به گزارش هنرآنلاین، نخستین نشست بینارشتهای از مجموعه نشستهای «بیست» در چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران با عنوان «بازنمایی حافظه فرهنگی در فیلم کوتاه» با اجرای حمیدرضا مدقق منتقد و پژوهشگر سینما و مه ناز رونقی نویسنده، منتقد، پژوهشگر سینما و مدرس دانشگاه، بعد از ظهر روز یکشنبه، ۲۶ مهر ماه ۱۴۰۴ در پردیس سینمایی ایرانمال برگزار شد.
در ابتدای نشست، حمیدرضا مدقق بعد از عرض خیر مقدم به حاضران، در توضیح هدف از برگزاری نشستهای بینارشتهای از مجموعه نشستهای «بیست» در چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران عنوان کرد: واژه بینارشتهای، واژهای مشخص است و اشاره به حوزههای نوینی در دانش دارد که بیش از یک زمینه دانشی را مورد مطالعه قرار میدهند و در واقع، تلفیقی از روشهای نوین در چند حوزه دانشی و علمی است. مثال معروف بینارشتهای، اصطلاح نانوفناوری و تلفیقی در حوزه فیزیک و شیمی است. حذف فیلم خام از دوربین عکاسی، نتیجه مطالعات بینارشتهای در حوزه فیزیک و شیمی بوده است. در حوزههای علوم انسانی هم مطالعات بینارشتهای در حوزه فرهنگ، هنر، ارتباطات و رسانه وجود دارد که میتوان به دین، اخلاق و حقوق در حوزه رسانه اشاره کرد.
مه ناز رونقی در توصیف اهمیت مطالعات بینارشتهای در جهان امروزی گفت: حوزه مطالعات بینارشتهای، حوزهای است که در این روزها مُد روز و ترند در سطح جهانی است زیرا دیگر نگاه یک خطی و اثباتی در دنیایی امروزی پاسخی نمیدهد. از طرفی، مطالعات بینارشتهای کمک میکند که در هنر همانطور که هر شاخه هنری، علاوه بر فردیت، مثل یک زنجیر به هم وصل هستند، چنین اتفاقی درباره شاخههای علمی هم همین اتفاق میافتد. نمیتوان فرآیندی را در حوزه علوم انسانی، مطالعات فرهنگی، جامعهشناسی، انسانشناسی و حتی روانشناسی از هم جدا مطالعه کرد بنابراین ناگزیر به مطالعات بینارشتهای خواهیم بود.
این نویسنده راجع به زیست هنرمندانه خاطرنشان کرد: بر این باورم که آنکه هنرمند به دنیا میآید، هنرمندانه زندگی میکند و هنرمندانه میمیرد. هنرمند نیاز به اقدامات عجیب غریب ندارد بلکه امضای او روی تک تک لحظات زندگی خودش هست. معتقدم که هنرمند هنرمندانه زیستن را بلد است.
وی به کاهش قدرت حافظه در جهان امروزی نقبی زد و گفت: میخواهم درباره اتفاقی حرف بزنم که جذاب نیست. باید گفت که در جهان امروزی، قدرت حافظه کاهش یافته است. آدمیان تمرکز ندارند و بحثهای فراوانی درین باره مطرح است که به فراموشی دیجیتال و حافظه دیجیتال ارجاع میدهد. دلیل این موضوع این است که ابزار بر انسان غالب شده است همانند آنچه که مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی به عنوان «انسان پروبلماتیک» مینامد؛ انسانی که ابژه و فناوری سوژه او میشود. میتوان ساعتها راجع به معایب فناوریهای ارتباطی سخن گفت. من دانشجویان خودم را مجاب به مطالعه کتاب «خواندن اخبار را متوقف کنید» اثر رولف دوبلی میکردم تا یک اعتدال به وجود بیاید. چون رسانه خوب است به شرطی که ذهن، ایده و فکر خودمان را داشته باشیم. چیزی که باعث شده است مدتها در حوزه تفکر انتقادی فعالیت کنم، بحث دانش سطحی انسانها است. اگر عادت به رشد تفکر نقادانه داشته باشیم، ممکن است وضعیت بهتر شود.
وی نقش جغرافیا در هویتبخشی به یک اثر را اینگونه شرح داد: اگر یک فیلم، مکان، جغرافیا و زمان داشته باشد، در واقع یک شناسنامه دارد که هویتبخشی میکند. فیلمهای فرامکانی و فرازمانی هم در نظر میگیرم. اگر داستان باشد مثل داستانهای آپارتمانی به سبک ریموند کارور که مینویسند. من اعتقاد به هویت و شناسنامه دارم. مثلا اگر فیلمسازی خیابان انقلاب را با کوچه پس کوچهها به مخاطب نشان بدهد، تماشاگر با او همراه خواهد شد. بدین شکل، هر موقع محاطب از آن مسیر میگذرد، آن اثر تداعی میشود. چنانکه بسیاری از شهرها و خیابانها با بعضی فیلمها شناخته میشوند. پس به یاد داشته باشید که شهر فقط یک کالبد مکان نیست و از زمانهای مختلف تاثیر میپذیرد.
مهناز رونقی در سخنان پایانی، به گسست فرهنگی و اجتماعی ارجاع داد و گفت: کتابهای پرویز دوایی به مخاطب میگوید که فیلمها فقط محتوا و فرم نیست و ساختن بخشی از ذهن و زندگی است که منجر به اتفاقات دیگری میشود. در مطالعات فرهنگی گفته میشود که طرز ذهن، طرز اندیشه و فرهنگ تصویری آدمیان را تغییر میدهد. اینکه چه فیلمی را در چه شرایطی و با چه کسانی مشاهده میکنید، بخشی از حافظه تصویری شماست که تبدیل به حافظه فرهنگی میشود و بعد اگر روزی از آنها خالی باشید، آن بخشهایی که آدمها را به هم متصل میکند، از بین میرود. اتفاقی که پیتر بوردیو، «سرمایه فرهنگی و اجتماعی» مینامد و بدینگونه سرمایه فرهنگی و اجتماعی گسسته میشود.
چهلو دومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری بهروز شعیبی از ۲۷ مهر تا ۲ آبان ۱۴۰۴ در پردیس سینمایی ایرانمال تهران در حال برگزاری است.
انتهای پیام