به گزارش هنرآنلاین، در دومین روز این رویداد، نشستهای تخصصی «۴۲-۲۰» با محوریت «رنگ در سینما» و صحبتهای مازیار اسلامی به کار خود ادامه داد.
کارکرد رنگ در سینمای معاصر
مازیار اسلامی منتقد سینما در ابتدای این نشست گفت: نکتهای که به شکل منسجم میشود به آن پرداخت، کارکرد رنگ در سینمای معاصر است. رنگ نه به عنوان ابزار زیباییشناسانه به مثابه امری روانشناختی در این سینما. سینمای آنتونیونی مثالی بارز در این بحث است. از طرفی چگونگی تعریف داستان با رنگ نیز حائز اهمیت است. رنگ میتواند به عنوان شخصیت هم در یک اثر تعریف شود. در این نشست سعی داریم روی مثالهایی تمرکز کنیم که عموما جامعه آنها را دیدهاند.
ردپای داریوش خنجی در سینمای جهان
اسلامی با تاکید روی یکی از فیلمبرداران ایرانی مهم در تاریخ سینمای جهان عنوان کرد: کاری که داریوش خُنجی در همکاری با دیوید فینچر و ژان پیر ژونه کرده است، در تمام گزارههای گفته شده متناسب با کارکرد رنگ قابل رویت است. خُنجی به عنوان یک استادکار در مدیوم فیلمبرداری میتواند رنگ را به اشکال مختلف در یک اثر به کار گرفته و با نورپردازی درست از آن مولفه بسازد. با این که هر دو کارگردان مذکور جهانبینی متفاوتی دارند، اما خنجی میتواند خود را با آن جهانبینی منطبق کرده و خروجیِ متفاوت این دو کارگردان را بازتاب کند.
منطق رنگ در فیلم «هفت»
نویسنده کتاب «صحنههایی از یک ازدواج» ادامه داد: در فیلم «هفت» ساخته دیوید فینچر رنگ تبدیل به مولفه و شخصیت میشود. نقش خنجی در ایجاد این کیفیت بسیار مهم است. فیلم «هفت» سراسر باران است. این باران در فیلم به جای شستوشو دادن پلیدیها باعث تشدد آنها میشود. حضور همه جانبه باران در نماهای خارجی باعث برجسته شدن این شهر بینام به مثابه یک جهنم میشود. پالت و اتمسفری بصریای که خنجی برای این اثر میسازد، بسیار تیره و رنگزدا است. در نماهای داخلی و آپارتمانی حضور رنگ سبز بیمارگونهای دیده میشود. این سبز نمایانگر زندگی نیست. بلکه شبیه به کپکی روی نان است. در کنار آن رنگ قهوهای گلالآلود نیز قابل رویت است که نشاندهنده پوسیدگی است. این رنگها در خانه مورگان فریمن بیشتر دیده میشود. این رنگ پوسیدگی و خستگی شخصیت فریمن را نشان میدهد.
وی تاکید کرد: خنجی در تاریکی نیز تکنیک جالب توجهی را پیاده میکند. خنجی با اعمال فرمولی بر روی نگاتیو کنتراست بالایی ایجاد میکند. در نتیجه رنگها بیروح میشوند. این تکنیک خنجی در فیلم نشان داد که تاریکی نیز تشخص دارد. فینچر در فیلم خود با این تکنیک، جهانبینی نهیلیستی ترسیم کرد. با پیاده کردن این تکنیک حتی در صحنههای روشن نیز تاریکی دیده میشود.
مازیار اسلامی در ادامه توضیح داد: به طور کل اتمسفر فیلم «هفت» با کاری که خنجی و فینچر کردهاند، تبدیل به ضدقهرمان میشود. آن کلانشهری که بستر روایت است. آنتاگونیست اصلی فیلم «هفت» میشود. این امر در دنباله شخصیت بخشیدن با عنصر رنگ است. بیش از آن قاتل سریالی با بازی کوین اسپیسی شهری که ساخته میشود، بدمن اصلی است.
یک نکته دیگری نشان دهنده به پیوند رنگ و روایت در فیلم «هفت» است. حضور شخصیت زن (همسر برد پیت) در خانه است. وقتی این زن در ابتدای داستان وارد فیلم میشود. رنگ روشنتری به کار گرفته شده است. رفته رفته این رنگ تیرهتر شده و این روند نشانهای بر سرد شدن رابطه برد پیت و همسرش است. تنها استثنایی که میتوان برای این اثر در نظر گرفت، سکانس پایانبندی آن است. ناگهان در این سکانس -که قرار است در آن گرهها گشوده شود- هوا آفتابی شده و اندازه نماها به شکل قابل توجهی تغییر میکند. مخاطب گمان میکند که در این سکانس نور بر تاریکی پیروز خواهد شد. فینچر با نور و رنگ وضعیت را طوری ترسیم میکند که مخاطب به دنبال رستگاری شخصیتها است. در صورتی که هولناکترین صحنه در سکانس پایانی رخ میدهد. کارگردان با این کار به بیننده رو دست میزند. این صحنه هولناک در آن فضای روشن تضادی میآفریند. این تضاد اصل و اساس مکتب اکسپرسیونیسم است. در این تضاد خلق معنا صورت میگیرد.
تعامل فیلمبردار ایرانی با ژان پیر ژونه
حال اگر بخواهیم به تعامل خنجی با ژان پیر ژونه اشاره کنیم. باید به جهانبینی فانتزی و سورئال ژونه دقت داشته باشیم. جهانی که بسیار گرم و صمیمی است. این گرما نقطه مقابل سینمای فینچر است. اتمسفر بصری این فیلمبردار برای کارگردان «آملی» در نسبت با «هفت» بسیار متفاوت است.
انتهای پیام