سرویس تجسمی هنرآنلاین //
گرافیک نیز چون دیگر شاخههای هنری اگرچه عمری به قدمت انسان دارد، اما سابقه گرافیک حرفهای و گرافیک به عنوان یک فعالیت متمرکز و کاملا هدفمند هنری لااقل در کشور ما به بیشتر از صد سال نمیرسد. با این وجود نبود رویه مستندسازی آثار به جا مانده از هنرمندان این عرصه و دورههای هنری مختلف موجب شده تا آثار طراحان گرافیک همین چند دهه گذشته را هم به خوبی نشناسیم و به خاطر نیاوریمشان. موضوعی که میرود تا به رویهای نامبارک بدل شود. در این میان شاید تنها پژوهشهای انفرادی و خودانگیخته هنرمندان و محققین دلسوز که طی سالیان به ثبت و ضبط گوشهای از این آثار ذی قیمت پرداختهاند، میراث تصویری ادوار تاریخی هنر گرافیک را از ورطه فراموشی نجات داده است.
آرش تنهایی طراح و مدرس گرافیک یکی از چهرههای پرتلاش در ثبت و ضبط میراث تاریخی ایران در حوزه طراحی گرافیک ایرانی نیز هست. او سالها است که به موازات فعالیت حرفهای گرافیک بخشی از نیرو و توان علمی و فنیاش را صرف بازخوانی و مستندسازی این آثار کرده و آنچه در این میان یافته اکنون باید بخشی از گنجینه هنرهای تصویری ایرانیان در دهههای گذشته به شمار بیاید.
تنهایی، همزمان با هفته گرافیک دعوت ما را برای نشستی در معرفی آنچه در این سالها با دل و جاناش دنبال کرده پذیرفت. نتیجه تا آن اندازه شیرین و به یاد ماندنی بود که ترجیح دادیم روال معمول پرسش و پاسخها را به کناری بیندازیم و رشته کلام را یکسره به خود او بسپاریم، آنچنان که مورخی رازهایی از حیات گذشتگان را تحریر میکند.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی ما با این هنرمند است.
درباره گرافیک ایرانی
گرافیک ریشههایی دارد که آنها را به عنوان هنرهای گرافیک یا گرافیک سنتی میشناسیم. مثلا در حجاری، در سفالگری یا در غارها نشانههایی است که به نوعی ارتباط تصویری است ولی عموما تاریخ گرافیک را از پیدایش چاپ و از روزی که به نوعی تکثیر ماشینی به عرصه میرسد آغاز میکنند.
همیشه علاقه به تاریخ داشتهام و این علاقه به علاوه تخصصم در گرافیک یک جاهایی با هم هم آهنگ شد و نبود تاریخ مکتوب گرافیک در ایران هم عامل مهمی شد تا از سال ۸۷ شروع کنم به کارکردن در حوزه تاریخ گرافیک ایرانی و از آنجا که این موضوع بسیار وسیع است تقسیماش کردم به پروژههایی کوچکتر که در کوتاه مدت و میان مدت هم بشود به نتایجی رسید. از جمله اینها مطالعهای است که در مورد تاریخ پوسترهای تئاتر یا پوسترهای انقلاب انجام دادهام.
بیشتر علاقه و البته تخصص اصلی من هم در پوستر بود ولی در عین حال نخواستم از بخشهای دیگر گرافیک هم غفلت کنم بنابر این شروع کردم به پژوهشی میدانی و گردآوری نشانههایی که در شهر میبینیم. این پروژه به نشانههای شهری و همه نشانههایی میپردازد که طراحان مختلف در دورههای مختلف طراحی کردهاند که بخشی از آن نشانههای مدرن و امروزی و بخش دیگر نشانههای سنتی ما است.
پروژه دیگری که در این زمینه پیش بردهام صد طراح گرافیک ایرانی است که طی آن سعی کردهام صد طراح شاخص گرافیک ایران را شناسایی و تا جایی که مقدور بوده با آنها گفتوگو و زندگی و آثار این طراحان را مدون کنم.
آرشیو ملی گرافیک و مسیر ناهموار پژوهش
به طبع خیلی از این پروژهها همپوشانیهایی با هم دارند. وقتی با طراحی صحبت میکنم متوجه میشوم که مثلا نشانه خاصی را هم طراحی کرده و در پروژه نشانهها میتوانم از آن استفاده کنم. به نوعی از پیدا کردن یک نشانه که طراحش را نمیشناسیم از شهر به طراحان میرسم و بالعکس در گفتوگو با طراحان متوجه میشوم که آنها چه نشانههایی را طراحی کردهاند. در این مسیر رفت و برگشت خیلی از طراحان نشانهها شناسایی میشوند.
عامل اصلی آهسته پیش رفتن این پروژهها فقر امکانات و نبود نهادی است که از چنین فعالیتی حمایت کند. پژوهش به منابع مالی کافی احتیاج دارد. از سوی دیگر کتابخانههای ما هم خدمات مناسبی به پژوهشگر ارائه نمیدهند و خیلی از مسئولین این کتابخانهها نمیدانند که کتابخانه تنها جای کتاب نیست و اسناد غیر مکتوب مثل فیلمها و صداها، نشانهها و پوسترها را میتوانند در آنجا آرشیو کنند. این تفکر هنوز در کتابخانههای ما جا نیفتاده است. این یک آرشیو ملی است و هر کدام از این بخشهای تاریخی متعلق به یک شهر، یک فرهنگ و یک کشوراند که باید از آنها نگهداری کرد. اینها نشان دهنده افق رشد گرافیک و هنر در کشور هستند و اگر حفظ نشوند دقیقا مثل موردی که پیش آمده بود میبینیم که یک نشانه تغییر میکند بدون اینکه فرهنگ عمومی نسبت به آن واکنش نشان دهد و حساسیتی داشته باشد. همانطور که ما برنمی تابیم که کاشیهای یک بنای قدیمی و سنتی را که ارزش تاریخی دارد را کسی خراب کند و کاشی کاری نو جای آنها بگذارد، باید این حساسیت نسبت به خیلی از نشانههای این شهر هم به وجود بیاید که این نشانههایی که در نوع خود بینظیراند و ارزش تاریخی دارند نباید مورد هجمه واقع شود و نشانههای دیگری جای آن را بگیرد.
اولینهای گرافیک و طراحی نشان در ایران
وقتی درباره نشانه نوشتهها حرف میزنیم از روزنامههای قبل از مشروطه مثل "دولت علیه ایران" و "کاغذ اخبار" میرزا صالح و فعالیتهایی که در این دوره انجام میشود شروع میکنیم.
من هم در مسیر این مطالعه از ابوالحسن خان غفاری، صنیع الملک و میرزا علیقلی خویی به عنوان اولین کسانی که طراحی گرافیک کنند بدون آنکه اسمش را گرافیک بگذارند و به نوعی از روزنامه "دولت علیه ایران" و کتابهای چاپ سنگی کار را شروع کردم. ولی از یک جایی به بعد دیدم که برای این پروژه نیاز به دستیارانی دارم و از دوستان هم در این زمینه کمک گرفتم ولی کار داوطلبانه و غیرحرفهای جواب نمیدهد.
در تاریخ گرافیک و تا قسمتی هم مطبوعات در یک دورهای کارشناسان و تکنسینهای فرنگی را میبینیم که در ایران فعال هستند. مثلا در مطبوعات میدانیم شخصی به اسم برجیس به عنوان تکنسین فنی فعالیت میکرده. در گرافیک هم ما چنین نمونههایی را داریم. اولین نمونهای که مدون شده و اسمش آمده "فردریک تالبرگ" است که یک مهاجر سوئدی است که البته دقیقا مشخص نیست در چه تاریخی به ایران مهاجرت کرده و تابعیت ایرانی گرفته، ولی میدانیم که در ایران زندگی میکرده و اولین طراح نشانهها به شکل مدرن در ایران بوده است. نشانه راه آهن که خوشبختانه هنوز حفظ شده از کارهای تالبرگ است که درحدود ۱۳۰۷ طراحی شده است. نشانههای بانک ملی و بانک سپه که بعد از انقلاب تغییراتی رویشان اتفاق افتاده هم از طراحیهای اوست و بر این اساس میشود گفت تالبرگ قدیمیترین طراح نشانه در ایران به شکل مدرن است که نمونهاش همان نشانه راه آهن است که اولین نشانه مدرن ایران محسوب میشود.
همچنین در مسیر بررسی نشانههای ایرانی میبینیم که قسمتی از هنر گرافیک ما وامدار حضور ارامنه است و هنرمندان ارمنی به خاطر ارتباط با روسیه و دانشگاههای هنری با این کار آشنا بودند. محل تجمع و فعالیت این هنرمندان هم بیشتر در خیابان لاله زار بوده که آن دوره در خیلی از استودیوهای فیلمسازی و تبلیغاتی طراحی نشانه کردهاند که معروفترین آنها برادران سروری، موشخ و ناپلئون بودهاند که حدود ۷۰-۸۰ سال قبل به نوعی طراحی نشانه، پوستر و پلاکارد را انجام میدادهاند.
بعد از این دوره اتفاق مهمی که در هنر ما میافتد تاسیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است که تعدادی از فارغ التحصیلان آن مثل استاد جوادیپور و دیگران طراحی نشانههای زیادی در دهه ۳۰ و ۴۰ را انجام میدهند. برای مثال نشانههای انتشارات خوارزمی و شرکت ملی نفت ایران از طرحهای استاد جوادیپور است. استاد محسن مقدم که خانهاش در خیابان امام خمینی تقاطع ولی عصر اکنون تبدیل به موزه مقدم شده طراح نشانه دانشگاه تهران است که خوشبختانه اتودهای نشانه دانشگاه تهران در این موزه روی دیوار است که از نقوش دوره ساسانی استفاده کرده است. بعدها و فکر میکنم در دهه ۴۰ استاد ممیز این نشانه را "ری دیزاین" میکند و با حفظ فرم اصلی کمی آن را تغییر میدهد. این امری است که در دنیای نشانهها مرسوم است و نشانهها بعضا در طول تاریخ توسط طراحان متبحر "ری دیزاین" و دوباره طراحی میشوند به این شکل که کلیت نشانه حفظ میشود و جزئیات آن بنا به اقتضائاتی دچار تغییر میشود.
پیش از این نقاشها و نگارگران بودند که به شکل ذوقی و قریحی طرحهای گرافیک را انجام میدادند. با تاسیس دانشکده هنرهای تزئینی و را اندازی رشته گرافیک طبیعتا مثل هر رشته دیگر زمینههای تولید علم و کار پژوهشی در کنار هم به وجود میآید. البته هنوز هم خلاءهایی در دانشکدههای هنری ما دیده میشود. به نظر من طراحی نشانه میتواند یک رشته مستقل باشد در حالی که مثلا در مقطع کارشناسی ارشد میشود رشتهها را تخصصیتر کرد و مثلا طراحی نشانه، گرافیک مطبوعات، گرافیک تلویزیونی یا موشن گرافیک تخصصهایی هستند که متاسفانه به دلیل عمومی بودن رشته گرافیک در دانشگاههای ایران به شکل ویژهای به آنها پرداخته نمیشود.
سرآغاز گرافیک حرفهای
نسل استاد ممیز، شیوا و مثقالی که از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل میشوند در واقع اولین طراحان کاملا حرفهای گرافیک ایران محسوب میشوند که گرافیک را به عنوان یک شغل تمام و کمال دنبال میکنند. در همین دوره نشانههایی مثل سازمان چای، استاندارد و آتش نشانی را استاد ممیز و در بخش صنعتی هم نشانههایی مثل پوشاک هاکوپیان را استاد سرژ آواکیان طراحی میکنند و در حقیقت اتفاقات فرهنگی و صنعت ما صاحب نشانه میشوند. تا قبل از این شاید نشانهای نداشتند و حتی الان هم خیلی از مراکز نشانهای ندارند. یکی از مواردی که طی این پژوهشها متوجه شدم این بود که مسجد بلال نشانه دارد و استاد علی خسروی آن را طراحی کرده است. فکر میکنم داشتن نشانه برای هر فعالیتی یک ضرورت است تا صاحبان آنها بتوانند روی نشانههایشان کار کنند.
در مقابل مراکزی هم هستند که نشانههای تاریخی و زیبایی دارند اما روی آنها کار نمیکنند و آن نشانه مهجور میماند. بانکها، دانشگاهها همیشه به نشانههایشان افتخار میکنند و آنها را در محلهای مختلفی مثل سردرها و نردهها نصب میکنند. یکی از مشکلات این است که بعضی نهادها و موزههای ما نشانها را مخفی میکنند یا سعی میکنندروی آنها زیاد مانور ندهند. یکی از علتهایی که آدمها زیاد درباره آنها دچار نوستالژی نمیشوند هم این است که زیاد روی آنها مانور داده نشده. ما در این شهر چندین سالن تئاتر داریم ولی تعداد کمی از آنها هستند که نشانهشان در ذهن ما جا گرفته باشد. تئاتر شهر، تماشاخانه ایرانشهر و تالار مولوی و خیلیهای دیگر از مواردی هستند که نشانهایشان از ذهن ما پاک شده و مدیرانی که این مراکز را اداره میکنند هم گویا چندان به این نشانها افتخار نمیکنند. در حال حاضر تعداد زیادی از مراکز ما فاقد نشان ویژه هستند و دلیلاش باید بررسی شود. مثلا برج آزادی نشانهای ندارد و یا نشانهای از مصلی تهران در ذهن من وجود ندارد. همه موزهها و مراکز فرهنگی ما باید این نشانه را داشته باشند و این نشانهها در ذهنها ماندگار شوند.
نکته مهم دیگر سپردن بعضی از موارد طراحی نشانها به افراد نابلد است. چرا نشان دانشگاه تهران، علم و صنعت یا دانشگاه آزاد در ذهن ما مانده؟ به این دلیل که طراحانی که کارشان را بلد بودهاند این نشانها را طراحی کردهاند. این موضوع بیشباهت به معماری نیست. چرا ساختمانهایی در ذهن ما ماندگار میشوند و در مقابل از کنار بعضی بناها بیتفاوت میگذریم؟ حضور یک معمار کاربلد باعث میشود یک بنا در ذهن ما بماند.
همیشه این سوال هست که اول تصویر به ذهن ما میآید یا نوشتار. وقتی میگوییم روزنامه همشهری آیا ما به یاد مدیرمسئول و سردبیر آن میافتیم یا به یاد نشانه نوشتهای که حسین خسروجردی طراحی کرده؟ یا وقتی میگوییم هما آیا به یاد نشانهای که برای آن طراحی شده میافتیم یا به یاد انواع مدلهای هواپیماهای بوئینگ؟ ما آن نشانهها را در ذهنمان حفظ میکنیم.
بایدها و نبایدها
باید برای حفظ نشانهایمان هزینه کنیم. مراکز و نهادها باید خودشان به فکر بررسی و مطالعه درباره نشانها باشند و کار پژوهشگر نیست که این موضوع را برایشان یادآوری کند. اگر ما میخواهیم بگوییم که طراحی نشانه در ایران داریم، مظهرش داشتن کتابی از نشانه است. اگر کتابی در این حوزه منتشر نکنیم چطور میخواهیم از قدمت طراحی آرم و نشانه داریم. اثر مکتوب است که میتواند این ادعا را به اثبات برساند. وزارت ارشاد باید پژوهشهایی را در زمینه فرهنگ و هنر انتخاب کند و بودجهای برای ترجمه بین المللی آنها اختصاص دهد و به عنوان رفرنس به کتابخانهها و موزههای مختلف در دنیا ارسال کند.
گرافیک امروز ایران
بعد از تاسیس دانشکدههای گرافیک شاهد تعدد زیاد طراحان در کشور هستیم حجم انبوهی از جوانهای ما به سمت تحصیل در رشته گرافیک میروند و این کمیت ناخودآگاه کیفیت را هم به همراه خودش میآورد. وقتی ما ۵ طراح گرافیک داریم و از بین آنها ۲ طراح خوب بیرون میآید وقتی ۵ هزار طراح داریم احتمال اینکه ۵۰ طراح گرافیک خوب در بینشان باشد زیاد است. رشد گرافیک بعد از انقلاب یک امر انکارناپذیر است و یکی از اتفاقات مهم در هنر ما است و باید خیلی مورد توجه قرار بگیرد. اگر هر ارگان و نهادی تا این حد رشد داشت هزاران بار در موردش حرف زده میشد. آثار طراحان گرافیک در این سی و چند سال در نقاط مختلف دنیا مورد توجه قرار گرفتهاند و جایگاه گرافیک ما در دنیا ارتقا پیدا کرده است. ولی هیچوقت به این مسئله پرداخته نشده که گرافیک ما چقدر رشد کرده. این از مواردی است که هر ایرانی میتواند به آن افتخار کند. خیلی از نشانههایی که در پژوهشام به آنها رسیدهام مثل نشان سیمرغ جشنواره فیلم فجر و بنیاد سینمایی فارابی که آقای ابراهیم حقیقی طراحی کرده. نشانه تماشاخانه ایرانشهر و خانه هنرمندان، نشانه شهرداری تهران، نشانه دانشگاه هنر و خیلی موارد شاخص دیگر نشانههایی است که بعد از انقلاب طراحی شدهاند و در ذهن ما تثبیت شدهاند.
انتهای پیام/