سرویس تئاتر هنرآنلاین: کوشش برای خلق  شکل خاصی از تئاتر که وجوه متمایز و غرابت‌زایی داشته باشد و حداقل در ظاهر همانند اجرایی تجربی جلوه نماید، همواره دغدغه نویسندگان و کارگردانان بوده است؛ حتی وجود نقش‌های نامتعارف نیز برای بازیگران فرصتی مغتنم بوده تا بلکه آنان به کمک چنین نقش‌هایی به جایگاه مطلوبی که در ذهن دارند، دست یابند. باید یادآور شد تجربی بودن تئاتر به این سادگی و آسانی نیست؛ به علت جامعیت این کار و ضرورت‌های اجرایی خاص و ممتاز بودن آن کمتر نویسنده‌ای در حوزه نگارش متن و کمتر کارگردانی در گستره اجرا توانسته اجرایی "تجربی" به معنای کامل و بی‌نقص آن ارائه دهد: همیشه فقط در یک یا دو، سه مورد از عناصر ساختاری، الزامات تجربی بودن اجرا به اثبات رسیده و نقص‌هایی که در عناصر و ساختار اثر وجود داشته، سبب ناهمگونی و عدم تجربی بودن کامل نمایش بوده است.

نمایش "تیولا" به نویسندگی و کارگردانی علی عابدی که هم‌اکنون در سالن مهرگان اجرا می‌شود، با چنین رویکردی نوشته شده و اجرا می‌شود. موضوع  نمایش یک ذهنیت قرار دادی تخیلی و فانتزیک کمیک است که از لحاظ ساختاری فاقد داده‌های روایی و داستانی است؛ صرفاً در یک موقعیت فرضی خلاصه شده و ضعف برجسته نمایش هم در همین است. اجرا اساساً دنبال محتوا و پیام‌دهی خاصی نیست. فقط سعی شده که از طریق کلام و گفتار داده‌ها و داشته‌هایی کمیک ارائه شود و البته تاکید بیش از حد بر چهره‌پردازی، سبب شده که پرسوناژها هم عجیب و خاص جلوه نمایند.

به آسانی می‌توان نگره کاریکاتوریکی و کمی هم‌ آمیزه‌های ذهنی"گروتسک‌وار" را در طراحی پرسوناژها مشاهده کرد: تاکید اساسی کارگردان بر شگفت‌انگیز بودن آن‌هاست، تا حدی  که به طور همزمان از شدت عجیب بودن، کمیک هم به نظر برسند؛ مردان همه پیر و مسن‌اند: یکی از آن‌ها که بسیار پیر و چند صد ساله است، همه آرزوهایش برآورده شده و دیگر خسته و درمانده شده و می‌خواهد هرچه زودتر بمیرد، اما نمی‌میرد؛ پیرمرد دیگر به رغم سن کم‌اش چیزی تجربه نکرده و آرزوی ماندن دارد و... دختری که حاضر است زن هر پیرمردی هم بشود، ولی با حالتی منتظر در وضعیتی بینابینی به خود مانده و آخرش ....

در اجرا بین حرف‌های زیاد و زمان  پُرکنی که پرسوناژها می‌زنند، دیالوگ‌های محدود نسبتاً معناداری به بهانه همان موقعیت‌های محاوره‌ای به بیان  در می‌آیند که در تناقض با گفتارهای کمیک قرار می‌گیرند و به طور نسبی قابل تامل‌اند: "می‌خواهم آزاد باشم و اونطور که می‌خواهم زندگی کنم"، "من می‌خواهم مرگ رو تجربه کنم و تو زندگی را" و...

نمایش "تیولا" بسیار بی‌تحرک است و گاهی حرف زدن‌ها به قدری طولانی می‌شود که عملاً حالت تحمیلی پیدا می‌کند. میزانسن‌ها اغلب خطی‌اند: پرسوناژها با فاصله‌ای نسبی کنار هم می‌نشینند یا می‌ایستند و حرف می‌زنند. گاهی هم میزانسن‌ها تقابلی‌اند و تاحدی کنش‌مندتر هستند؛ با وجود این، مدت قرار گرفتن در وضعیت‌های فوق زیاد است و چون در کاربری دیالوگ‌ها و کلاً کلام اغراق شده و ضمناً چندان هم کمیک در نیامده‌اند، لذا به مذاق تماشاگر سازگار نیستند.

در شاکله کلی نمایش"تیولا" و نوع رویکرد نویسنده و کارگردان (که هردو یک نفرند) تا اندازه‌ای هجو جهنم و جهنمیان وجود دارد، اما به سرانجامی انتقادآمیز نمی‌رسد و کلاً در حد همان "شوخی با موضوع جهنم " باقی می‌ماند.

طراحی و دکور صحنه نسبتاً خوب است: کنجکاوی تماشاگران را قبل از شروع نمایش برمی‌انگیزد و احتمال این پرسش از طرف تماشاگر زیاد است: "کارگردان با این سازه‌هایی که شباهت‌هایی به تاسیسات  و ادوات یک کارخانه دارد، چه کار خواهد کرد؟"

موسیقی از تاًثیرگذاری روحی و روانی خوبی برخوردار است و اجرا را در مقاطع معینی از یکنواختی به درمی‌آورد. استفاده از نور، معمولی است. ژانر نمایش "کمدی فانتزی هجوآمیز" است که بر مبنای تخیل، فرضیه‌ها، هجویه‌های ذهنی و شخصی "شوخی محور"، شکل گرفته است.

میزانسن‌ها کم تنوع‌اند و البته به تناسب پرسوناژهای بسیار پیر و حتی "نامیرا"یی که در نمایش حضور دارند، نمی‌توان انتظار بیشتری برای حرکت پرسوناژها داشت. بازی بازیگران با توجه به دشوار و خاص بودن نقش‌ها، از جمله اجباری که به علت‌های سنی پرسوناژها و حتی به تناسب  موضوع نمایش برای محدودیت حرکات آن‌ها وجود دارد، در کل خوب و پذیرفتنی است؛ با وجود این، باید یادآور شد تماشاگران را زیاد نمی‌خندانند؛ ضمناً مضمون تازه و بدیعی هم در دیالوگ‌ها و گفتارشان نیست. خود متن، محتوای قابل تامل و مهمی در بر ندارد، ولی نمایش به دلیل آن‌که به شیوه‌ای غیرمعمول و نامتعارف اجرا می‌شود و نیز چون خاص بودن طراحی‌های صحنه و طراحی پرسوناژها به خوبی مشخص است،  لذا کارگردانی و اجرای نمایش به طورنسبی بهتر از مقوله نویسندگی متن آن است.   

در مجموع ذهنیت‌های علی عابدی عمده‌تاً بر غرابت‌زایی و ارائه یک شکل خاص و بسیار شخصی و تخیلی از نمایش تاکید داشته است. در بخش‌هایی که روی هجوآمیز بودن موضوع (مثلاً پرسوناژ زنی که نقشش را پرستو گلستانی بازی می‌کند و پیرزنی که اجرای نقشش به وحید آقاپور محول شده) تاکید شده، کارگردان موفق‌تر است. اجرا نشان می‌دهد که روی طراحی، چهره‌پردازی و لباس پرسوناژها زیاد فکر و کار شده است و گرچه مضمون نمایش در شوخی با موضوع جهنم و هجو آن و نیز خواستگاری‌های متناقض خلاصه شده، اما از این نظر که نمایش می‌تواند چه اشکال خاص، عجیب و حتی هجوآمیزی به خود بگیرد، دیدنش برای تماشاگران می‌تواند جالب باشد.