سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: مسعود بیزارگیتی متولد سال 1339 است. از او مجموعه شعرهایی از جمله "نشانهای بیجهت"، "صداهای ریخته"، "سطرهای هنوز"، "دهانم با هیچ صلیبی به سکوت نمیرسد" ، "در استوای بیتقویم کلمات"، "از سطرها و نشانهها" ، "از سکوی بیصدایی" (گزینه اشعار) و "تقاطع گمانهای بیدهان" منتشر شده است که 5 عنوان آخری در لندن و توسط H&S Media به چاپ رسیدهاند. او در این باره میگوید:" کتاب که آماده انتشار میشود، ناشران (البته استثناهایی هم هست) در ابتدا به محاسبه سود و زیان آن میپردازند؛ تا تصمیم به سرمایهگذاری و انتشار یا عدم انتشار آن بگیرند. که البته غالبا در این خصوص شاعران با بن بست انتشار اثر روبرو میشوند. این قصه تلخ چاپ و نشر کتابهای ادبیات ماست.به ویژه برای شهرستانیها."
جناب بیزارگیتی چگونه شد که شاعر شدید؟ اولین شعرتان را چه زمانی سرودید و الان صاحب چند مجموعه شعر هستید؟
شاعران زاده میشوند و کسانی از زمره من ساخته میشوند. شکلگیری کلمات، کنش شاعرانه و اجرای متنی آن؛ بستگی تام و تمام به تیپ و شخصیت هنری شاعر دارد. و وجود قریحهی هنری نیز بستر مناسبی ست برای آفریدن.
در خصوص خودم اما، بر این باورم که خواندن و خواندن و باز هم خواندن از موثرههای اساسی در شکلگیری ظرفیت نوشتن (شعر و نقد و...) بود. بیتردید وجود روحیه هنری را هم نباید نادیده گرفت. از اوایل دهه شصت که آغاز جوانی بود شروع به مشق شعر کردم و تاکنون در حوزه شعر یازده کتاب از من منتشر شده است.
چطور شد که 5 کتاب شما در لندن چاپ شد؟
به خوبی میدانید که نگاه به مقوله ادبیات، طی ده، پانزده سال اخیر به ویژه، مبتنی بر کالایی شدن (وجه تجاری و سود آوری آن مطمح نظر است) از یک سو؛ و نگاه ممیزی از سوی دیگر است. کتاب که آماده انتشار میشود، ناشران (البته استثناهایی هم هست) در ابتدا به محاسبه سود و زیان آن میپردازند؛ تا تصمیم به سرمایهگذاری و انتشار یا عدم انتشار آن بگیرند. که البته غالبا در این خصوص شاعران با بن بست انتشار اثر روبرو میشوند. این قصه تلخ چاپ و نشر کتابهای ادبیات ماست. به ویژه برای شهرستانیها. بر این اضافه کنید معضل پخش پس از انتشار را. از طرف دیگر کتاب آماده انتشار وقتی به وزارت مربوطه سپرده میشود برای اخذ مجوز؛ باید از فیلتر نگاه و بررسیها عبور کند که حاشیههای مختلفی را برای اثر و صاحب اثر میتواند در پی داشته باشد. این برخورد با مقوله ادبیات به ضد آفرینندگی منجر میشود. از همین رو بود که پنج کتاب من طی دو سال اخیر توسط ناشری در انگلستان(لندن) منتشر و پخش وسیع در اروپا و سایر کشورها داشت. بی هیچ دردسر بررسیهای غیر ادبی یا هزینههای چاپ و... انعکاس انتشار کتابها نیز خوب بود. کتابهایی که میتوانست ناشر ایرانی داشته باشد و مخاطبانی نیز در اینجا.
از مجموعه شعر لحظهها و تامل بگویید. گویا اولین مجموعه شعرتان هست. به نظر من در این اثر ما با زبان بسیار سادهای رو به رو هستیم. شعرهای سپیدی که حتی به موسیقی هم چندان توجه ندارند و البته تصاویر مینیمالیستی که در خیلی از شعرهای این مجموعه دیده میشود. (مثلا شعرهای آفتاب حضور و نوستالژی) از طرف دیگر تعابیر کلیشهای هم در این شعرها هست. مثلا در شعر "شعر برای دوست" مینویسید:"اندوه پرملال/در کدورت شب/ نگاهت ستارهای است/که با من از صبح/ سخن میگوید." مثلا "اندوه پر ملال" را در نظر بگیرید. خودتان درباره این مجموعه چطور فکر میکنید؟
کتاب "لحظهها و تامل" شعرهای دهه شصت است. دههای که تحت شعاع تفکر و مفهومگرایی و اجتماعی نگری بود. تعهد نویسنده و وظیفه او در قبال رخدادها و حوادث. اجرای کلامی و ساختار تصویری متعلق به ذهنهای پیشتر آزموده شده آفرینشی دهههای پیش از انقلاب و زمان انقلاب. بدیهیست هر شاعری در کارنامهاش آغازی دارد. و در روند تحولات به دیده نقادانه کارهایش را ارزیابی میکند. اگر از منظر تحولات موقعیت شعر امروز به کتاب یاد شده نگاه کنم، طبیعتا دست به انتشار آن نمیزدم.
"شکلی که نام تو دارد"(1379) و "زبان گمشده" (1383) مجموعه شعرهای بعدی شما، از منظر بوطیقایی چندان تفاوتی ندارد با مجموعه شعر قبلی، خصوصا "شکلی که نام تو دارد". اما به نظرم در "نشانهای بی جهت" (1385) شما نسبت به گذشته از زبان پختهتری استفاده میکنید. نگاه مینی مالیسیتیتان هم ادامه دارد اما پرجاذبهتر است. مثلا در سری شعرهای "تاملات". حتی منطق شعری به این معنا که اجزای جملات به لحاظ ساخت و نحوی کمتر دستورمندند، در این شعرها بیشتر است.
یکی از مشکلات اساسی شاعران در جامعه ما ، به دلیل مشکلات چاپ و نشر البته؛ این است که آثار نوشته شدهشان پس از سالها که از تاریخ نوشتهها میگذرد انتشار مییابد. و مهر و نشان همان زمان را بر خود دارد. کتاب "شکلی که نام تو دارد" متعلق به سالهای پیش از انتشارش است. و اشاره شما به جهت قرابت با کتاب "لحظه ها و تامل" منطقیست. اما کتاب "زبان گمشده" شروعیست برای آغاز یک بازیابی و تحول در نوشتن شعرها. اگر چه به کندی این تحول تحقق مییابد. اما استارت حقیقی آن در این کتاب زده شده است. که کتاب "نشانهای بیجهت" در ادامه آن از منش اجرایی متفاوتتر و پختهتری برخوردار میشود.
اما در مجموعه شعرهای "صداهای ریخته"(1386) و "سطرهای هنوز"(1389) به نظرم تغییرات بیشتری در شعر شما رخ میدهد. انگار حتی با شاعری دیگر رو به رو هستیم. اگر بخواهم به ویژگیها مهم این شعرها اشاره کنم باید از فرمالیسم و ساختگرایی و همین طور "سفید خوانی" بگویم. شعر" این امضای بیاعتبار" در "سطرهای هنوز" را به یاد بیاورید. "چند صدایی" و همین طور استفاده از زبان معمولی و محاورات روزمره هم میتوان در فهرست ویژگیهای "صداهای ریخته" آورد. خودتان فکر نمیکنید به لحاظ ماهوی شعرهایتان از یک دورهای دچار دگرگونی شدهاند؟
نگاهتان را که با تامل روی آثارم همراه بوده تحسین میکنم. به جهت دریافت ویژگیهای مستتر در سیر تحولی اشعار کتابها. اشاره شما درست است. در منش اجرایی کتابهای یاد شده، نگاهم معطوف به فرمهای تحول یافتهتر در عرصه شعر و کنشهای زبان است. نمونههای متعددتر و متفاوتتری از کتابهای فوق میشود ارائه داد که در کارنامه کارها، فرایند رو به رشد شعرها را نشان میدهد. در واقع پنج کتاب منتشر شدهام در انگلستان نیز در ادامه دو کار قبلیست که از آن یاد کردید. و حتی اجرای زبانی اشعار در برخی کارهای جدیدم که در لندن منتشر شده، همراه با نشانههاییست که فاصله عمیقتری با کارهای گذشتهام دارد و به شکلی در حال و هوای اشعار این سالهای ما پرسه میزند. همین تحولات در اجرای زبانی - متنی اشعار به صورتی جدیتر در کتاب بعدیام وضوح بیشتری خواهد داشت. البته امیدوارم که کتابهای بعدیام که آماده انتشار است، امکان چاپ و نشر در اینجا را بیابد.
***
شعری از مسعود بیزار گیتی با عنوان "رنگ انار":
درختها شانه به شانه به رنگ انار بودند و رگهای جاده از حباب انار میترکید
صداها و کلمات می رقصیدند میدان به میدان نه دمی به عیسایی نه عصا به موسایی
کوچهها دق میکردند از سکوت سر بارشان و معصومیت نگاهها که سطر به سطر از دل اناری رنگین فواره میزدند
صاعقهها در دل عقربهها پا به پا میشدند و ریشه آوازها در رویایم با چراغ خاموش میگذشت
انتهای پیام/