سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: ایوان تورگنیف، رماننویس، شاعر و نمایشنامه نویس متولد ۹ نوامبر ۱۸۱۸ و درگذشته به تاریخ ۳ سپتامبر ۱۸۸۳ است. آثار او تصویری واقعگرایانه و پرعطوفت از دهقانان روس و بررسی تیزبینانهای از طبقه روشنفکر جامعه روسیه که در تقلای سوق دادن کشور به عصری نوین بودند، ارائه میدهد.
او در یک خانواده اشرافی روسیه متولد شد. اجدادش از شخصیتهای معروف روس بودند. گفته شده سنگینترین مغز سالم جهان، متعلق به اوست که ۲۰۱۲ گرم وزن داشته است.
پدر او در ارتش روس مقام سرهنگی داشت. این مرد در سال ۱۸۲۰ وقتی "ایوان" دو ساله بود زن و سه پسرش را به اروپا غربی برد و به گردش در کشورهای این منطقه پرداخت. در بازگشت به روسیه "تورگنیف" مانند دیگر مَلاک زادگان روس در نزد استادان و آموزگاران مجرب تعلیم و تربیت یافت. او زبان روسی را خیلی دوست میداشت و همیشه از این که استادان، زبان مادری اش را به او یاد نمیدادند متأسف بود، اما سرانجام به وسیله یکی از دهقانان املاک پدر توانست یک کتاب روسی به دست آورد و با شوق بسیار بخواند. ایوان در شانزده سالگی به دانشگاه مسکو رفت. اما در سال ۱۸۳۵ او را به دانشگاه "سن پترزبورگ" منتقل ساختند. آنجا در رشته زبانشناسی به تحصیل پرداخت ودر این زمان احساس کرد که میخواهد چیز بنویسد و به نویسندگی بپردازد.
سفر به آلمان
در سال ۱۸۳۸ به برلین رفت چون تصور میکرد که تحصیل حقیقی در خارج از روسیه میسر است. وی در آنجا دو سال به فلسفه و زبانهای قدیمی وتاریخ پرداخت. تورگنیف در این دوره سخت تحت تأثیر افکار فیلسوف آلمانی "هگل" قرار گرفت. او بدین ترتیب خود را از زیر بار افکار نژاد اسلاو خارج ساخت و به افکار غربیها گروید و تا آخر عمر غربی میاندیشید.
بازگشت به روسیه
او در بازگشت به روسیه یکراست به "مسکو" رفت، چون مادرش که زن تندخو و دیکتاتوری بود در مسکو زندگی میکرد. تورگنیف داستانهای زیادی درباره رفتار خشن مادرش با دهاقین روسی تعریف کرده است. او در سال ۱۸۴۳ یک داستان -شعر منتشر کرد و چنانکه در خاطراتش مینویسد با انتشار آن پای در اقلیم ادبیات گذاشت. "بلینسکی" نقاش بزرگ روس اولین اثر او را پسندید.
تورگنیف میگوید: "ستایش بلینسکی بیشتر مرا دستپاچه کرد ... من هر جا میرفتم تکذیب میکردم که من آن اثر را منتشر کردهام."
نخستین اثر منثور او کتابی به نام "خاطرات یک شکارچی" بود که بین سالهای ۱۸۴۱ تا ۱۸۵۰ نوشته شد، وی در این کتاب وضع بد زندگی دهاقین روسیه را مورد تنقید قرار داد و آن را سخت کوبید. مقامات دولت تزاری از انتشار این کتاب رنجیدند اما بهانهای برای بازداشت وی پیدا نکردند؛ ولی وقتی او در مقالهای، از "گوگول" نویسنده روسی تمجید کرد او را یکماه به زندان انداختند و بعد تبعیدش کردند. او از این دوره برای مطالعه و نگارش استفاده زیادی کرد و در این زمان "آشیانه یک اشراف زاده" و "پدران و پسران" را نگاشت.
او در ابتدا با لئو تولستوی و فئودور داستایوسکی رابطه دوستانهای داشت، اما بعدها این رابطه به کدورت انجامید، در حدی که در سال ۱۸۷۳ تولستوی به او پیشنهاد دوئل داد.
سفر به فرانسه
در سال ۱۸۴۷ داستان کوتاه خور و کالینچ، قسمت نخست از کتاب خاطرات یک شکارچی را نوشت. در سال ۱۸۶۴ در "ایالت باد" و در سال ۱۸۷۱ در پاریس مستقر شد.
تورگنیف پس از سکونت در فرانسه با نویسندگان ناتورالیست فرانسوی و موپاسان و "ژرژساند" مخصوصاً فلوبر آشنا شد و محفلی ادبی به اتفاق هم در رستوران "ماینی" تشکیل دادند و چون خوش سخن بود توانست با زحمت فراوان روسیه و ادبیات آن را به پاریس بشناساند و مردم را به آثار ادبی روس علاقهمند کند. وی در سال ۱۸۶۲ در "بادن بادن" آلمان خانه بزرگی خریده بود و تا سال ۱۸۷۰ در آنجا زیست و چون مدتی در فرانسه زیسته بود بسیاری از داستانهایش را در اصل به زبان فرانسه نوشته است.
او در سوم سپتامبر ۱۸۸۳ در سن شصت و پنج سالگی درفرانسه درگذشت.
سبک
این نویسنده اجتماعی روسی وضع زندگی هم میهنان خود را که اکثریت آنان از زارعین و طبقات ملی بودند در نوشتههای خود توصیف کرده و حقایق تلخ و واقعیات ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان داده است. کتابهای معروف او چون "یادداشتهای یک شکارچی" و "مین بکر" و غیر انتقاد شدیدی از ژریم غلامی دهقانان است که در دوره تزاری معمول بود.
تورگنیف سالهای زیادی را در اروپای غربی گذراند چرا که او به عنوان یک لیبرال از یکسو شاهد حکومت تزاری ارتجاعی رومانفها در وطنش بود و از سوی دیگر در محافل هنری و علمی روسیه نیز روح انقلابیگری رادیکال را در جریان میدید. از آثار معروف اوست: "رودین"، "پدران و پسران" و "مرداب آرام".