سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد خلاقانه به موضوع و متن نمایشی الزامأ نیاز به شناخت نیازهای روحی و روانی جامعه و آگاهی از ساختارها، ژانرها، سبک‌شناسی و نهایتا نیاز به درک الزامات و اقتضائات مدیوم تئاتر دارد. چنین نگرشی ایجاب می‌کند که  در کنار  ژانرهای تراژدی و درام به ژانر کمدی هم توجه شود تا تئاتر به نشاط روانی جامعه کمک کند و اگر در قالب این ژانر بتوان موضوع‌های جدی و مهمی را هم به پردازش درآورد و ساختاردهی کرد، در آن صورت ژانر "کمدی درام" و نیز ژانرهای متنوع دیگری از جمله "پارودی یا هجویه" هم  جایگاه  شاخص‌تر و تأثیرگذارتری خواهد داشت.

نمایش "راهبان معبد وانگ" به نویسندگی محمدرضا کوهستانی و کارگردانی احمد سلیمانی که هم‌اکنون در سالن سمندریان از مجموعه سالن‌های ایرانشهر اجرا می‌شود، یک نمایش کمدی مذهبی است که در همان قالب و ژانر کمدی هم تا حدی خاص و جایگاه‌مند از کار درآمده است؛ در این رابطه حتی عنوان جدی نمایش هم، یعنی "راهبان معبد وانگ"، در شکل‌گیری این کمدی دخیل است، زیرا با چنین عنوانی تماشاگر اساسا خود را برای دیدن یک نمایش جدی آماده می‌کند، اما در سالن نمایش و هنگام اجرا، بلافاصله پی می‌برد که نمایش مورد نظر کمدی است؛ این تناقض و پارادوکس اولیه به خود "عنوان" نمایش اهمیت و تأویل خاصی بخشیده که به کمیک‌ترشدن نمایش کمک کرده است.

متن نمایش از ساختاری ساده برخوردار است و عملا ثابت می‌کند که برای شکل‌دهی یک اثر گیرا نیازی به پیچیده کردن و غامض نمودن ساختار نیست. البته موضوع و ساختار متن نمایش "راهبان معبد وانگ" به قلم محمدرضا کوهستانی یک "سهل ممتنع" است، چون از بطن سادگی و یک سویگی و یک لایگی موضوع، نتیجه‌گیری و غایت‌مندی جدی و مهمی شکل می‌گیرد که معمولا برآیند "کمدی درام" است؛ اما نمایش اساسا از ژانری "ترکیبی" پیروی می‌کند: تا دوسوم اول اجرا حالت "پارودی" یا هجویه موزیکال  دارد  و در یک سوم پایانی  شکل " کمدی  درام مذهبی موزیکال "  به خود می‌گیرد؛ لذا به دلیل اختصاص یافتن بخش‌های مهم متن و اجرا، همین ژانر بر وجه "کمدی درام" فائق می‌آید و نمایش در کل از لحاظ موضوعی و ساختاری به عنوان "پارودی  یا هجویه  مذهبی موزیکال" تعریف و تبیین می‌شود.

نمایش "راهبان معبد وانگ" به نویسندگی محمدرضا کوهستانی و کارگردانی احمد سلیمانی به آداب عبادی و احوالات راهبان یک معبد بودائی می‌پردازد که همه چیز آن‌ها حین جدی بودن به شکل  پارادوکسیکالی کمیک است؛ راهبان زیر پوشش  زهد و  راهب‌گری، نیازها  و اقتضائات بیولوژیکی و جسمی و روحی دیگری هم دارند که تناقض بین "درون" و "برون" آنان را آشکار و تأکیدآمیز کرده است.

این اجرا عمده‌تأ بدون دیالوگ است و فقط گاهی به شکلی آداب‌گونه الفاظ محدود و دعاگونه‌ای به بیان درمی‌آید که ظاهرا به عنوان زبان و لحن بودایی ارائه می‌شود و تماشاگران آن‌ها را نمی‌فهمند، اما از روی حرکات و آداب پرسوناژها همه چیز را آداب گونه و خاص تلقی می‌کنند؛ باید یادآور شد که در اصل نیازی هم به فهمیدن‌شان نیست. در این بیان محدود گاهی اصوات هم وجود دارد؛ با وجود این، نمایش اساسا جزو نمایش‌های بدون  کلام محسوب می‌شود، چون در کل با اتکای بر حرکات و بیان بدنی پیش می‌رود و توسل به پانتومیم عملا محوریت پیدا کرده است. کارگردان، حرکات بازیگران را با موسیقی همراه  کرده و نمایش کلا "موزیکال"  شده است.

گرچه نمایش به لحاظ آداب گونگی‌اش حالتی قدیمی و آرکائیک دارد، اما به سبب وارد کردن عناصر، داشته‌ها و ابزار امروزی وجوه متناقض، کمیک و هجوآمیزش ارتقاء پیدا کرده و برجسته شده است؛ البته این به معنای مدرن بودن اجرا نیست، بلکه استفاده از آن‌ها و حتی بهره‌گیری نمایشی از رقص و حرکات ریتمیک تند و امروزی اساسا جزو ساختار موضوعی چنین "هجویه"ای به شمار می‌رود و کارُبرد و کارکرد آن‌ها وجوه متناقض، کمیک و پارادوکسیکال نمایش را برجسته‌تر و تأثیرگذارتر کرده است.

تنها ایرادی که به اجرا می‌توان گرفت آن است که پرسوناژهای راهب همگی باید همانند راهبان بودائی با سری تراشیده، طاس و بی مو ظاهر شوند، اما در اجرا سر همگی بازیگران (به جز یک نفر) مو دارد. ضمنأ در آخر اجرا وقتی "راهب بزرگ" به دنبال عشق و خانواده قبلی‌اش می‌رود، ردای نیم‌تنه‌اش را بجا می‌گذارد که در جیب  آن عکس‌های " طراحی شده "  کمرنگی از  یک " زن " پیدا می‌شود و "زاهد نمائی" و دوگانگی شخصیت‌اش آشکار می‌شود؛ نکته حائز اهمیت در این رابطه آن است که باید در این صحنه از عکس‌های واقعی، رنگی و حتی کمی بزرگ‌تر استفاده می‌شد تا تماشاگران ردیف‌های وسط تا آخر سالن هم قادر به  دیدن و تشخیص عکس می‌شدند و به تناقض و دو گانگی شخصیت "راهب بزرگ" بیشتر پی می‌بردند و در نتیجه، جنبه‌های کمیک موضوع تشدید می‌شد؛ نهایتا عکس‌های مورد نظر هم از لحاظ موضوعی و ساختار اجرایی نمایش، از وجوه "نشانه"ای برجسته‌تری  برخوردار می‌شدند.

تصاویر ویدیوئی که در دو جای صحنه به ترتیب به شکل مینی‌مال  و بزرگ‌نمایی شده  پخش می‌شوند ، در اصل تصاویر یک نمایش عروسکی سایه‌ای هستند که در آن  روی  حضور بچه‌ها و خود خانواده تأکید  شده است. این تصاویر که حالت انضمامی دارند، سبب تعمیق بن‌مایه موضوعی محوری نمایش شده‌اند و همزمان به عنوان یک ترفند نمایشی به  دراماتیک شدن نمایش کمک کرده است.

باید یادآور شد که صرف‌نظر از ضعف‌های پیش گفته، میزانسن‌دهی و کارگردانی نمایش هنرمندانه است و بهترین تعریف برای آن این است که اجرا توانسته به گونه‌ای شوخ‌طبعانه تماما خود را به تماشاگر بقبولاند. میزانسن‌های فردی و گروهی، رفت و برگشت‌های ریتمیک بازیگران که مرتبط با موضوع‌اند و بهره‌گیری بجا و هنرمندانه از سازه‌های "پنجره نما"ی چوبی متحرک به اشکال گوناگون، همگی نشانگر طراحی‌های دقیق ذهن احمد سلیمانی برای  کارگردانی و جای دهی  بازیگران و شکل‌دهی ترکیب صحنه است. ضمنا او در جاهایی، مثلا در صحنه‌ای که راهبان پشت سرهم در حریم بیرونی معبد می‌ایستند و در حضور راهب بزرگ به پرچم بسیار کوچک معبد فوت می‌کنند تا بلکه به حرکت درآید، از نگرش "کاریکاتوریک" تأویل آمیزی استفاده  می‌کند. 

یکی از بهترین، زیباترین و تأویل آمیزترین صحنه‌های نمایش صحنه‌ای است که در آن راهب بزرگ بعد از دیدن همسر و به یادآوردن بچه‌ها و کلا خانواده‌اش، عملا عشق و زندگی را بر ریاکاری مذهبی ترجیح می‌دهد و گریمش را که شامل ریش و بزک‌های صورتش است، از جا می‌کند و دور می‌ریزد و سپس همراه زن مورد نظر از حریمی که هوشمندانه توسط  کارگردان به شکل دیواره‌ای کوتاه مشخص شده، خارج می‌شود.

همه بازیگران بازی‌های زیبا، گیرا و قابل قبولی ارائه می‌دهند و باید اذعان داشت که این نمایش تا حدی "بازیگر محور" است. بازیگر نقش راهب بزرگ متناسب با مقام و جایگاهش در معبد، حرکات آرام و بطئی مناسب و زیبایی دارد. بازیگران دیگر هم خیلی خوب از قابلیت‌های بدنی و چهره‌شان استفاده می‌کنند. در کل باید گفت بازی علی فرحناک، مجید امیری، حمید لاجوردی، محمدجواد پیروزی، ماشااله کوهستانی و مهدی نیک‌روش به کلیت اجرا جذابیت نمایشی مرتبط  و خاصی بخشیده است؛ مقوله بازیگری همانند کارگردانی نمایش، جزو ویژگی‌ها و نقاط عطف اجرا به شمار می‌رود. موسیقی بجا و مناسب نمایش که توسط بابک نصیری‌خواه تدارک دیده شده، سهم معینی در زیبایی و گیرایی دارد. ضمنأ استفاده از آوازی  که  با صدای یک زن اجرا می‌شود – آن هم  در موقعی که زن راهب بزرگ  به طور  پنهانی  وارد معبد  شده – بسیار تأثیرگذار و تأویل‌دار است. طراحی صحنه و لباس هم  که حاصل ابتکار مهدی نیک‌روش است، بسیار بجا و کارکردی از کار درآمده، ضمن آن که طراحی نور محمدرضا آزاد کاربری معمول خود را داراست. گریم لیلا پریشان (صرف‌نظر از کم‌توجهی به طاس  نشان دادن  پرسوناژها ) در مواردی  که  فقط  به  چهره  بازیگران (عمدهتا چهره راهب بزرگ و زن راهب نما) مربوط می‌شود، قابل توجه است.

کمدی مذهبی هجوآمیز  و موزیکال  "راهبان معبد  وانگ" به کارگردانی احمد سلیمانی از نظر موضوع، طراحی صحنه و لباس و موسیقی، بازیگری و کارگردانی که با تأکید بر عشق و بقای خانواده به پایان می‌رسد، اجرایی زیبا و مبتنی بر طراحی، هوشمندی و ابتکار محسوب می‌شود که دیدنش برای تماشاگران، مفرح، گیرا، شادی بخش و همزمان تأمل‌زا و تأویل‌زاست.