سرویس استان‌های هنرآنلاین: ابراهیم گنجیان، نقاش و مجسمه‌ساز، کارشناس نقاشی و کارشناس ارشد ارتباط تصویری است که نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی بسیاری را در کارنامه هنری خود دارد. وی همچنین مدرس دانشگاه و مدیر آموزشگاه آزاد هنری خانه هنر آمل است. او معتقد است که باید به هنرمندان هر دوران بر مبنای زمانی که در آن زندگی می‌کنند نگریست. با این هنرمند خلاق و فعال گفتگویی داشته‌ایم که در ادامه نظر شما را به آن جلب می‌کنیم:

 

راجع به برنامه‌هایی که اخیراً در خانه هنر آمل داشته‌اید و یا در آینده خواهید داشت لطفاً صحبت کنید.

 کارهای ما در اینجا به دو بخش تقسیم می‌شود که یک بخش آن همان گالری است. در این بخش اتفاقات هنری دنبال می‌شود اما بخش دیگری از کارها، مربوط به فعالیت‌های خودم است. به همین دلیل من خودم را صرفاً به عنوان یک گالری‌دار به حساب نمی‌آورم و فردی را به عنوان مدیر گالری خود انتخاب کرده‌ام که کارها را انجام می‌دهد. امسال ما فصل پر کاری را شروع کردیم تا جایی که در همین ماه اخیر میزبان چندین نمایشگاه بوده‌ایم. ما دو نمایشگاه در ماه آینده خواهیم داشت و از شهریور تا امروز ۶ نمایشگاه را برگزار کرده‌ایم. یک سری از نمایشگاه‌های ما، نمایشگاه آکادمی هنرجوها بوده است و یک سری نیز از آرتیست‌های صاحب امضا بوده‌اند که در حیطه نقاشی، طراحی و تصویرسازی، کارهای خود را به نمایش گذاشته‌اند.

این روزها شاهد نمایشگاه سفال هم در مجموعه شما بوده‌ایم.

 بله، اخیراً با کمک خانم درنا ابیاک، بخش سفال را نیز به مجموعه کارهای خود اضافه کرده‌ایم. در واقع سومین نمایشگاه سفال هنرجوهای ایشان را در مجموعه خود برگزار کردیم که نمایشگاه موفق و پر بازدیدی نیز بود. ما در فعالیت‌های خود کمتر مقوله حجم و سفال و لعاب را داشتیم،  اما فعالیت امسال تجربه خوبی در این حیطه بود. البته ما در سال‌های قبل کارهای آقای یونسی که قلم‌زنی روی فلز است، را نیز داشتیم، ولی به دلیل اینکه اینجا بیشتر فضا مربوط به هنرهای تجسمی بود تا صنایع دستی، احساس می‌کنم با نمایشگاه‌های برگزار شده در این مقوله جای خالی آن را پر کرده‌ایم. در ادامه برنامه‌ها، نمایشگاه و ورک‌شاپی را نیز، طی دو هفته آینده در شهرستان نوشهر خواهیم داشت. همچنین قصد داریم که یک تور جدی را به صورت کارگاه‌های آموزشی در طبیعت و در مناطق مختلفی از کشور برگزار کنیم.

شما در زمینه کشوری بسیار فعال هستید، آیا در خارج از ایران نیز فعالیت دارید؟

 من سال‌هاست که از طریق گالری آتبین، ارتباطات خارج از کشور خود را دارم. چرا که آن‌ها بسیار قانونمندتر از ما هستند و در زمینه ارتباط و همکاری، تنها از طریق گالری‌دارها و نه شخص هنرمند، وارد مذاکره خواهند شد. البته با گالری‌های دیگری نیز به صورت گروهی کار کرده‌ام. ضمن اینکه تا چند وقت دیگر یک سری از کارهای حجم من برای نمایشگاه مجسمه آماده خواهد شد. در تیرماه سال جاری، نمایشگاه انفرادی در تهران و همچنین چند نمایشگاه گروهی در تهران و شهرستان‌ها برگزار کردم. نمایشگاه حجمی به نام "فلز آوای پنج" نیز از فلز و مواد بازیافتی در موزه گالری دیدی داشتم. در حال حاضر نیز کارگاه حجم خود را سر و سامانی داده‌ام، ضمن اینکه بیشترین وقت روزانه خود را صرف تدریس می‌کنم و از این که سرم شلوغ است و مشغول کار هنری خود هستم ، بسیار رضایت دارم.

در شرایط امروز آیا این فعالیت‌ها برای شما به لحاظ اقتصادی توجیه هم دارد؟

در شرایط فعلی جامعه، توجیه اقتصادی را برای هیچ رشته هنری نمی‌توان قائل شد! با بحران فعلی، هنر اولین جایی است که ضربه می‌خورد. شما خود دستی در هنر دارید و از این موضوع آگاه هستید. وقتی اوضاع اقتصادی رو به شکوفایی می‌رود، آخرین چیزی که فرد به آن می‌پردازد و فکر می‌کند، هنر است. همچنین هنگامی که اوضاع اقتصادی خراب می‌شود، اولین چیزی که حذف می‌شود، هنر است. به همین خاطر ما نمی‌توانیم مثل ژاپنی‌ها فکر کنیم که اگر ۱۰۰ تومان درآمد داریم، ۹۰ تومان آن را خرج تبلیغ و هنر کنیم.  شما کنسرت‌های بزرگ دنیا را ببینید؛ چه در موسیقی کلاسیک، چه راک و چه پاپ، بزرگ‌ترین شرکت‌های اقتصادی دنیا پشت آن‌ها ایستاده‌اند و اسپانسر آن‌ها می‌شوند، اما متأسفانه ما چنین شرایطی را نداریم. بنابراین ما برای جلب حمایت یک اسپانسر، باید بارها به در خانه این و آن برویم که البته آن بخش نیز، داستان‌های خود را دارد. بنابراین عملاً این‌قدر از این موضوع خسته‌ایم که فقط به کار خودمان می‌پردازیم.

ابراهیم گنجیان

به نظر شما چه باید کرد تا از این شرایط بحرانی فرهنگی خارج شویم؟

مسئله سر این است که ما زمانی باید زیرساخت‌هایی را فراهم می‌کردیم، اما متأسفانه نشد و  امروز تا حدودی در حال آماده‌سازی آن زیرساخت‌ها و بسترها هستیم. حتماً می‌دانید یک جاهایی اتفاقاتی رخ می‌دهد که به هیچ وجه مربوط به جامعه هنری نمی‌شود. مثلاً وقتی ظرف چند شب دلار از ۴۰۰۰ تومان به ۱۸۰۰۰ تومان می‌رسد، این اصلاً به هنر ربطی ندارد و در واقع اولین قربانی چنین رخدادهایی هنر است. ما در حیطه هنر تجسمی چیزهایی را از نزدیک لمس می‌کنیم.  من جزو چند هنرمندی در سطح کشور هستم که در زمینه آبرنگ نیز فعالیت دارم. تورهایی را برای برگزاری ورکشاپ در سطح کشور برگزار کرده‌ام و فکر نمی‌کنم کسی در جغرافیای من باشد که با متریال‌ها مانند مقواهای مختلف، رنگ‌ها و غیره به اندازه من آشنایی داشته باشد. اما کلاس‌های ما الان بایکوت شده است، البته نه به این خاطر که هزینه شرکت در این کلاس‌ها برای هنرجویان سخت است، بلکه به این جهت که هنرجوها در تهیه وسایل دچار مشکل هستند. البته آن هم نه صرفاً به خاطر بحث قیمت، بلکه به خاطر عدم وجود لوازم کار، چنین اتفاقی رخ داده است. آبرنگ پیدا نمی‌شود و یا آبرنگی که ما ۳۰ هزار تومان می‌خریدیم، الان ۱۵۰ هزار تومان شده است، تازه این در صورتی است که این نوع اجناس پیدا شود! مسئله بزرگ‌تر این است که ما نمی‌دانیم از این مشکلات پیش چه کسی گله کنیم؟ اگر هم بگوییم مقوا نیست، آبرنگ نیست، شاید جواب‌مان این باشد که مردم نان ندارند که بخورند و البته این حرف معقول است.

فکر می‌کنید هنرمند امروز و با شرایط موجود چه وظیفه‌ای بر عهده دارد؟

 در حقیقت همین رها نکردن کار از جانب هنرمند و دوام آوردن در همین شرایط بد، بهترین کمک به وضعیت پیرامون ماست. اگر من بتوانم تابلوهایی را تولید کنم که با قیمت مناسب، شوق و ذوق خریدار را زنده نگه دارم، برایم کافی است.  در برخی از جنگ‌هایی که در اروپا اتفاق می‌افتاد، هنرمندان تا دقایق پایانی به وظایف خود عمل می‌کردند، یا رفتار موزیسین‌ها در فیلم تایتانیک برایم بسیار جالب بود! کشتی در حال غرق شدن بود، اما نوازنده‌ها به کار خود مشغول بودند و این تصویری است که در ذهن من نقش بسته است. یعنی حتی اگر حرکت کشتی جامعه ما کند شده است، ما همچنان موظفیم که کار خود را به صورت درست به انجام برسانیم. من در جلسه‌ای از خود شما شنیده بودم که پس از جنگ جهانی دوم، بازسازی اتریش با سالن‌های هنری آن شروع شد. یعنی متولیان کشور خرابی سالن‌های آمفی تئاتر و موسیقی را نمی‌توانستند نادیده بگیرند و ابتدا به بازسازی آن‌ها اقدام کردند. امروز نگهداری همین مکانی که من در آن نشسته‌ام و فعالیت هنری انجام می‌دهم، بسیار سخت و پرهزینه است. اگر بتوانم راهی پیدا کنم تا این پاتوق را از دست ندهم و دوستان همچنان به این مکان بیایند، کار مهمی انجام داده‌ام. به جرئت شاید بتوان گفت خانه هنر آمل یکی از پرازدحام‌ترین گالری‌های آمل است و من نمی‌خواهم چنین مکانی را به راحتی از دست بدهم و برای حفظ آن همچنان می‌جنگم. می‌جنگم تا وقتی که همه چیز به شرایط نرمال خود برگشت، من و گالری من هم مانده باشیم و کسی به خود این جرئت را ندهد که به ما ‌بگوید در اتفاقات ناخوشایند اقتصادی و سیاسی کنونی،  در جا زده‌ایم!

نظر شما راجع به فهم و درک مخاطب امروز از آثار هنری؛ خصوصاً در شهرستان آمل چیست؟

 برخلاف بسیاری از دوستانم که از نبود این فهم هنری گله دارند، من معتقدم اتفاقاً این فهم هنری به مدد رسانه، بسیار خوب شده است. ما رسانه‌های قوی و خوبی داریم و البته به این هم نمی‌پردازم که برخی فیلتر می‌شود و یا نمی‌شود، اما آنچه که من در آن رسانه‌ها به دنبال آن هستم، نیازی به فیلتر ندارد. فکر می‌کنم کسی که امروز به نمایشگاه نقاشی می‌آید، قبل از این در همان رسانه‌ها چندین و چند نمایشگاه نقاشی را دیده است. چیزی که من و شما از آن محروم بوده‌ایم و نداشتیم. یک نمایشگاه نقاشی شاید هزار بازدیدکننده داشته باشد، ولی من کاری را در صفحات مجازی گذاشتم که در همان ساعت اول سه هزار لایک خورد، یعنی ۳۰۰۰ بازدیدکننده داشته است. پس این مسیر در حال تغییر است. در کلاس طراحی گاهی ۱۲ ساعت در روز کار می‌کردم و البته پس از آن همه کار، باید استادی می‌داشتیم که به ما بها می‌داد و ما را معرفی می‌کرد به جایی تا شناخته می‌شدیم.  الان من هنرجویی دارم که تعداد فالوورهای او بیشتر از من است!

آیا تفاوتی بین سطح درک هم نسل‌های خود و امروزی‌ها می‌بینید؟

همکاران زیادی را می‌بینم که از دوره ما به نیکی یاد می‌کنند و شرایط امروز را می‌کوبند. من برخلاف آن‌ها عقیده دارم که اتفاقاً دوره ما چندان قشنگ نبوده و چنان آش دهن سوزی هم نبوده است! چرا ما به این شکل سعی در دفاع از گذشته داشته باشیم؟ اتفاقاً نسل امروز بسیار باهوش هستند و اگر ما به امروزی‌ها خرده می‌گیریم، این به دلیل عدم شناخت ما از آن‌هاست. ما با ترازو و میزان خودمان امروزی‌ها را مورد سنجش قرار می‌دهیم و این اشتباه است. یعنی ما بر اساس داشته‌های خود نسل جدید را به نقد می‌کشیم. نسل ما آرمان‌گرا بود، اما امروزی‌ها به آرمان فکر نمی‌کنند، بلکه آن‌ها به دنبال خود هنر هستند. چه کسی گفته که امروز هم فرد باید مانند من ۱۲ ساعت در روز طراحی کند؟ شاید او مسیری را پیدا کند و به سراغ وب آرت‌ها، دیجیتال آرت‌ها و دیجیتال پینتینگ‌ها برود و ما نمی‌توانیم بگوییم که آن‌ها بد هستند. ما داریم مرزبندی می‌کنیم. بدین صورت چیزی که ما از هنر می‌گوییم خوب است و آن چیزی که شما به دنبالش هستید خوب نیست؟ من معتقدم این ترازو اشتباه است.

 شاید من با موسیقی رپ کنار نیایم، یا به هارد راک علاقه‌ای نداشته باشم، اما موجودیت آن‌ها را نمی‌توان نفی کرد. طرفداران آن‌ها را نمی‌توان رد کرد. وقتی ما این همه طرفدار در یک مقوله هنری می‌بینیم، باید قبول کرد اتفاقی افتاده که یا من شناخت کافی به آن ندارم و یا پیرامون خود را به خوبی نمی‌شناسم. عدم موفقیت نسل قبلی که ما باشیم و یا حتی موفقیت‌مان، به دلیل شناخت و یا نشناختن محیط پیرامون ما بوده است. کسی که پیرامون خود را می‌شناسد، محصولی تولید می‌کند که مخاطب زیادی خواهد داشت و مورد استقبال بیشتری قرار خواهد گرفت.

یعنی معتقد هستید به فراخور مطالبه جامعه، اثر هنری تولید شود؟

 نه اینکه ما جامعه را ملاک تولید اثر هنری قرار دهیم، خیر. بلکه باید جامعه خود را بشناسیم و محصولی بالاتر از سطح توقع جامعه به آن بدهیم. منظورم این نیست که ببینیم جامعه چه می‌خواهد تا ما آن را تولید کنیم.

یعنی صرفاً به صنعت آن فکر نکنیم؟

 همین طور است، شما ببینید به محض اینکه دیدند "نقاشی خط" بسیار طرفدار دارد، نیمی از بچه‌های تجسمی به سمت آن رفتند. در موسیقی  نیز چنین اتفاقی را بسیار شاهد هستیم.

من از صحبت‌های شما به یاد نگرش انتقادی مکتب فرانکفورت افتادم که مبحث صنعت فرهنگ را مطرح می‌کند و قائل به این است که فرهنگ به نوعی کالای قابل مبادله در جامعه سرمایه‌داری شده است. در واقع شما هم معتقد هستید که هنر صرفاً به صورت صنعتی دیده نشود؟

 ببینید ما هنر را باید در حیطه مدیوم بررسی کنیم. مدیوم نقاشی پاسخگوی این‌که در کنار صنعت قرار گیرد، را ندارد. مدیوم نقاشی جزو هنرهای لوکس به حساب می‌آید و بیشتر جذب دکوراسیون داخلی می‌شود. ما امروزه نمی‌توانیم از مدیومی استفاده کنیم که قدرتی ندارد. مثلاً سینما مدیومی است که بسیار قدرتمند است و کاملاً به صنعت و بیزینس وابسته است. شما هر طور که به آن نگاه کنید درخواهید یافت که هم صنعت، هم مدرنیته و هم محصولات را با هدف اعمال می‌کند. الان دیگر دوره پیکاسو نیست که تابلو "ورُنیکا" را بر اساس جنگی که در اسپانیا شده بود، بتوان با نقاشی به تصویر درآورد. امروز سینما چنین اتفاقی را بسیار موفق‌تر نشان خواهد داد. چطور ممکن است در شرایط امروز نقاشی به جایگاهی برسد که جنبشی را به وجود بیاورد؟ من بعید می‌دانم!

چون هنرهای دیگری در این حیطه می‌توانند بهتر و تأثیرگذارتر عمل کنند؟

بله، ما شناخت مدیوم خود را باید درست کنیم. برخی هنرمندان داخل و خارج که از دوستان من هم هستند، اصرار زیادی دارند که مفاهیم ادبی را با نقاشی به تصویر بکشند. مثلاً جریان سیال ذهن را در نقاشی چگونه می‌خواهید بیان و پیاده کنید؟ مگر اینکه کنار تابلو بایستید و مانند یک نقال در سفره‌خانه‌های قدیمی راجع به آن توضیح دهید و آن را تفسیر کنید. ما در غالب مواردی که درباره هنر حرف می‌زنیم، مؤلف حضور ندارد. وقتی شما "فهرست شیندلر" را می‌بینید، مولف وجود ندارد و شما به تماشای اثر نشسته‌اید. پس انتخاب مدیوم بسیار مهم است.

راجع به مدیوم در نقاشی بیشتر توضیح دهید.

نشستی به نام مدیوم در نقاشی در اصفهان داشتم زیرا این مبحث بسیار فراگیر است. فرض کنید مدیوم نقاشی را انتخاب کردید، وقتی می‌خواهید در رابطه با فضای خاصی صحبت کنید، شاید آبرنگ مناسب آن تکنیک نباشد و مثلاً اگر از زغال استفاده کنید، خیلی راحت‌تر به نتیجه خواهید رسید. خود مدیوم در نقاشی بسیار ریز خواهد شد، مثلاً اگر فلان کار را بخواهید، انجام دهید، متریالی بهتر از رنگ روغن وجود ندارد. پس چیزهایی هست که به عقیده من صنعت به آن بسیار کمک کرده است. ما امروز مقواهایی داریم که تا ۱۵ سال قبل اصلاً وجود نداشت، در واقع حساسیت‌ها بیشتر شده است و این با ورود صنعت اتفاق افتاد.

یعنی معتقدید که صنعت و هنر در هم تنیده شده است؟

این دو، جزء لاینفک یکدیگر شده‌اند و قابل جدا شدن نیستند. ما متریال‌هایی داریم که صنعتی هستند. امروزه دیگر از پوست گردو، رنگ قهوه‌ای نمی‌گیریم یا از سنگ لاجورد، لاجوردی نمی‌سازیم. در واقع نمی‌توان در مقابل تکنولوژی ایستاد. انگار شما رو به روی یک موج چند متری بایستید، طبیعی است که قدرتی در قبال آن نخواهید داشت و مجبور به تسلیم هستید.

مانند همین مصارف روزانه ادبی ما و یا بمباران اطلاعات ما؟

 شما نمی‌توانید در خواندن خبر جلوی خود را بگیرید زیرا وقتی به گوشی خود می‌نگرید، ناخودآگاه بمباران اطلاعاتی می‌شوید.

ابراهیم گنجیان

آیا در مشکلات امروز، متولیان هنری را هم مقصر می‌دانید؟

 من به این داستان ناامیدانه نگاه می‌کنم و البته این بحران موجود، ربطی به هنر و یا برنامه‌ریزی مدیران هنری ندارد. یعنی تا به لحاظ اجتماعی و سیاسی، ما به یک سامان نرسیم، نمی‌توانیم منتظر اتفاقاتی شگرف در مقوله هنر باشیم. نه هنرمندان چندان در حیطه سیاست هستند و نه می‌توانند در این زمینه کار خاصی انجام دهند.  هنرمند تنها یک قدرت معنوی دارد!

یعنی هنرمند در شرایط بحرانی اقتصادی و اجتماعی امروز منفعل باشد و گوشه‌ای بنشیند و نظاره کند؟

 مطمئن باشید وقتی عنوان هنرمند به شخصی اطلاق می‌شود، آن فرد نمی‌تواند منفعل باشد و اگر انفعال در کار باشد، هرگز آن فرد هنرمند نیست.

منظور بنده در جایگاه سیاسی جامعه است.

 به لحاظ سیاسی نیز باید عرض کنم که هرگز سیاست از هنر جلوتر نبوده است. من اعتقادم بر این است که هنرمند همواره از سیاست جلوتر  است. هنرمندان کارهایی کرده‌اند که شاید دو دهه بعد اهالی سیاست به آن نتیجه رسیدند و پی بردند که آن کارها درست بوده است. شما اتفاقات هنری، خصوصاً هنر تجسمی را در سطح جهان ببینید. اولین ایسم‌ها در هنر به وجود آمده و بعدها سیاستمداران مقالاتی نوشته‌اند و فیلسوفان در کنار آن‌ها قرار گرفتند. به نظر من قدرت سیاست و جامعه‌شناسی به هیچ وجه به اندازه قدرت هنر نیست!

شما به عنوان یکی از هنرمندان عرصه تجسمی که سال‌های سال به صورت حرفه‌ای به فعالیت مشغول هستید، بفرمایید با توجه به بحران سیاسی - فرهنگی- اقتصادی که ما در جامعه با آن مواجه هستیم، چه خدماتی می‌توانید به این جامعه بحران زده ارائه کنید که دست کم به بضاعت خود، شرایط را برای هموطنان مان بهتر کنید؟

ما همین الان هم به این کار مشغول هستیم. گالری من هیچ درصدی از فروش تولیدات هنری از صاحبان اثر نمی‌گیرد و همه مبلغ به خود هنرمند تعلق دارد. مگر هزینه‌ای ناچیز برای شارژ، پوستر و پذیرایی...

در همین نمایشگاه امروز که شما نیز از آن بازدید کرده‌اید، طی دو روز هنرمند تمام آثار خود را فروخته، در حالی که هیچ درصدی از آن را ما دریافت نکردیم. امروز حتی بعضی از گالری‌ها در تهران تا ۵۰ درصد از مبلغ فروش را از صاحب اثر می‌گیرند! من بیست سال است که در این حیطه فعالیت می‌کنم و با گالری‌های مختلف داخلی و خارجی همکاری دارم و چنین اتفاقاتی را از نزدیک دیده‌ام. احساسم بر این است که به عنوان یک مدیر گالری باید شرایطی را ایجاد کنم تا بازدید از گالری خود را افزایش دهم. حتی در مدیریت قیمت‌گذاری آثار، قیمتی را که برای آثاری در نمایشگاه‌های مازندران تعیین می‌کنم، یک پنجم قیمتی است که برای همان آثار در تهران در نظر می‌گیرم. من در یکی از همین نمایشگاه‌هایی که در شمال برگزار کرده بودم، تابلوهایی داشتم که حداکثر قیمت آن را ۴۰۰ هزار تومان تعیین کردم و در یک نمایشگاه ۳۸ اثر از ۴۰ کار در همان روز اول نمایشگاه فروخته شده بود. در واقع من توانستم تعدادی از مخاطبان جامعه پیرامون خود را مجاب کنم که به گالری بیایند و اثر خریداری کنند، حتی به این قیمت که من منفعتی را که باید می‌گرفتم، دریافت نکنم. ولی در آن بخشی که مربوط به هنرمند بودن بنده است، به این نتیجه رسیدم که یک هنرمند، فقط و فقط باید کار خود را، آن هم به صورت درست انجام دهد؛ چون متأسفانه بسیاری از دوستان ما در اوضاع بد اقتصادی فعلی کار را رها کرده‌اند.

سپاس از وقتی که در اختیارمان قرار دادید. صحبتی اگر مانده، می‌شنویم.

باید عرض کنم  مجموعاً در حیطه هنر تجسمی، به دلیل اینکه خیلی ستاره پرور نیست، کسانی که وارد حیطه تجسمی می‌شوند یک بلوغ ویژه‌ای دارند و می‌دانند که قرار نیست معروف شوند و عکس‌شان در بیلبوردها زده شود. به همین دلیل مخاطبین آن هم همان‌گونه هستند. شما هرگز نمی‌توانید مخاطبان یک گالری را با مخاطبان یک کنسرت مقایسه کنید. مخاطب کنسرت عام‌تر است،  اما هر کسی به گالری نمی‌رود و در نتیجه مخاطب گالری و یک گالری‌دار، زبان یکدیگر را می‌فهمند.