سرویس سینمایی هنرآنلاین: آشنایی ناگهانی مهتاب (پگاه آهنگرانی) با خانواده علی (صابر ابر) به بهانه‌ای برای مواجهه مخاطب با جنبه‌های ناگفته و پنهان شخصیت علی و گذشته و روابط خانوادگی‌اش تبدیل می‌شود.

در همان آغاز فیلم "نزدیک‌تر" ساخته مصطفی احمدی که علی، مهتاب را مقابل خانه‌شان می‌آورد و به او می‌گوید که درباره مرگ جمعی خانواده‌اش دروغ گفته است، مخاطب نیز در همان شوک غیرمنتظره‌ای فرو می‌رود که مهتاب به آن دچار شده است و بعد در مواجهه نامعمول و پرتنش خانواده با علی و مهتاب، تماشاگر همراه با مهتاب احساس سردرگمی و گیجی می‌کند و با این پرسش اساسی روبرو می‌شود که چرا خانواده با چنین بی‌مهری عمیقی علی را از خود می‌رانند؟ پس وقتی مهتاب بعد از رها کردن علی دوباره به خانه پدری او بازمی‌گردد، به نظر می‌رسد او هم همچون ما می‌خواهد جوابی برای سؤالی که ذهنش را مشغول کرده است، بیابد و بفهمد چطور مردی که دوستش دارد، می‌تواند هیولایی غیرقابل‌تحمل باشد که خانواده‌اش از او ترسیم می‌کنند. بنابراین با فیلمی در جهت کنکاش در شخصیت نامعمول و مسئله‌دار علی مواجه هستیم که کم‌کم از فردی آرام و درخودفرورفته و ساکت به شخصیتی ویرانگر و آزاردهنده تغییر ماهیت می‌دهد و جنبه‌های مخوف و تلخی از او آشکار می‌شود و شناخت و دریافت مهتاب و ما را به چالش می‌کشاند.

ظاهر منفعل و توسری‌خور و بی‌دست و پای صابر ابر در نقش علی در جهت تضاد با تصویر هراسناکی است که اطرافیانش از او ترسیم می‌کنند و ملایمت و سربه‌زیری و مدارایش با پرخاش و تنش دیگران، او را فردی بی‌دفاع و تک افتاده نشان می‌دهد، اما کم‌کم تصویر واقعی او از میان خاطرات گذشته سر برمی‌آورد و ما را با مردی مواجه می‌سازد که در راه نابودی و تباهی ناگزیرش به هیچ‌کس رحم نکرده است، حتی خودش! بعد درست زمانی که چهره تهدیدکننده و ویرانگر علی در ذهن مخاطب نقش می‌بندد و پرده از گناهان و خطاهای نابخشودنی او برداشته می‌شود، ما تازه درون آن هیولای بی‌رحم که زندگی همه را بلعیده، پسربچه وحشت‌زده‌ای را می‌بینیم که حتی در بزرگسالی‌اش نیز نمی‌تواند حادثه به دار آویخته شدن پدرش را هضم کند و از هراس آن رها شود و انگار تنها کاری را که برای فراموشی آن پیدا کرده، آسیب رساندن به خود و دیگران بوده است.

درواقع علی با اعتیادش فقط زندگی خودش را بر باد نداده، بلکه زندگی کل خانواده را به تباهی کشانده است و حالا پس از سال‌ها که علی اعتیادش را ترک کرده و بازگشته، اعتیاد برای او تمام شده است، اما تبعات تلخ و دردناک آن هنوز در زندگی اطرافیانش ادامه دارد. با چنین رویکردی فیلمی که به نظر می‌رسد تمرکز خود را بر شخصیتی مسئله‌دار گذاشته است، به‌تدریج نگاهی کلان‌تر و عمومی‌تر می‌یابد و جمعی را درگیر همان مشکل فردی نشان می‌دهد و نوعی تباهی فراگیر را تداعی می‌کند.

از همان ابتدا که علی قالیچه جمع شده زیر پایش را مرتب می‌کند و به خرابی شیر دستشویی واکنش نشان می‌دهد، معلوم می‌شود که برای جبران گذشته‌ای آمده که خود آن را خراب کرده است و حالا می‌خواهد با حرف زدن با خانواده‌اش نظر و قضاوت آن‌ها را درباره خود تغییر دهد و آن پیوند گسسته و علاقه ازدست‌رفته را به دست آورد و همگی دوباره بتوانند در کنار یکدیگر آرام گیرند، اما گاهی حرف زدن نیز مشکلی را حل نمی‌کند و فاصله‌ها را از میان برنمی‌دارد و فقط به نیشتری می‌ماند که زخم‌های کهنه و بهبود نیافته را دوباره تازه می‌کند.

به همین دلیل آن پایان خوش و شیرین که همه افراد خانواده را در کنار هم نشان می‌دهد، با نوع تصاویر مه‌آلودش چنان در هاله‌ای از ناباوری و ناممکنی فرو می‌رود که به نظر می‌رسد آنچه می‌بینیم، رویای مادر است که بچه‌ها برای تحقق آن، به قول رعنا (نازنین فراهانی) فیلم بازی می‌کنند و در نقشی دیگر فرو می‌روند و ادای خانواده‌ای خوشبخت و شاد را درمی‌آورند. بعد احساس می‌کنیم که خیلی اوقات ماجرای تلخ میان ما و دیگران تمام می‌شود و سال‌ها از آن می‌گذرد اما شکاف و فاصله‌ای که بینمان ایجاد شده، برای همیشه پرنشده باقی می‌ماند و هیچ‌کدام از ما هرگز همان آدم‌های قبل از آن ماجرا نمی‌شویم و احساس مشترک ازدست‌رفته‌مان بازنمی‌گردد.