گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران - بعد از انجام عملیات شورانگیز و غرورآفرین «وعدۀ صادق» غزلی از رهبر ادیب انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شد که ایشان پیش از عملیات یک بیت آن را برای فرماندهان نظامی کشور خوانده بودند.

تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس

عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز

بعد از انتشار این خبر برخی از شاعران خوش‌ذوق کشورمان به استقبال این بیت رفتند که در ادامه سه قطعه از این اشعار تقدیم حضورتان می‌گردد:

 

 

 

علیرضا قزوه

گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز

همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز

چو ماه چنگ بزن بر سیاه پرده شب

از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز

عصای معجزه‌ات را بکوب بر سر سحر

ز ناخدا مهراس و ز بی‌خدا مگریز

چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن

چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز

به روز حادثه از صوفیان غازی شو

بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز

چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد

تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز

بیا و جوشن بی پشت بر تن خود پوش

ز خدعه‌های خوارج چو مرتضی مگریز

منافقان معاند تو را نظر نزنند

از این حضور گرامی به انزوا مگریز

نفیر گاو طلایی تو را نترساند

عذاب سامریان باش، از صدا مگریز

چراغ روشن امن یجیب را بفروز

اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز

عزیز هموطن من، عزیز هموطنم!

از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز

نه اژدهاست که کرم شب است اسرائیل

بر آر دستی و از این هزارپا مگریز

 

---

 

میلاد عرفان‌پور

"دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز

چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز"

ما را مباد، از دل طوفان گریختن

ننگ است از میانه‌ی میدان گریختن

از خط خون بخوان که نبوده‌ست رسم ما

از پاسخ ندای شهیدان، گریختن

جانا تو جان بخواه! که معنای زندگی‌ست

دل را بهانه کردن و از «جان» گریختن

اسفند روی آتش عشقیم و روشن است

از این بلا نمی‌شود آسان گریختن

کم سو شدیم در قفس شهرها، خوشا

همچون ستارگان به بیابان گریختن

یا‌ایهالعزیز! گوارای جان ماست

محض رضای دوست به زندان گریختن

با اشک شوق، می‌گذریم از میان نیل

فرعون مانده است و هراسان گریختن

ما در امان «انّ معی ربّیِ»‌ توایم

از فتنه‌ها خوش است به‌ قرآن‌ گریختن

 

---

 

افشین علا

رسید مژده‌ به یاران ز پیر باده‌شناس
که گاه مستی و عیش است شکر و حمد و سپاس

چمن به مشک بیامیز و لاله روشن کن
به مژده‌ای که رسید از سلاله‌ گل یاس

که انتقام شهیدان گرفت لشکر عشق
به شیوه‌ای که نمی‌یابمش مثال و قیاس

که کرد رخنه ز هر سو به سقف گنبد خصم
که بر فلاخن داوود ضربه زد ز اساس

چنان به گرز گران زد به کاسه‌ سر دیو
که شد ز مغز تل‌آویو و غرب، هوش و حواس

که سوخت خرمن اهریمنان به آتش خشم
که دوخت بر تن ناپاک‌شان ز لرزه، لباس

نشست مرهم از این مژده بر جراحت قدس
رسید روشنی دیده بر یلان حماس

حدیث دولت صهیون و ملک ایران است
حکایت علف هرزه و حکایت داس

دلا عنان به امین ده که قبل واقعه گفت:
"توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!"

 

---

 

نغمه مستشار نظامی

در امتحان محبت، از ابتلا مگریز
غریبگی مکن ای دل از آشنا مگریز
درین طریقت از آیین اولیا مگریز
"دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز!

چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز!"

مترس از شب طوفان و از خزان مهراس
علی‌ست یار تو از بدر و نهروان مهراس
ز آستین ید بیضا نما عیان، مهراس
"تو راست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!

عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!"

عصا فکندی و در دل نمانده صبر و قرار-
که جلوه گر شود اعجاز حیدر کرار
عنایتی کن و غم از دل جهان بردار
"تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار!

حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز!"

شکوه طائر عرشی تو بال‌بسته مشو
مسافر سفر قاف باش و خسته مشو
ز ریسمان ولایت دمی گسسته مشو
"ز سست‌عهدی ایام، دل‌شکسته مشو!

نشانه باش چو پرچم! ز بادها مگریز!"

نشانه باش چو پرچم، در اهتزاز شکوه
سترگ و قله نشین همچو بیرقی بشکوه
 مباد ثانیه ای بر دلت رسد اندوه
"چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه!

به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز!"

شب است و "وعده ی صادق" عجب شب قدری
که وعده داده شد از جانب گرانقدری
تو در میان خبرهای خوب، در صدری
"تو از تبار دلیران خیبر و بدری

چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز!"

به نام نامی یزدان صلا بزن چو امیر
به نام آل نبی عشق می شود تکثیر
ولایت علوی گشته است عالمگیر
"به نوشخند منافق، ز ره، کناره مگیر!

به زهرخند معاند، به انزوا مگریز"

مصاف آتش و عشق است، هم‌نوردی کن
"عماد" و "آرش" و "سجیل" شو نبردی کن
به راه خون شهیدان "شهاب‌‌‌"گردی کن*
"چو ره به قبله‌ی امن است، پایمردی کن!

خطا مکن! ز توهّم به ناکجا مگریز!"

دلا تو درّ خوشابی، درین صدف بنشین
امید، کشتی نوح است، لاتخف، بنشین
چنان کمان به مصاف عدو به کف بنشین
"چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین!

ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز!"

دلا تو آینه‌ای جلوه‌گاه رحمان باش
به بزم زنده‌دلان، روح باش و ریحان باش
 چراغدار ره کاروان ایمان باش
"امین خلق و امانت‌گزار یزدان باش!

به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز!"