سرویس تئاتر هنرآنلاین: استفاده از آثار برجسته  و شناخته شده ادبیات نمایشی جهان، اقدامی الزامی و نتیجه بخش است و از بسیاری جهات به گسترش و رونق گرفتن تئاتر ایران کمک می‌کند، اما اگر "طرح" هنرمندانه و ساختاری اثر که در ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با موضوع و محتوای اثر است به دلخواه تغییر داده شود، طوری‌ که کاملاً در تناقض با اثر اولیه باشد، در آن صورت ثابت می‌شود که فقط شهرت و اعتبار "نام" نویسنده در پس چنین ذهنیت و طرح متفاوت و متضادی است؛ این تناقضات به طور همزمان ژانر اثر را هم عوض می‌کند. بدیهی است که چنین نویسنده صرفاً به سرگرم‌کردن و خنداندن تماشاگران نظر دارد و مقوله‌های مهمی همچون تعمق، تفکر، تحلیل و شناخت تاویلات مستتر در موضوع و حوادث را نادیده می‌گیرد؛ این نگرش غلط سبب می‌شود که از اثر قبلی فقط "عنوان" آن باقی بماند و از چنین عنوانی هم استفاده ابزاری و تلقینی بشود. مدت‌هاست که تغییر نسبی داستان نمایشنامه و مخصوصاً عوض کردن ژانر آثار که در اصل "سوغات فرنگ" است، در ایران هم باب شده و تعدادی از آثار معروف نویسندگان بزرگ تئاتر به غلط به شکل هجویه یا کمدی موزیکال اجرا می‌شود که تماماً غیرنمایشی و اساساً "جعل" کردن نمایشنامه و موضوع است و اکنون نیز عبدالرضا اکبری" با روی آوردن به یکی از آثار "برتولت برشت"، این اقدام غلط کارگردانان و نویسندگان ایرانی را در مورد "برشت" هم باب کرده است.

در نمایش "زن خوب ایالت سچوان" که اثری متعلق به "برتولت برشت" محسوب نمی‌شود و نویسندگی و کارگردانی آن را عبدالرضا اکبری انجام داده، تماشاگران با چنین نگره‌ای روبه رو می‌شوند. این نمایش هم اکنون در تماشاخانه مهر حوزه هنری روی صحنه است.

 اجرا، حتی از نظر داستانی هیچ شباهتی به داستان نمایشنامه "زن خوب سچوان" اثر برتولت برشت ندارد؛ موضوع و اغلب دیالوگ‌ها هم تغییر یافته‌اند: "این جا چه سوت و کوره، همه از هم وحشت دارند، حتی از ما"، "بودن یا نبودن، مسئله این است، آیا شریف آن نیست که (از نمایشنامه هملت) ..."، "فکر کنم تا یکی، دو دقیقه دیگه عاشق بشم"، "می‌خوام تو هم یه آگهی بدی، بلکه بختت واشه"، "تو به من قول دادی، کمکم  می‌کنی و پرواز می‌کنم"، "هر کار خوب هم واسه دیگرون بکنی، فقط همون یه کاری یادشونه که نکرده‌ای"، "او برای همه بیکاران و آوارگان کار ایجاد می‌کنه و می‌خواد کارگاه بزنه"، "چه هوای دلپذیری! جون می‌ده برای عاشقی" و ...ترانه‌هایی ضربی و شاد به زبان فارسی. بازیگر نقش زن خوب سچوان شعر فارسی هم می‌خواند. او حضورش هم در متن داستان نمایش، جعلی و ساختگی است؛ نقشی "کاراگاه‌گونه" دارد که قرینه‌ای هم برای او ساخته شده و در نتیجه، بازیگر مورد نظر در دو نقش بازی می‌کند؛ یکی از نقش‌هایش "مرد پوش شدن" و ایفای نقش یک مرد است.

طراحی صحنه بسیار شلوغ و پر از پوسترهای سینمائی فیلم‌های "شکارچی گوزن"، "زورو"، "تصاویر چارلی چاپلین و پسربچه (فیلم پسربچه)، "داستان وست‌ساید" و پوستر چند فیلم وسترن از جان وین، تصویر چهره رابرت دنیرو و...است؛ این طراحی صحنه شباهت زیادی به ساختمان مخروبه یک سینما دارد.

چهره‌پردازی‌ها خیلی مصنوعی و مدرسه‌ای است. کارکرد نور معمولی و نور موضعی مناسب است. بازی بازیگری که نقش سردسته آوارگان را ایفا می‌کند و بازیگری که نقش ماًمور را به عهده دارد، هردو و نیز بازی بازیگر نقش قصاب و دو دختربچه خردسال نمایش، خیلی خوب و زیباست؛ البته بازی بازیگر نقش مامور و بازیگر نقش قصاب در کل بازی‌های‌شان گیراتر و نمایشی‌تر است. بازی پسر بچه‌ای که دهل بر شانه آویخته، بسیار مصنوعی است و ثابت می‌کند که کارگردان او را خوب راهنمائی نکرده است: او در طول اجرا اغلب به تماشاگران نگاه می‌کند و همین اشتباه، به کل نمایش آسیب‌زده است.

کارگردانی نمایش در کل ضعیف است و میزانسن‌های تاویل‌دار و نشانه‌وار شاخصی در اجرا نیست؛ ضمن آن‌که هیچ داده و داشته محتوایی تاویل‌دار اجتماعی و تلویحاً سیاسی در اجرا وجود ندارد. نمایش "زن خوب ایالت سچوان"  به نویسندگی و کارگردانی عبدالرضا اکبری از نظر کمیک بودن، زیاد هم کمیک نیست، اما موزیکال و تا اندازه‌ای شادی بخش است؛ ضمناً در بخش‌های ماقبل پایانی، با توجه به نقش مثبت قصاب، عملاً باید عنوان نمایش را "قصاب خوب ایالت سچوان" گذاشت.

نگاه عبدالرضا اکبری در این نمایش "نگاه ظرفی" است و او هرچه دلش خواسته در این ظرف ریخته است. داستان‌گونگی اجرا هم به دلیل آن‌که از "طرح" پردازش شده ساختاری خوبی استفاده نشده و روابط علت و معلولی حوادث زیر سؤال رفته است، صرفاً نوعی سرهم‌بندی کردن دلبخواهی حوادث به شمار می‌رود. اکبری تغییرات متن را تا آنجا پیش برده که گانگسترها را در جایی با لباس و نقاب "زورو" و در جایی دیگر با لباس دزدان دریایی نشان می‌دهد.

نمایش "زن خوب ایالت سچوان" جز عنوانش، ربطی به اثر برتولت برشت ندارد و بهتر بود که اکبری به جای دستکاری و ذهنکاری این اثر، یکی از کمدی‌های "مولیر"، "کارلو گولدونی" یا دیگران را انتخاب می‌کرد و آن را تغییر هم نمی‌داد.

در حال  حاضر، این نمایش کمدی موزیکال، در جاهایی اساساً مدرسه‌ای و دافعه‌زاست؛ تماشاگران را زیاد سرگرم نمی‌کند و جنبه‌های کمیک آن کم  و همزمان موسیقی و برخی حرکات موزون هم تا حدی بر اجرا تحمیل شده است. آنچه تا اندازه‌ای چشمگیر است بازی خوب و بامزه برخی از بازیگران است.