گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: علی بن محمد مشهور به امام هادی(ع) یا امام علی‌النقی(ع) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) هستند. کنیه‌ ایشان ابوالحسن و القاب «نجیب»، «مرتضی»، «هادی»، «نقی»، «عالم»، «فقیه»، «امین»، «موتمن»، «طیب»، «متوکل» و «عسکری» هستند که مشهورتر از همه «هادی» و «نقی» است.

امام هادی (ع) در سال ۲۲۰ هجری، به امامت رسیدند و ۳۳ ساله امامت داشتند. ایشان ۱۳ سال اول امامت خود را در مدینه سپری کردند و ضمن بهره‌رسانی معنوی و علمی به شیعیان، به امور آنان رسیدگی می‌کردند تا این که متوکل خلیفه وقت که در دشمنی با ائمه‌اطهار علیه السلام مشهور بود؛ به‌خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام علیه‌السلام در جامعه داشت؛ ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند زیرا احساس می‌کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما متوکل، منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت‌نظر باشند. او به‌طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می‌کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می‌شد.

ایشان با این که به‌شدت تحت‌نظر بودند، اما از پای ننشستند و فعالیت‌ها را به شیوه‌ای مطابق اوضاع زمان خویش پیش بردند. از مهم‌ترین فعالیت‌های امام هادی (ع) این بود که به مردم از راه‌های گوناگون آگاهی دادند و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ‌های علمی، آشکار و تثبیت کردند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی‌عباس را تبیین می‌کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت امام زمان (عج) بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می‌فرمودند.

امام علی‌النقی(ع) ماه رجب سال ۲۵۴ هجری قمری، در سن ۴۲ سالگی، توسط متوکل عباسی به شهادت رسیدند. مرقد شریف امام دهم در جوار مرقد فرزند بزرگوارشان حضرت امام حسن عسکری(ع) در شهر سامرا واقع شده است.

درباره شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل ایشان اختلاف است؛ برخی معتمد عباسی را قاتل می‌دانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل ایشان را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است).

از ایشان چندین دعا و زیارت‌نامه برجای مانده است که از مشهورترین آن‌ها «زیارت جامعه کبیره» است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. «زیارت جامعه کبیره» متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است. در واقع توصیف بلند و بلیغی است از جوانب گوناگون اصل امامت که از نظر شیعه استمرار دین، منوط به اعتقاد و تمسک به این اصل است.

در این زیارت، اهل بیت پیامبر جانشینان بر حق ایشان وصف شده‌اند و به تمام آموزه‌های شیعی به زبانی فصیح اشاره شده است، از جمله به ارتباط ائمه با پیامبر اکرم (ص)، برشمردن مقامات علمی و اخلاقی و سیاسی ائمه، اسوه بودن آنان، ارتباط امامت و توحید، رابطه شناخت امام با شناخت خدا. از دیگر مباحث مطرح در زیارت جامعه کبیره، عصمت اهل بیت(ع)، یکپارچگی خلقت ایشان، تولی و تبری و رجعت و تسلیم است. در این زیارت فضایل امامان به زبانی فصیح و در پیوند با قرآن و سنت به بهترین وجه بیان شده است.

به‌دلیل محتوای این زیارت بر مضامین ناظر به مقامات امامان، امام هادی (ع) فرموده‌اند: «پیش از خواندن این زیارت، زائر صد بار تکبیر بگوید تا دچار غلو در حق امامان نشود».

از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه‌السلام، زیارت «غدیر» است که در آن هم ویژگی‌های حضرت علی علیه‌السلام و هم حادثه غدیر ذکر شده است. در منابع روایی شیعه هم‌چون کتب «اربعه»، «بحارالانوار»، «تحف العقول»، «مصباح المتهجد» و «الاحتجاج» احادیثی از امام هادی (ع) نقل شده است. روایات منقول از ایشان در زمینه توحید، امامت، زیارت، تفسیر و باب‌های مختلف فقه مانند طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، ازدواج و نیز آداب است. بیش از ۲۱ روایت از امام هادی (ع) در باب توحید و تنزیه نقل شده است. رساله‌ای نیز از امام هادی(ع) درباره جبر و اختیار بر جای مانده است.

 

با محوریت زندگانی امام هادی(ع) کتاب‌های زیادی نوشته و انتشار یافته است؛ عناوین ۲۰ کتاب:

۱- «چشمه‌های نور: امام هادی(ع)» سازمان تبلیغات اسلامی

۲- «زندگانی دهمین پیشوای شیعه حضرت امام هادی(ع)» مرتضی مدرسی چهاردهی، تهران، انتشارات غدیر

۳- «خورشید هدایت پیشوای دهم امام علی بن محمد الهادی(ع)» هیات تحریریه موسسه در راه حق

۴- «فرهنگ جامع سخنان امام هادی(ع)» همراه با متن کتاب موسوعه کلمات الامام الهادی، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، ترجمه علی مویدی

۵- «سیره عملی اهل بیت(ع) حضرت امام علی‌النقی الهادی(ع)» کاظم ارفع

۶- «حضرت امام على‌النقى» فضل‌الله کمپانى، انتشارات مفید

۷- «مشکات هدایت: پژوهشی در زندگانی امام هادی(ع)» ابوالفضل هادی‌منش، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا‌و‌سیما

۸- «امام هادی(ع) قهرمان شکست‌ناپذیر عصر متوکل» محمد رسول دریائی، انتشارات وهاج

۹- «امام هادی و نهضت علویان» محمد رسول دریائی، رسالت قلم

۱۰- «ستارگان درخشان» جلد ۱۲ سرگذشت حضرت امام علی‌النقی(ع)" محمد جواد نجفی، کتابفروشی اسلامیه

۱۱- «امام على النقى(ع)» سید کاظم ارفع، موسسه انتشارات فیض کاشانى

۱۲-  «تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)» باقر شریف قرشی، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا علیه‌السلام

۱۳- «امام هادى(ع)» ترجمه واحد تدوین و ترجمه، سازمان تبلیغات اسلامى

۱۴- «امام هادى قهرمان شکست‌ناپذیر عصر متوکل» محمد رسول دریایى

۱۵- «امام هادى(ع) و نهضت علویان» محمد رسول دریایى، انتشارات رسالت قلم

۱۶- «پیشواى دهم، حضرت امام على بن محمد الهادى(ع)» گروه نویسندگان، موسسه در راه حق

۱۷- «تحلیلى از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت امام هادى» على رفیعى، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى

۱۸- «تحلیلى از زندگانى امام على النقى(ع)» گروه نویسندگان، زیر نظر قوام‌الدین وشنوى قمى، موسسه احیا و نشر میراث اسلامى

۱۹- «تحلیلى از زندگانى امام هادى(ع)» باقر شریف قرشى، ترجمه محمدرضا عطایى، کنگره جهانى امام رضا

۲۰-«امام هادى(ع)» گروه کودکان و نوجوانان بنیاد بعثت، بازنویسى مهدى رحیمى، بنیاد بعثت

 

نمونه اشعاری که در رثای شهادت امام هادی(ع) سروده شدند:

آقا سلام بغض غریبی گرفته‌ام

انگار غربتت کمرم را شکسته است

اصلا چهار پاره شدم من برایتان

من؛ زائری که دل به ضریح تو بسته است

در گیرو دار هجمه این نانجیب‌ها

دل بسته‌ام فقط به دعای کبیره‌ات

اصلا عجیب نیست که هی نعره می‌زنند

این‌ها کمر به قتل شما و عشیره‌ات

این‌ها که قلب جامعه‌ات را شکسته‌اند

غرقند در «ضلال مبینی» که دوزخ است

آسوده در توهمشان راه می‌روند

بر روی خاک‌های زمینی که دوزخ است

ما را ببخش اگر دلتان را شکسته‌اند

آماده‌ایم پای شما سر بیاوریم

ما مردمان غافل این قصه‌ایم ؛ پس

فرصت بده که از دلتان در بیاوریم

ما زائران حلقه به گوش توایم که

از دوری‌ات به هر در و دیوار می‌زنیم

دل‌ها همیشه راهی دیدار سامراست

تا زنده‌ایم دست به این کار می‌زنیم

ازبس که جای خالی‌ات احساس می‌شود

چشمان شیعیان شده کور هدایتت

آقا برای ما کمی آب آوری بکن

ما تشنه‌ایم؛ تشنه نور هدایتت

در «اهدناالصراط» شما راه می‌روند

آن‌ها که سامرای تو را گریه می‌کنند

همراه ما، زمین و بیابان و آسمان

سرداب با صفای تو را گریه می‌کنند

دارد هوای شعر پر از گریه می‌شود

اینجا کسی دلش به هوای تو تنگ نیست

دشمن که بی‌حیاست ولی در مرام ما

«بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست»

سجاد سعیدنژاد

 

شده‌ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی‌النقی

سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی‌النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مامن آسمان رهات یا علی‌النقی

هله‌ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق‌های سیات یا علی‌النقی

بنویس دست مداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آب‌های جهان اگر که دوات یا علی‌النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم

که دمیده جامعه‌ای بدان جلوات یا علی‌النقی

تو همان تجلی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده‌ای غزل از زبان خدات یا علی‌النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده‌اید رب جلی، ولی به صفات یا علی‌النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی‌النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام می‌دهمت به شوق لقات یا علی‌النقی

نبود به بودن تو غمم، بخدا که حر جهنمم

که گرفته‌ام به ولات برگ برات یا علی‌النقی

بگذار کعبه‌ سامرا، قدمی طواف کنم

سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی‌النقی

محمد بیابانی

 

چون یا کریم خسته و بی بال و پر شده

در حجره‌ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می‌کشد

وقتی که زهر بر بدنش کارگر شده

بـا چشم تـار تا به زمین خورد لب فشرد

این ضـعف چـیره بر بدنش دردسـر شده

یک دست زد به پهلو یک دست روی خاک

یـعنی که ارث مادری‌اش بیشـتر شده

دارد به روی مادر خود فکر می‌کند

خورشید عشق هر نفسش شـعله ور شده

دریا میان چشم تـرش جا گرفـته است

آری دوباره روضه زهرا گرفته است

حبیب نیازی

 

 تنها، غریب، بی‌کس و بی‌آشیان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت

بیهوده نیست این همه رنگ خزان شدی

آقا مدینه، سامره فرقی نمی‌کند

وقتی شبیه مادر خود قد کمان شدی

مانند کوه مانده‌ای و ایستاده‌ای

هرچند بار‌ها هدف دشمنان شدی

دیروز گنبد حرمت ریخت بر زمین

امروز نیز هجمه‌ زخم زبان شدی

سیلی محکمی زده نامت به دشمنان

تو خار چشم طرح زنا زادگان شدی

آقا غرور سینه زنانت شکسته شد

حرمت شکسته‌ ستم این و آن شدی

اینک بگو که شیر درآید ز پرده باز

وقتی دوباره سخره‌ نا بخردان شدی

گاهی بلاکش ستم ناروا شدی

گاهی پیاده در پی مرکب روان شدی

گاهی به یاد کرب و بلا گریه کردی و

گاهی کنار قبر خودت روضه خوان شدی

گاهی تو را به مجلس می‌برد دشمنت

پر غصه از تعارف نامحرمان شدی

گیرم تو را به بزم شرابی کشیده‌اند

کی میهمان طشت زر و خیزران شدی

بزم شراب رفتی و یاور نداشتی

با یاد عمه جان خودت خون فشان شدی

جواد پرچمی

 

رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته

صد نیستان ناله از آه نزارش ریخته

فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی

این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟

یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش

یا دل آئینه‌ آئینه دارش ریخته

تیر دیگر در کمان صیاد دنیا، چون نداشت

زهر را، چون طرح بر جان شکارش ریخته

خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند

آبروی سامرا از چشم زارش ریخته

در عیادت از دلش شاید که دل‌ها بشکند

چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته

بس که می‌سوزد گمانم قالب خورشید را

از دل آتش نهاد داغدارش ریخته

شاید از کرببلا می‌آید و قبر حسین

ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته

در کفن پیچید مانند خبر در کوچه‌ها

در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته

جای دارد تاک روید معنی از خاک درش

اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته

محمد سهرابی

 

یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم

داشتم کنج حرم، «جامعه» را می‌خواندم

 از کلام‌ات چه بگویم که چه با جانم کرد

 محکمات کلمات تو مسلمان‌ام کرد

 کلماتی که همه بال و پر پرواز است

 مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

 کلماتی که پر از رایحه‌ غار حراست

 خط به خط «جامعه» آینه‌ قرآن خداست

 عقل از درک تو لبریز تحیر شده است

 لب به لب کاسه‌ ظرفیت من پر شده است

 همه‌ عمر دمادم نسرودیم از تو

 قدر درک خودمان هم نسرودیم از تو

 من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم

 عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

 شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو

 فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

 دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد

 شیر در پرده به چشمان تو ایمان دارد

 بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم

 رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم

 تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران

 دست خالی مرا نیز بگیر ای باران

 من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست

 کلماتم، کلماتی‌ست حقیر ای باران

 یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود

 یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران

 نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم

 مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران

 ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد

ما که از نسل غدیریم؛ غدیر ای باران

پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب

ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن

تا تماشا کنم‌ات یک دل سیر ای باران

بگذارید کمی‌از غمتان را بنویسم

دو سه خط روضه از این درد نهان را بنویسم

گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب

بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب

سیدحمیدرضا برقعی

 

مثل امواج خروشان که به ساحل برسند

وقت آن است که عشاق به منزل برسند

هادی راه تو هستی و یقینا بی‌تو

ناگزیرند از آغاز به مشکل برسند

رهروان از تو و از جامعه تا بی‌خبرند

کی به درک «قلم» و «قاف» و «مزمل» برسند

واجب دین خدا بودی و ترک‌ات کردند

در شتاب‌اند به انجام نوافل برسند

 در جهان، حاکم جبار فراوان دیدیم

 که بعید است به پای متوکل برسند

سامرای تو مدینه ست؛ مبادا یک روز

صحن‌های تو به ویرانی کامل برسند

با هم از غربت و داغ تو سخن می‌گویند

شاعرانی که به درک مُتقابل برسند

واژه‌ها کاش که از سوی تو الهام شوند

تا به این شاعر آشفته‌ بیدل برسند

سیداحمد علوی