به گزارش گره سینما و تئاتر هنر آنلاین، فیلم پیمان به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی راگای ریچی فیلم‌سازی صاحب‌سبک و همسر سابق مدونا _ خواننده، ترانه‌نویس و بازیگر آمریکایی که از او با عنوان افتخاری «ملکه پاپ» یاد می‌شود و همچنین ‌عنوان دار یکی از تأثیرگذارترین چهره‌ها در فرهنگ عامه _ تولید شده است .

 ریچی هیچ تحصیلات آکادمیکی در زمینه فیلم‌سازی ندارد . فیلم‌های ریچی پر از صحنه‌های پرالتهاب و همراه با دیالوگ‌های منحصربه‌فردی است که خشونت و طنز را با هم می‌آمیزد .

نقش اول را جیک جیلنهال (Jacob Benjamin Gyllenhaal ) بازیگر امریکایی _ پدرش یک اصیل‌زاده سوئدی و متعلق به خانواده اشراف‌زاده جیلنهال و کارگردان معروف و مادرش یک یهودی اهل نیویورک و فیلم نامه نویس  و ابر قهرمان فیلم پرفروش مرد عنکبوتی : بازگشت به خانه _  بازی کرده است .

«پیمان» گای ریچی، یک تریلر جنگی رضایت‌بخش و خوش‌بازی‌شده با عمق دراماتیک شگفت‌انگیز، داستانی محکم و با محدودیتی چشمگیر را روایت می‌کند.

یک گروهبان سابق عملیات ویژه ارتش ایالات متحده وکهنه سرباز جنگ افغانستان به نام جان کینلیJohn Kinley برای نجات مترجمی که در گذشته جان او را از دست طالبان نجات داده بود، به کشور باز می‌گردد. در ماه مارس 2018، در بحبوحه جنگ در افغانستان، گروهبان ارتش ایالات متحده جان کینلی و یگانش در جریان یک بازرسی معمولی خودرو در لشکرگاه در کمین یک بمب کامیونی که توسط طالبان سازماندهی شده بود، قرار می‌گیرند که منجر به کشته شدن مترجم وی می‌شود. او که نیاز به یک جایگزین دارد، به احمد عبدالله، مترجمی ثابت قدم و در عین حال منفور، معرفی می‌شود که ادعا می‌کند این کار را فقط برای پول انجام می‌دهد.

گای ریچی که به خاطر سبک فیلمسازی خودش با کاراکترهای عجیب و غریب و دیالوگ‌های سرگرم‌کننده شناخته می‌شود، در یک درام جنگی جنبه جدیدی از فیلمسازی را به رخ می‌کشد که در آن،‌ جوهر عاطفی، قهرمانی و سکانس‌های خشونت‌آمیز در هسته داستان قرار دارند و این ترکیب ، تاثیرگذاری فیلم را در جنبه های شناختی مخاطب بسیار عمیق و دقیق کرده است . این فیلم روی پیام‌های ضد جنگ و خشونت تمرکز دارد و حاوی داستانی زیبا درباره بقاء، انسانیت و انجام کار درست است، حتی زمانی که موانع بی‌شماری بر سر راه وجود دارند. اما باید به این نکته توجه نمود که فیلم بر مشروعیت حضور گامریکا در افغانستان تاکید دارد و همچون فیلم های بسیاری با این موضوع (تک تیراندار امریکایی که الکس کایل قهرمان تک تیرانداز آن بود ) ، امریکا  نمادی از یک فرشته نجات بخش ، طرفدار حقوق بشر ، به دنبال آرامش و صلح جو معرفی می شود و در قالب سکانس های مختلف با میزانسن ، طراحی صحنه و کارگردانی های متفاوت ، جذاب و پر ریتم و پر احساس ، اما هم راستا ، بر این مسئله تاکید می شود.

فیلم «پیمان» از لحاظ داستان‌سرایی شباهت‌هایی با دیگر آثار این کارگردان دارد اما جوهر و احساسات جاری در این داستان در تعادل بسیار خوبی قرار دارند. داستان این فیلم همانند برخی از آثار این کارگردان چندان پرنشاط و شاد نیست اما گای ریچی با مهارت فراوان توانسته راه‌هایی را برای اضافه کردن طنز در دیالوگ و صحنه‌ها پیدا کند و در عین حال، تعاملات عاطفی قانع‌کننده‌ای را بین دو بازیگر اصلی به نمایش گذاشته است.

جیک جیلنهال در فیلم «پیمان» نقش این گروهبان نه چندان مطیع و سرسخت را بازی می‎‌کند که با فقدانی در زندگی خودش دست و پنجه نرم می‌کند. زمانی که احمد به عنوان مترجم وی انتخاب می‌شود، این دو آرام آرام با یکدیگر رابطه گرم‌تری پیدا می‌کنند که بیشتر آن مربوط به تمایل کینلی برای کنترل همه عناصر عملیات و همچنین غرایز طبیعی احمد است.

فیلم ازیک نگاه بالا به پایین (تصویر هوایی) با یک کپشن که حضور امریکا در افغانستان را توجیه می کند ( به منظور انتقام حادثه 11 سپتامبر ) آغاز می شود . تصاویری که شامل سرسبزی ، حیات و آرامش است . یک موسیقی آرام و احساسی در پس زمینه شنیده می شود . تصویر به لشگرکاه که ایست بازرسی یگان ضربت جان کینلی و به منظور شناسایی و مقابله با عوامل طالبان شکل گرفته است ، می رسد و به یک باره کات تیزی به تصویر دیگری در ایست بازرسی میخورد . کاتی که حس سقوط و برهم خوردن این آرامش را منتقل می کند . موسیقی قطع و صدای شلوغی ، هم همه و بوق خودروها آرامش تصویر را بهم میزند و نشانی از بی نظمی و هرج و مرج دارد . این تضاد تصویری در طول فیلم بارها و بارها در صحنه های مختلف تکرار می شود و نشانی از بی نظمی ، نارامی و عقب ماندگی را به ذهن مخاطب جهانی یا حتی داخلی امریکا و اروپا منتقل می کند . در خلال فیلم هر انچه که مسلمانان را تندرو ، افراطی ، عقب مانده ، دروغگو ، منفعت طلب و جنگ طلب نشان دهد ، استفاده شده است . در دیالوگ ها ، پوشش ، صحنه ها و حتی در برخورد با دشمن و مردم بومی افغانستان به دفعات دیده می شود .

فیلم هر زمان در افغانستان که نماد خاورمیانه است باشد ، شما تصاویری خشن و شلوغ می بینید و هر زمان در پایگاه نظامی و کشور امریکا باشد ، تصاویر آرام ، میزانسن منظم و نجات بخش به همراه موسیقی دلنشین پخش می شود و ذهن مخاطب را ناخودآگاه کنترل و هدایت می کند .

تا دقیقه 30 هیچ گونه درگیری و شلیک گلوله ای وجود ندارد و قصه در حال شکل دهی دو جبهه دوست و دشمن ( خیر و شر ) است . بعد از آن مخاطب گروه جان کینلی را به نمایندگی از امریکا حامی صلح و طالبان را به نمایندگی از اسلام گراهای تندرو و جنگ طلب انتخاب می کند و همذات پنداری احساسی با قهرمان فیلم آغاز می شود . در پایان پرده اول حوالی دقیقه 45 فیلم ، جان به همراه احمد در حال فرار هستند ، گروه ضربت توسط طالبان قتل عام شده است و در تعقیب انها هستند که زنده دستگیر کنند . جان زخمی و اسیر می شود ، همزمان در پس زمینه تصویر سراسر خشونت و درگیری و کشتار یک موسیقی روایت گر احساس و مظلومیت در حال شنیده شدن است . مخاطب دیگر به انتخاب خود که گروه جان را خیر تشخیص داده است مطمئن می شود .

در پرده دوم فیلم نجات جان توسط احمد با سختی و مشقت زیاد در کوهستان را شاهد هستیم و در نهایت موفقیت او را که منجر به انتقال جان به خانه و رها شدن احمد در افغانستان در زیر تیغ تیز طالبان که برای دستگیری آن ها جایزه بزرگی را تعیین کرده است . در این بخش از فیلم تضاد آرامش و اضطراب در دو جغرافیای مختلف به خوبی تصویر و تثبیت می شود و مخاطب را بر انتخاب خود مصمم تر می کند . جان برای بازگشت و نجات احمد تمام تلاش خود را می کند و این نشان دهنده اهمیت داشتن حقوق بشر برای امریکایی هاست که در این فیلم کاملا نمایش ، استمرار و تثبیت می شود . پرده دوم با حضور جان در پایگاه نظامی و درخواست ویزای احمد و خانواده اش از فرمانده پایگاه پایان می یابد .

پرده سوم با خداحافظی جان از خانواده ش و یک فضای احساسی و نگران کننده و از طرفی دیگر فرار احمد و خانواده ش از دست نیروهای طالبان در محله ای که مخفیانه زندگی می کند و یک فضای سراسر ناامنی و دلهره آغاز می شود. تصاویری از دستفروشی ، خاک و غبار و باد و آلودگی ، خیاطی در کنار کوچه با چرخ دستی و .... در مقابل اتاق عملیات و کنترل پیشرفته ، مانیتورهای متعدد ، تلفن ماهواره ای ، تصاویر پهپادها که از تسلط کامل امریکایی ها بر منطقه حکایت می کند دیده می شود . در بخش پایانی فیلم این تضاد آرامش و اضطراب را تثبیت می کند و نهایت پس از درگیری در نقطه رهایی که برای خروج آنها تعیین شده است و زمین گیر شدن انها به همراه اتمام مهمات که نشان از ناامیدی و شکست دارد ، امریکایی ها همچون سد که محل قرار است بر سر  طالبان آوار می شود وجان و احمد و خانواده اش  را نجات می دهد .

ویزای امریکا که نمادی از سرزمین رویاهاست در هلی کوپتر به احمد تحویل داده می شود و افسر امریکایی جمله معروف که به خانه خوش امدید را تکرار می کند .

پیش بینی بنده با توجه به اینکه اخیرا فیلمی هم با عنوان قندهار با همین موضوع مترجمان افغانستانی در پایگاه های امریکایی اکران شده است ، حکایت از اماده سازی افکار عمومی کشور امریکا و جامعه جهانی برای برگشت به منطقه و جنگی دیگر دارد . امیدوارم ما هم بتوانیم برای آماده سازی جامعه جهانی و بخصوص افکار عمومی مردم کشور به این دقت ، ظرافت و زیبایی ذهن سازی کنیم . ان شالله

فرهاد دوانقی