گروه رادیو و تلویزیون«هنرآنلاین»:هر دوره تاریخی بستر مناسبی برای قصه‌گویی و سریال‌سازی است. در ایران، بیشترین دوره‌ای از تاریخ که مورد توجه قرار گرفته است دوره قاجار و پهلوی است. فرقی هم نمی‌کند سریال تلویزیونی باشد و یا نمایش خانگی. این قبیل سریال‌ها مخاطب خاص خودشان را دارند و اصولا مخاطب عام را درگیر می‌کنند. چرا که معمولا در این قبیل سریال‌ها تاریخ و قصه دراماتیک در هم می‌آمیزند. از مدار صفر درجه تا گیلدخت و جیران.

در چندسال اخیر در آثار تاریخی، توجه ویژه‌ای به زنان در آن دوره شده است. می‌توان گفت زنان از قالب همیشگی خود که زیر سایه مردان قرار داشتند، خارج شده و خودشان به عنوان نقش محوری قرار گرفته‌اند. در سریال «رحیل» که مدتی است پخش آن از شبکه سوم سیما آغاز شده است، نیز همین است. شخصیت اصلی قصه «محا» است که یک شاهزاده قجری است اما دغدغه‌هایی که دارد کاملا متفاوت است از آن چه که از یک شاهزاده در آن دوره انتظار داریم. می‌توان گفت دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی محا باعث می‌شود تا چند پله از زنان آن دوره بالاتر باشد.در سریال به خوبی این تفاوت میان محا و دیگر زنان اندرونی به نمایش گذاشته شده است.

«رحیل» از منظر تاریخی بودن، حضور و نقش پررنگ زنان، اتصال به فرهنگ عاشورایی و حضوربازیگران توانمندی چون حمیدرضا آذرنگ،مرحوم حسام محمودی، ثریا قاسمی، نسیم ادبی و اندیشه فولادوند ، می‌تواند خود را به رخ بکشد. اما چرا این سریال در جذب مخاطب مانند سایر سریال‌های تاریخی پیش نمی‌رود و شکست می‌خورد؟

maxresdefault-1

 

«رحیل» در فیلمنامه شکست می‌خورد. چرا که اساسا گویی برای این سریال یک نمایشنامه نوشته شده است و بازیگران نه یک سریال تلویزیونی بلکه یک تله تئاتر بازی می‌کنند. انگار بازیگران بر صحنه تئاتر ایستاده و اجرا می‌کنند. این تکنیک‌های تئاتری برای استفاده در مدیوم تلویزیون مناسب نیست چرا که اساسا مخاطب تئاتر و تلویزیون با یکدیگر متفاوت‌اند. مخاطب تلویزیون عموم مردی هستند که به دنبال یک قصه پر کشمکش با بازی‌های رئالیستی است. نه یک فضای شاعرانه‌ای که افت و خیز چندانی ندارد. بیشتر فضای سریال به ادا و اطوارهای زنان اندرونی و «بیتاج» می‌گذرد که مخاطب را دلزده می‌کند.

 روند روایت در «رحیل» به گونه‌ای است که مخاطب با آن همراه نمی‌شود. بازیگران علیرغم این که چهره‌های مطرحی هستند اما هیچ‌کدام نمی‌توانند شخصیت بسازند و قصه را به سمت جلو هدایت کنند و بیشتر درحال اگزجره کردن ادبیات خود هستند که این امر نیز در تئاتر بیشتر رقم می‌خورد. آن‌ها حتی در ادای لحن یک دست هم ناتوانند و ما بین لحن ادبی و محاوره مانده‌اند. البته این ایراد بیشتر متوجه نویسنده اثر است اما از بازیگران با تجربه نیز این انتظار می‌رود تا در جهت اصلاح این عیب آشکار قدمی بردارند.

گفته شده است که این سریال 40 قسمت است و در دو فصل تدوین شده است و اکنون بعد از پخش نزدیک به یک چهارم آن، باید گفت که سالی که نکوست از بهارش پیداست. چیزی که می‌توان از این چند قسمت ابتدایی برداشت کرد، این است که این پروژه علیرغم امتیازات مثبتی که دارد، از حیث موضوع آن تا بازیگران توانمند و کارگردانی مسعود آب‌پرور، نمی‌تواند مخاطب چندانی را پای تلویزیون بنشاند.