گروه تئاتر «هنرآنلاین»: کنسرت_نمایش ترکیبی است که مدت‌ها است درستی آن مورد بحث قرار گرفته است. عده‌ای عقیده دارند که این ترکیب تنها در ایران اتفاق افتاده است و در جهان نمونه‌ای ندارد.برخی اما معتقدند که می‌توان کلیت آن را یک پرفورمنس در نظر گرفت و هیچ اشکالی هم ندارد.

این که کدامش درست است را بر عهده کارشناسان امر می‌گذاریم تا با یکدیگر به توافق برسند. این نکته برای ما اهمیت دارد که این واژه و مدل اجرا هرچند که ساختگی باشد، طیف زیادی از مخاطبان را به سالن‌های اجرا کشانده است. تب کنسرت_نمایش‌ها هم با کنسرت_نمایش «سی» و بعدتر «سی‌صد» بالا گرفت که اتفاقا اجراهای موفقی بودند. تلفیق هنرنمایشی با موسیقی با اصالت ایرانی در هم‌نشینی یک قصه‌ای تماما ایرانی و کهن چیزی بود که مخاطبان را به سمت خود کشاند. البته حضور بازیگران چهره و توانمند و موزیسین‌هایی چون همایون شجریان، سهراب پورناظری و رضا بهرام نیز بی تاثیر نبود.

هرچند در آن اجراها نیز، بحث‌های زیادی از لحاظ بالا بودن قیمت بلیت‌ها وجود داشت که موجب انحصاری شدن این اجراها برای یک قشر خاص شده بود و عملا مردم عادی از حضور در آن جمع محروم ماندند.

این بار نوبت «کلنل» است. یک سرباز وطن‌پرست که بر صحنه بیاید و برگی از تاریخ زمان خود را رو کند و مانند سایر  مخاطبان برای  تماشای این اجرای فاخر به تالار وحدت مراجعه کرده و در گوشه‌های مختلفی از سنگفرش‌های خیابان شهریار که منتهی به تالار وحدت است مخاطبان ایستاده‌اند تا وارد شوند. از بی‌نظمی هنگام ورود و ازدحام مقابل آن می‌گذرم و به جمعیت نگاه می‌کنم که از هر طیفی و با هر عقیده‌ای آمدند تا سرباز وطن را نظاره کنند و در کنارش از تصنیف‌های محمد معتمدی بهره ببرند. درب‌های سالن باز شد و اولین چیزی که به چشم آمد حضور ارکستر در جایی پایین‌تر از صحنه بود. آن‌ها اجرایشان را شروع کردند و با همراهی موسیقی سازهایشان، مردم بر صندلی‌ها نشستند. مسئولین سالن مدام تذکر می‌دادند که فیلمبرداری ممنوع است اما مردم کار خودشان را می‌کردند. سرانجام همهمه مردم با تاریک شدن سالن خاموش شد. اجرا با بیست دقیقه تاخیر آغاز شد.

کلنل محمدتقی پسیان با صلابت بر صحنه آمد و با مردمش سخن گفت. او جملاتش را با شعری از دوستش عارف قزوینی تمام کرد:

این سر که نشان سرپرستی است

امروز رها ز قید هستی است

با دیده عبرتش ببینید

کاین عاقبت وطن‌پرستی است

کلنل رفت و عارف(محمد معتمدی) آمد و ناله سر داد: از خون جوانان وطن لاله دمیده...

و ما وارد زندگی محمدتقی پسیان شدیم که  اولین خلبان ایرانی بود، می‌توانست تا اوج پرواز کند اما پرواز را به خاطره‌ها سپرد. عاشق شد، از عشق گذشت و خود را فدای عشق به وطن کرد. موسیقی متن این زندگی هم نوای ارکستر بود و صدای و تصنیف عارف قزوینی. این برگی از تاریخ یک سرباز فدایی وطن بود که به دست هنرمندان ما رو شد. هنرمندانی که تمام تلاششان را برای اجرای خوب نمایش کردند.

محمد معتمدی هم اگر می‌گذاشتند، صدایش بهتر از بازیگری‌اش بود.البته اگر سیستم صوتی سالن اجازه درست شنیدن را به ما می‌داد. متاسفانه تنظیم صوت آنقدر بد بود که صدای بازیگران را به درستی نمی‌شد شنید. بازیگرانی که بهترین خودشان نبودند و بار اصلی آن به دوش کاظم سیاحی بود. ظواهر و دکور تا انتخاب بازیگران و تعداد زیاد عوامل نشان می‌داد که هزینه بسیاری برای این کنسرت_نمایش شده است اما علی رغم آن برخی از مردم از سالن راضی بیرون نرفتند.

اجرا با صدای محمد معتمدی به پایان رسید. بازیگران به رسم ادب به صحنه بازگشتند و مردم ایستاده تشویقشان کردند. ارکستر همچنان می‌نواخت و من به این فکر کردم که حتما درمورد محمدتقی پسیان، اولین خلبان ایرانی سر از تن جدا، مطالعه کنم.

هانیه علی نژاد