتواند از جایگاه تاریخی، زیباییشناختی و مفهومی آن بکاهد. هنر، بهویژه هنری از این دست که از اعماق فلسفه وجودی انسان سرچشمه میگیرد، ارزش خود را نه از بازار، که از تاریخ، نگاه هنرمند و ارتباط با بیننده میگیرد. اگر امروز بازار این مجسمه را نخواست، شاید فردا یا فردایی دیگر، آن را با قیمتی فراتر از رقمها دوباره خواهد شناخت.
حورا خاکدامن/کیوریتور و منتقد هنری
انتهای پیام