سرویس تئاتر هنرآنلاین: نویسندگانی که داستان‌ها یا نمایشنامه‌های جنائی می‌نویسند، معمولاً ذهن و رویکردی بسیار خاص به امور دارند و موضوع، حوادث و پرسوناژهای نمایشنامه یا کاراکترهای داستان و رمان را در طرح‌های پیچیده و پازل‌گونه‌ای می‌بینند یا خلق می‌کنند که  نویسندگان دیگر به آن شکل و تا آن حد، هرگز برای‌شان تصور شدنی نیست. اساس هر داستان پلیسی و جنایی گیرایی مبتنی بر ایجاد موقعیت‌ها و حوادث پازل‌گونه و نشان دادن آدم‌های مرموز و پرسش برانگیز است که گره‌افکنی‌های معماوار در پی دارد؛ همواره یک یا چند نقطه اوج پرسش‌زای تهییجی هم در آن است؛ ضمن آن‌که همیشه به پایانه و نتیجه‌ای غیرقابل پیش‌بینی می‌انجامد و فرمول درون متنی آن هم مثل اغلب داستان‌هایا نمایشنامه‌های دیگر بر "جنگ با شر" استوار است؛ در این رابطه داستان‌ها و رمان‌های "آگاتا کریستی" نمونه کاملی از آثار "جنائی، پلیسی معمائی" هستند که به علت جذابیت و خاص بودن موضوعات و ساختارشان بارها و بارها در سینما، تلویزیون و تئاتر از آن‌ها استفاده شده است؛ این موارد ثابت می‌کند نوشتن متون پلیسی و جنایی واقعاً کار هر کسی نیست و الزامات بیشتری را اقتضاء می‌کند. اگر قرار است نمایشنامه و متعاقباً نمایشی بر مبنای موضوعی جنائی و پلیسی شکل بگیرد، باید نویسنده ذهن و ذهنیت‌هایی اینچنینی داشته باشد. ضمناً اثر هم ضرورتاً باید داستانی باشد.

نمایش "او" به نویسندگی مهدی تاج‌الدین و طراحی و کارگردانی آرش دادگر که هم اکنون در سالن سمندریان در محوطه خانه هنرمندان اجرا می‌شود، موضوعش ظاهراً جنائی، است که البته به علت سادگی بیش از اندازه‌اش عاری از هرگونه "کنش‌زائی حسی و ذهنی" است؛ موضوع اصلی بسیار کم دامنه و شبیه موضوعات خبری صفحه حوادث روزنامه‌هاست که نویسنده (مهدی تاج‌الدین) روی، پردازش و  شکل‌دهی پازل‌گونه آن کار نکرده است؛ اثر "گره‌افکنی" و "نقطه اوج " ندارد و اساساً داستانی نیست؛ ضمناً نتیجه و کل موضوع هم از همان آغاز مشخص است؛ در عوض ضمائمی به موضوع محدود و ساده فوق افزوده شده تا نمایش ظاهراً داستانی جلوه نماید که برخی از آن‌ها هیچ ربطی به موضوع ندارند و اضافی‌اند، مثلاً زن معتاد داخل وان حمام که رابطه‌ای مهرورزانه با ماموری که پیگیری پرونده قتل و بازجوئی از زن دیگر را به عهده دارد، برقرار می‌کند و ....

برای هیچ یک از حوادث به جز ازدواجی که مبتنی بر انتقام‌جویی بوده، علتی ارائه نشده است؛ بعضی از آن‌ها هم مثل چکه کردن سقف همسایه بالایی که احتمالاً مربوط به وان حمام است، باز اضافی، باورناپذیر و مطرح کردنش اساساً وقت‌گیر و بی‌مورد است: اما نویسنده برای پرکردن ظرف نمایشنامه‌اش از خیلی چیزها مثل "مونولوگ‌های یک سویه، طولانی و بی اثر " زن جوانی که برون‌فکنی می‌کند (این برون‌فکنی به صورت  صدا از طریق بلندگو پخش می‌شود) استفاده نموده است؛ در این مونولوگ برون‌فکنانه و یک سویه گاهی به نیابت از دیگران حتی دیالوگ‌های محاوره‌ای‌شان هم ذکر می‌شود؛ این مونولوگ را با حدس و گمان می‌توان به ذهن دختری که مورد سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته نسبت داد: البته این مونولوگ‌ها هیچ فایده‌ای برای تماشاگران ندارد و اغلب توهم‌دار و توهم‌زا هم است: ضمن آن‌که در خود نمایش به توهمی و شیزوفرنیک بودن دختر جوان اشاره می‌شود و همان کافی است.

در نمایش "او" به کارگردانی آرش دادگر چیزهایی از حالت مجازی درآمده‌اند و حقیقی شده‌اند و چیزهایی حقیقی هم "مجازی" شده‌اند: مثلاً  نشان دادن گروه خوانندگان ترانه‌های معروف قدیمی در حال خواندن آواز روی صحنه، در اصل بصری، عینی و حقیقی کردن پخش مجازی ترانه‌های رادیو است؛ البته این آوازها و آوازخوان‌ها هیچ ربطی به نمایش ندارند و اگر در متن هم بوده باشند، عملاً اضافی‌اند.

استفاده از تصاویر "ویدیو پروجکشن" در مواردی که صرفاً خود صحنه نمایش را نشان می‌دهند، کارکردی غیردراماتیک و اضافی دارند؛ در بقیه موارد که چیزی به محتوای صحنه می‌افزایند کارکردشان نمایشی و دراماتیک است؛ با وجود این، نوشتارها و عکس‌ها که به طریق ویدیوئی نشان داده می‌شوند، از لحاظ محتوایی چندان ارتباط اهمیت‌دار و تعیین‌کننده‌ای با تم نمایش ندارند؛ اما تصاویر گرافیکی و نسبتاً کاریکاتوریکی ویدیوئی کارکرد دراماتیکی مرتبط و خوبی با موضوع دارند.  

طراحی صحنه که توسط خود آرش دادگر انجام شده با موضع و آنچه روی صحنه شکل می‌گیرد و مطرح می‌شود، تناسب دارد. کاربرد هردو نور موضعی و نور رها در راستای موضوع است. طراحی لباس زنان تا اندازه‌ای تناسب دارد، اما طراحی لباس مامور بازجو و مردان دیگر بسیار معمولی است و با شغل و تفکر آنان سنخیتی ندارد. بازی بازیگران، مخصوصاً بازی بازیگری که نقش مامور پیگیر پرونده و بازجو را ایفا می‌کند، به علت کمیک‌نمایی‌های بی‌مورد که با نقش او تناسبی ندارد، غیرنمایشی است (این نقش باید  بسیار جدی  بازی می‌شد) و به اجرا آسیب زیادی زده است: ادا در آوردن و کمیک‌نمایی او در تصویر ویدیو پروجکشن آغاز نمایش هم در همین راستاست؛ او نه تنها کسی را نمی‌خنداند، بلکه دچار اشمئزاز هم می‌کند. در میان بازیگران فقط بازی بازیگر زن بلند بالا و سیاهپوشی که به عنوان مادر دختر معرفی می‌شود، با توجه به نقشی که در نمایش دارد، پذیرفتنی است.

کارگردانی آرش دادگر فقط در زمینه میزانسن‌دهی به بازیگرها قابل توجه است؛ او که کارنامه خیلی خوبی در اجرای نمایش‌های خاص دارد با انتخاب این متن ضعیف و شیوه معمولی بازیگری اغلب بازیگران که بعضی از آن‌ها "تازه کار" هم به نظر می‌رسند، اجرایی ارائه داده که در "تراز" کارهای درخشان قبلی او نیست؛ باید یادآور شد او هر وقت متن خارجی ترجمه شده خاصی را برای اجرا در نظر داشته، موفق بوده است.

نمایش بی‌داستان "او" به نویسندگی مهدی تاج‌الدین و طراحی و کارگردانی آرش دادگر صرفاً گزاره‌ای و خبری است و این با "ژانر" جنائی نمایش که الزاماً باید داستانی و معمایی باشد، تناقض دارد؛ با وجود این، نمایش از نظر به قیاس در آوردن داعیه‌های این نوشتار با خود اجرا، برای تماشاگران به یک بار دیدن می‌ارزد.