سرویس تئاتر هنرآنلاین: آثار نمایشی خاص و برجستهای هستند که غیر از ژانر نمایشی و هنری خود در هیچ ژانر دیگری نمیگنجند و اگر نویسنده یا کارگردانی به زور و با وسواس شخصی در صدد باشد که با دخالت در ژانر که الزاماً با تغییر موضوع، دیالوگ و ساختار همراه است اثری جدید بیافریند، یا باید همه چیز، حتی اسامی و خود پرسوناژها هم عوض شوند که درآن صورت اثر دوم هیچ ارتباطی با اثر اولیه نخواهد داشت و یا چنانچه فقط بخشهای معینی از اثر اولیه را تغییر دهد (به تناسب نوع نگاه و موضوع جدید)، در چنین شرایطی به شرط آنکه قابلیت این تغییر ژانر برای خلق اثری به مراتب دراماتیکتر یا متمایزتر به اثبات برسد، دیگر مانعی برای نویسنده وجود نخواهد داشت. در تکمیل این بحث باید یادآور شد که مورد سومی هم وجود دارد: آثار نمایشی خاص و برجستهای هستند که غیر از ژانر نمایشی و هنری خود در هیچ ژانر دیگری نمیگنجند و کوشش برای تغییر آنها به نقض همه ارزشهای اثر اولیه و نیز به بیاعتبار شدن نسبی خود مدیوم نمایش، میانجامد.
"دو روایت از شکسپیر" که هیچ ارتباط ساختاری و مخصوصاً محتوایی با دو اثر برجسته "اتللو" و "هملت" ویلیام شکسپیر ندارد و صرفاً دستمایه و ذهنمایه قرار دادن آنها به منظور تحلیلی بسیار عوامانه و کوچه بازاری است: در روایت اول یک نوازنده تار امروزی خود را "یاگو" معرفی میکند و برلبه سن مینشیند و از زبان این پرسوناژ هرچه ناسزا و بد و بیراه است نثار اتللو میکند، بیآنکه اساساً محتوا و مضمون تراژِیک نمایشنامه مورد نظر در میان باشد؛ این روایت اول فاقد ژانر است، چون فقط در فحش دادن و بدگویی خلاصه شده و بازیگر حاشیهای "دزدمونا" هم که تنها بازیگر صحنه محسوب میشود، حرکاتش پر از تکرار است؛ ضمن آنکه نوازنده تار، یعنی "یاگو"ی تقلبی هم لحن و بیانی لمپنمآبانه دارد، گاهی هم حین نوازندگی سیگار میکشد و "کاسیو"ی نیکاندیش را "بچه خوشگل" خطاب میکند و...
روایت اول از نظر موضوع، طراحی و محتوا، بازیگری، کارگردانی و بیساختاریاش یک "صفر" گنده میگیرد، زیرا حتی در حد یک اتوود کارگاهی هم به حساب نمیآید و عملاً توهینی به نمایشنامه درخشان و مهم "اتللو" است.
در روایت دوم اصغر نوری سعی کرده که خط کلی و داستانی نمایشنامه "هملت" را مورد هجو قرار دهد و فراموش کرده که نمایشنامه "هملت" به دلیل پرسوناژ بیعیب و نقص و معصومش که در محیطی از دروغ، خیانت، جنایت و توطئه قرار میگیرد و خودش هم قربانی میشود، قابل هجو شدن نیست و اصرار بر چنین ترفندی فقط ضایع کردن اثر و بیاعتبار کردن ارزشهای انسانی، اخلاقی، فلسفی و تلویحاً سیاسی آن است؛ اگر هملت تا حد زیادی در انتقام گرفتن تردید میکند، صرفاً به خاطر عدالتخواهی اوست: میترسد مرتکب گناهی نابخشودنی شود، به همین دلیل و برای اطمینان از همه چیز به کمک نمایش درون متنی "تله موش" میخواهد "کاملاً " از گناهکار بودن عمویش یقین حاصل کند و فقط به ادعای یک سویه روح پدرش متکی نباشد؛ بنابراین، انتقادی بر او و شیوه انتقام گرفتنش وارد نیست، تا مورد هجو قرار بگیرد؛ ضمناً آنچه اصغر نوری به عنوان نویسنده و کارگردان در روایت دوم نشان داده، اساساً "هجویه" هم نیست، بلکه "مسخره کردن هملت و دیگران" است و عملاً هیچ تماشاگری را نمیخنداند.
به تقلیلد از اجرای غلط و هجو آمیز "هملت" به نویسندگی و کار گردانی "توماس اوستر مایر" آلمانی که در یکی از اجراهای جشنواره تئاتر فجر سالهای گذشته در تالار وحدت به اجرا در آمد، بازیگران با تماشاگران حرف میزنند و برخی از این تماشاگر– بازیگران را هم به روی صحنه دعوت میکنند. در بروشور نمایش ذکر شده که نمایشواره "دو روایت از شکسپیر" برگزیده دو جشنواره اروپایی بوده است: این تعجبی ندارد، چون اروپائیها به هر اقدام و ترفند دلبخواهی و شخصی اهمیت میدهند و "اوستر مایر" آلمانی هم همان طورکه اشاره شد، خودش قبلاً چنین کاری کرده و خود اجرا هم نشانگر سطح دانش تئاتری انتخاب کنندگان ایرانی یا غیر ایرانی است.
صرف نظر از نوازندگی طولانی "یاگوی راوی (بعد از مرگش !؟) مدت زمان هردو روایت مربوط به "اتللو" و "هملت" روی هم فقط یک ساعت است(!؟) لحن و بیان همه پرسوناژها (به نسبتهای بیش و کم) عامیانه است و هردو روایت به معنای واقعی کلمه "بیمحتوا" و کسل کنندهاند.
در جایی از "نقاشی پردهای" به مثابه "پردهخوانی" در ترکیب طراحی صحنه مربوط به روایت "هملت" استفاده شده، اما هرگز حین اجرا شیوه نقالی روایت آن کاربری پیدا نمیکند و فقط استفاده حاشیهای و ظاهری کاریکاتوریکی دارد و هیچ معنای "کاریکاتوریکی" تاویلزایی به اجرا افزوده نشده است.
بازیگران گاهی نقش هم عوض میکنند و کلاً به شکل دونفره جای اغلب پرسوناژهای اصلی نمایشها بازی میکنند، اما بازی آنها بسیار ضعیف و سطحی است؛ ضمناً اغلب با همان لباس معمولی خودشان بازی میکنند. از میزانسن به معنای تئاتری و تاویلزای آن خبری نیست؛ کارگردانی اجرا صرفاً در حرف زدن روی صحنه خلاصه شده است.
نمایشواره "دو روایت از شکسپیر" به نویسندگی و کارگردانی اصغر نوری از نظر طراحی صحنه، نور، موسیقی، بازیگری و کارگردانی چیزی برای تماشاگر تئاتر ندارد؛ بدون"ژانر"است و آنچه در ظاهر به عنوان هجویه ارائه شده، اساساً هجویه نیست: چون هیج جنبه انتقادی در موضوع اولیه و موضوع ثانویه ارائه شده، وجود ندارد و در کل، بسیار بیمحتوا هم است؛ همه چیز در حرف زدن و وانمودهسازیهای سطحی و گذرا خلاصه شده است؛ ضمن آن که اجرا نه سرگرم میکند و نه میخنداند.