گروه سینما هنرآنلاین،برخلاف پدر سنتی که مسئولیت‌پذیری، مهربانی و عدالت را همزمان به نمایش می‌گذارد، پدران سینمای معاصر بیشتر به عنوان عامل بحران، منبع تعارض یا شخصیت گرفتار تضادهای اجتماعی و فرهنگی نشان داده می‌شوند.

این بازنمایی‌ها محصول چند عامل است: تحولات فرهنگی و اجتماعی، فشار اقتصادی، تغییر ساختار خانواده و میل فیلم‌سازان به نقد اقتدار و مردسالاری. نتیجه آن است که مخاطب کمتر پدر را به عنوان ستون خانواده می‌بیند و بیشتر او را عامل مشکل و تنش در نظر می‌گیرد.

این گزارش چهار نوع غالب پدر در سینمای ایران را بررسی می‌کند: پدر دیکتاتور، پدر نامحبوب حامی خانواده، پدر گرفتار میان سنت و مدرنیته و پدر بحران‌زا و عامل فروپاشی خانواده. هر بخش شامل تحلیل و مثال‌های مشخص از فیلم‌هاست تا تصویر پدر در سینمای معاصر ایران به شکل جامع ارائه شود.

پدر دیکتاتور: اقتداری که خفه می‌کند

یکی از رایج‌ترین بازنمایی‌ها، پدری است که اقتدارش به جای حمایت، به سرکوب و کنترل بی‌رحمانه تبدیل شده است. این نوع پدر نه تنها امنیت خانواده را تأمین نمی‌کند، بلکه با اعمال قدرت خود باعث ایجاد خفقان، اضطراب و فاصله عاطفی میان اعضای خانواده می‌شود.

پیر1

فیلم‌هایی مانند «پیرپسر» نمونه‌ای برجسته از این نوع پدر را به تصویر می‌کشند. پدر در این آثار، با وجود جایگاه اجتماعی و اقتصادی، تصمیمات فرزندان را محدود می‌کند و اعضای خانواده از ترس او از بیان خواسته‌ها و احساسات خود ناتوان می‌شوند. این نوع پدران از موقعیت خود برای کنترل محیط و تأمین امنیت شخصی استفاده می‌کنند و این رفتارها باعث ایجاد آسیب روانی در فرزندان و کاهش مهارت‌های حل مسئله و استقلال آن‌ها می‌شود.

این پدر نماد اقتدارگرایی بی‌حد و مردسالاری است. در جامعه، قدرت پدر معمولاً ابزار نظم خانوادگی محسوب می‌شود، اما در این بازنمایی به خشونت و سرکوب بدل می‌شود. اقتدار مطلق بدون همدلی و انعطاف به فروپاشی روانی اعضای خانواده و کاهش ارتباطات سالم منجر می‌شود. چنین پدرانی غالباً شخصیت یک‌بعدی دارند؛ مخاطب نمی‌تواند با آن‌ها همدلی کند و تصویر آن‌ها منفی و ترسناک است.

پدر نامحبوب اما حامی: میان عشق و کنترل ناسالم

نوع دوم پدرانی هستند که نیت حمایت دارند اما این حمایت با کنترل و محدودیت همراه است. این پدران از نظر اقتصادی و اجتماعی خانواده را حفظ می‌کنند، اما در سطح عاطفی ناکارآمد هستند و رفتارهایشان باعث ایجاد تنش، دوری عاطفی و نارضایتی در فرزندان می‌شود.

آژانس

فیلم‌هایی مانند «آژانس شیشه‌ای» این نوع پدر را نشان می‌دهند. پدر تلاش می‌کند خانواده را حفظ کند و از امنیت آن محافظت نماید، اما شیوه مدیریت او غالباً کنترل‌کننده است. او فرزندانش را از خطرات محیطی و اجتماعی محافظت می‌کند، اما به جای ایجاد حس اعتماد و ارتباط، فاصله عاطفی و تنش ایجاد می‌کند.

این پدران فرزندان را به تبعیت از قواعد و ارزش‌های خود مجبور می‌کنند و مهارت‌های تصمیم‌گیری و استقلال آن‌ها کاهش می‌یابد. تضاد میان نیت مثبت پدر و پیامدهای منفی رفتار او، مخاطب را با پیچیده گی نقش پدر و دشواری‌های خانواده در محیط پرتنش اجتماعی آشنا می‌کند.

این بازنمایی پیام اجتماعی دارد؛ تلاش پدر برای حفظ خانواده در شرایط دشوار گاه موفق نیست و نتیجه عکس می‌دهد. در این نوع بازنمایی، پدر هم حامی و هم منبع تنش نشان داده می‌شود.

پدر گرفتار میان سنت و مدرنیته: بلاتکلیفی و بحران نقش

پدرانی که میان سنت و مدرنیته گرفتار شده‌اند، یکی از پیچیده‌ترین و کم‌تصریح‌ترین تیپ‌های پدرانه در سینمای ایران هستند. این پدران نه اقتدار مطلق پدر دیکتاتور را دارند و نه به‌طور کامل نقش حمایتی و گفت‌وگومحور را پذیرفته‌اند. آن‌ها در موقعیتی بینابینی قرار گرفته‌اند؛ جایگاهی که در آن، نقش پدر دچار ابهام، تزلزل و بلاتکلیفی می‌شود.

در این بازنمایی، پدر همچنان خود را مسئول هدایت خانواده می‌داند و بر ارزش‌های اخلاقی و وظیفه‌محور تأکید دارد، اما در مواجهه با خواسته‌ها و سبک زندگی فرزندان، توان سازگاری و بازتعریف نقش خود را ندارد. او به‌جای اعمال اقتدار مستقیم، به شیوه‌های کنترل غیرمستقیم، نصیحت‌های مکرر و تصمیم‌گیری‌های دوگانه روی می‌آورد؛ شیوه‌هایی که در ظاهر ملایم‌تر از پدر دیکتاتورند، اما در عمل همان انسداد ارتباطی را بازتولید می‌کنند.

جدایی

نمونه شاخص از این تیپ پدر، شخصیت نادر در فیلم «جدایی نادر از سیمین» است. نادر پدری مسئولیت‌پذیر و پایبند به اصول اخلاقی است که بر حفظ خانواده و مراقبت از پدر بیمار تأکید دارد، اما در مواجهه با همسر و فرزندش، ناتوان از گفت‌وگویی انعطاف‌پذیر و همدلانه باقی می‌ماند. او نه پدری مستبد است و نه شخصیتی بی‌مسئولیت، بلکه گرفتار نوعی بلاتکلیفی ارزشی است که باعث می‌شود تصمیم‌هایش به تشدید تعارض خانوادگی بینجامد. اصرار او بر چارچوب‌های اخلاقی شخصی، بدون پذیرش نیازهای عاطفی دیگران، شکاف ارتباطی میان اعضای خانواده را عمیق‌تر می‌کند.

در این الگو، پدر نه در جایگاه قهرمان قرار می‌گیرد و نه ضدقهرمان؛ بلکه شخصیتی است معلق میان دو نظام ارزشی. همین تعلیق او را به منبع تنش تبدیل می‌کند و نشان می‌دهد که بحران پدرانه لزوماً از خشونت یا غیاب ناشی نمی‌شود، بلکه می‌تواند حاصل ناتوانی در بازتعریف نقش در مواجهه با تغییرات زمانه باشد.

پدر بحران‌زا: فروپاشی نقش و تولید بی‌ثباتی

پدر بحران‌زا رادیکال‌ترین شکل بازنمایی نقش پدر در سینمای معاصر ایران است. در این الگو، پدر نه تنها از ایفای نقش حمایتی و هدایت‌گر ناتوان است، بلکه حضور، تصمیم‌ها و کنش‌های او به منبع مستقیم بحران و بی‌ثباتی در خانواده تبدیل می‌شود.

نمونه شاخص این تیپ پدر، شخصیت اسماعیل در فیلم «برادران لیلا» ساخته سعید روستایی است. اسماعیل پدری است که نه اقتدار اخلاقی دارد و نه توانایی تأمین ثبات اقتصادی و روانی خانواده. او به جای ایفای نقش پدرانه، درگیر میل بیمارگونه به قدرت نمادین، حفظ آبرو و رؤیای رهبری خانوادگی است؛ رؤیایی که نه‌تنها با واقعیت اجتماعی و اقتصادی همخوانی ندارد، بلکه به تشدید بحران‌های مالی، روانی و عاطفی خانواده می‌انجامد. تصمیم‌های نادرست او، از جمله اصرار بر مناسبات غلط اقتصادی و ناتوانی در پذیرش مسئولیت، خانواده را در چرخه‌ای از شکست، تحقیر و فرسایش قرار می‌دهد.

لیلا1

در این بازنمایی، پدر نه مرجع تصمیم‌گیری است و نه پناهگاه عاطفی. او از جایگاه نمادین پدرانه تهی شده و حضورش به جای ایجاد انسجام، به عاملی برای تشدید تعارض، سرخوردگی و بی‌اعتمادی بدل می‌شود. فرزندان ناچارند بار مسئولیت‌های اقتصادی و عاطفی را خود به دوش بکشند و نقش پدرانه را جبران کنند؛ وضعیتی که منجر به جابه‌جایی نقش‌ها و آشفتگی ساختار خانواده می‌شود.

تفاوت پدر بحران‌زا با پدر دیکتاتور در ماهیت قدرت و کارکرد آن است. پدر دیکتاتور دارای قدرت است، اما این قدرت را به شکلی سرکوبگر و کنترل‌گر اعمال می‌کند؛ او «بیش‌ازحد پدر» است و از اقتدار خود برای اعمال نظم خشن استفاده می‌کند. در مقابل، پدر بحران‌زا اساساً فاقد اقتدار واقعی است؛ او «پدری ناکامل و فروپاشیده» است که می‌کوشد با توهم قدرت، ضعف‌های خود را پنهان کند. اگر پدر دیکتاتور از طریق سلطه، خانواده را تحت فشار قرار می‌دهد، پدر بحران‌زا از طریق ناتوانی و خطاهای مکرر خانواده را به ورطه فروپاشی می‌کشاند. . برخلاف پدر دیکتاتور که از طریق اعمال اقتدار و کنترل، تنش ایجاد می‌کند، پدر بحران‌زا با ناکفایتی، خودمحوری، سوء‌تصمیم و ناتوانی در مدیریت نقش پدرانه، بنیان خانواده را از درون فرسوده می‌سازد.

در مجموع، پدر بحران‌زا نمایان گر پدری است که نه توان حمایت دارد، نه قابلیت هدایت، و نه امکان بازتعریف نقش خود را. این نوع پدر، محصول شرایط اجتماعی، اقتصادی و روانی پیچیده‌ای است که در آن، پدر از جایگاه نمادین خود سقوط کرده و به عاملی برای تشدید بحران هویتی و روانی اعضای خانواده تبدیل می‌شود؛ تصویری که در «برادران لیلا» با شدتی کم‌سابقه و رویکردی انتقادی ترسیم شده است.

نقد روند بازنمایی پدر در سینمای معاصر ایران

بازنمایی پدر در سینمای معاصر ایران، گرچه در ابتدا با هدف نقد اقتدارگرایی و مردسالاری شکل گرفته است، اما به تدریج به الگویی تثبیت‌شده و محدود بدل شده است. این روند نشان می‌دهد که سینما بیش از آنکه به گسترش دامنه تفسیری درباره نقش پدر بپردازد، بر تکرار تصویر پدر به عنوان عامل بحران، تنش یا ناکارآمدی متمرکز شده است. نتیجه این تمرکز، کاهش تنوع روایت‌های ممکن درباره پدر و محدود شدن ظرفیت سینما برای بازاندیشی در روابط خانوادگی است.

پدر1

یکی از نکات قابل توجه، تبدیل پدر به کاراکتری ابژه‌ای برای پیشبرد درام است. در اغلب آثار، پدر صرفاً نقش پیش‌برنده خط داستان و تولید تضاد را دارد و کمتر امکان می‌یابد که به عنوان سوژه‌ای فعال، با فرآیندهای داخلی، انتخاب‌های پیچیده و ظرفیت تحول مواجه شود. این کاهش لایه‌های روانی و شخصیتی پدر، باعث شده است که مخاطب با یک تصویر کلیشه‌ای و غالباً منفی از پدر مواجه شود، تصویری که اغلب در تضاد با ظرفیت‌های فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی پدر در زندگی واقعی قرار دارد.

یکی دیگر از نقاط ضعف این روند، تمرکز بیش از حد بر پیامدهای منفی است؛ یعنی فیلم‌ها اغلب با برجسته کردن ناکارآمدی، اقتدار سرکوبگر یا بلاتکلیفی پدر، به بازنمایی فقط یک سمت بحران‌آفرین نقش پدر می‌پردازند و کمتر فرصت نشان دادن پدرانی با پیچیدگی‌های اخلاقی، ظرفیت گفت‌وگو، انعطاف و حتی اشتباهات قابل جبران را فراهم می‌کنند. این رویکرد، امکان تصور شکل‌های بدیل و پویا از پدری که هم می‌تواند حامی باشد و هم درگیر تعارض‌های اجتماعی باشد، کاهش می‌دهد.

پیراهن

تثبیت این الگو پیامدهای گسترده‌ای دارد. وقتی تصویر غالب پدر، ناکارآمد یا بحران‌زا باشد، نه تنها برداشت مخاطب از نقش پدر در خانواده تغییر می‌کند، بلکه ممکن است نگرش‌های نسلی نسبت به مسئولیت، حمایت و اقتدار در خانواده نیز دچار تحریف شود. این الگو به نوعی معنابخشی منفی به پدران واقعی را تثبیت می‌کند و پدر را در سطح نمادین به عامل محدودیت، تهدید یا شکست بدل می‌کند، حتی در مواردی که در واقعیت، پدر در تعاملات عاطفی و اخلاقی خود عملکرد متفاوتی دارد.

علاوه بر این، استمرار بازنمایی‌های مشابه باعث کاهش خلاقیت روایی و سینمایی نیز شده است. در شرایطی که پدر تنها در قالب شخصیت بحران‌زا، دیکتاتور یا گرفتار میان سنت و مدرنیته ظاهر می‌شود، فیلم‌سازان کمتر تشویق می‌شوند تا به تحلیل‌های نوآورانه از روابط خانوادگی، تغییرات نسلی و بازتعریف نقش پدرانه بپردازند. این محدودیت، سینما را از ظرفیت تبدیل شدن به عرصه‌ای برای پرسشگری عمیق درباره خانواده و اقتدار در روابط انسانی بازمی‌دارد.

یوسف

در نهایت، نقد اصلی این است که سینمای ایران در بازنمایی پدر به جای آنکه تنوع، پیچیده گی و ظرفیت بازتعریف نقش را نشان دهد، بر یک چرخه تکرار تمرکز کرده است: پدر یا اقتدارگرای سرکوبگر است، یا ناکارآمد و بحران‌زا، یا گرفتار بلاتکلیفی میان ارزش‌ها. عبور از این چرخه نیازمند آن است که پدر به عنوان یک شخصیت چندلایه، با ظرفیت تحول، تعارضات داخلی و تعاملات انسانی واقعی بازنمایی شود؛ شخصیتی که بتواند هم نقد اجتماعی را منتقل کند و هم امکان بازاندیشی و همدلی را برای مخاطب فراهم آورد.

کوشا ساسانیان: خبرنگار

انتهای پیام