سرویس تئاتر هنرآنلاین: گاهی عوامل و علت‌های گوناگونی همواره ذهن و علائق هنرمند یا نویسنده را به موضوع، مکان یا شخص معینی معطوف می‌کند و او براساس دلخواسته‌ای تاریخی، نوستالژیک و یا مرتبط با حرفه و هنرش، حداقل یک بار در عمرش تعلقات ذهنی‌اش را به کمک مدیوم هنری خاص خودش به بیان  در می‌آورد که البته شرطی هم برآن مترتب است: اگر موضوع کاملا و یا تا حد قابل توجهی به سیاست و اجتماع ربط داشته باشد، وجاهت آمیزترین و  انسانی‌ترین زمان تاریخی طرح کردن آن، همان زمان واقعی شکل‌گیری موضوع و حادث شدن رویداد است، زیرا این احتمال وجود دارد که طرح کردن آن در دوره‌های تاریخی بعد منجر به کمرنگ شدن موضوع بشود و در مواردی حتی به شکل متناقض و پارادوکسیکالی تاحدی بی‌فایده هم جلوه نماید: یعنی در زمانی مطرح شود که مسائل و مشکلات کثیری گریبان‌گیر جامعه باشد و موضوع فوق بر اساس قیاس نسبی حوادث و فجایع دوران  بعد از آن، عملا موضوعی کم اهمیت به نظر برسد.

نمایش "تئاتر سعدی، تابستان سی و دو" به نویسندگی، طراحی و کارگردانی حسین کیانی که در سی و پنجیمن جشنواره تئاتر فجر در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد، به رویدادهای پشت صحنه و چگونگی تمرین یک گروه تئاتری در دوران زمامداری شاه می‌پردازد؛ یعنی خود مکان تئاتر و اعضای گروه و طرز کارشان، موضوع نمایش شده است. آن‌ها به تلخیص  و تغییر ژانر متن نمایشنامه "باغ آلبالو" اثر "آنتوان چخوف" می‌پردازند و سپس آن را تمرین می‌کنند، ضمن آن که به طور همزمان تأثیرات حوادث مربوط به سال 32، جریان دکتر مصدق و رویدادهای بعدی هم  بر تئاتر سعدی و گروه نمایشی  مورد نظر نشان داده شده که طی آن تئاتر سعدی توسط افراد شعبان بی‌مخ به آتش کشیده می‌شود.

نمایش "تئاتر سعدی، تابستان سی و دو" یک کمدی چندگانه است که بر مبنای روابط خود اعضای گروه و نیز کارکرد آنان به هنگام تمرین و تلاقی این موقعیت با حوادث سیاسی پیش گفته، شکل گرفته است. بخش اول نمایش که به عادات، گفتار و رفتار اعضای گروه مربوط می‌شود، یک کمدی مبتنی بر هرج و مرج با آمیزه‌ای از کمدی رفتار و خلق و خو و کمدی دوم که به تمرین نمایش "باغ آلبالو" اختصاص دارد، یک کمدی موزیکال هجو آمیز است؛ گاهی به همان  کمدی اول هم  چاشنی  موزیکالی اضافه شده و در آن تماشاگر شاهد زن‌پوش شدن مردان و حرکات ریتمیک و موزون است که خصوصیات کمدی‌های لاله‌زاری و تخت‌حوضی را به یاد می‌آورد. کمدی‌های متفاوت فوق نهایتا با "تراژدی‌نمایی" مبهمی که با داشته‌های رمانتیک عاشقانه‌ای درآمیخته است، به پایان می‌رسد.

در این نمایش از لهجه‌های فارسی- ترکی، لهجه شمالی و حرکات موزون، هجویه، حرکات و اشعار زورخانه‌ای استفاده شده است، اما بیان  برخی از بازیگران مرد نارساست و دیالوگ‌ها گاهی کاملا مفهوم نمی‌شود. بازی بازیگران چندان چشمگیر نیست و در مواردی حتی تصنعی به نظر می‌رسد: کلا فقط بازی رویا میرعلمی و شهرام حقیقت‌دوست تا حدی قابل توجه است.

میزانسن‌های حضور بازیگران و شکل‌دهی کلی صحنه، که بر اساس چندگانگی موضوعی و آمیزه‌های کمیک گوناگون، شکل داده شده‌اند، ساده و معمولی‌اند. ضمنا نمایش "موضوع محور" است و به تناسب ارتباط موضوعی‌اش به خود تئاتر، اجرای آن عملا به صورت "نمایش در نمایش" درآمده است.

حسین کیانی نویسنده و کارگردان نمایش "تئاتر سعدی، تابستان سی و دو" با پرداختن به موضوعات مرتبط به تئاتر سعدی و گروه نمایشی مورد نظر و نیز تأکید بر تعارضات اجتماعی مردم تهران، جریان دکتر مصدق، حزب توده و سپس مسلط شدن  کودتاچیان و دار و دسته شعبان بی‌مخ و هجوم  آنان به تئاتر سعدی و آتش زدن این مکان، عملا صفحاتی از تاریخ گذشته ایران را که صدها بار در روزنامه‌ها، کتاب‌ها، تلویزیون، سینما و محافل گوناگون انعکاس یافته به خوانش و نمایش مجدد درآورده است.

نکته‌ای لازم به یادآوری است: شعبان بی‌مخ روی صحنه ورزش باستانی هم می‌کند و به رغم خشونت منتسب به او، گاهی گذشت هم دارد؛ او خود را فقط دشمن ‌توده‌ای‌ها نشان می‌دهد و اعضای گروه نمایشی تئاتر سعدی را هم توده‌ای تصور می‌کند؛ این موضوع نه تنها منفور جلوه‌اش نداده، بلکه تا حدی بی‌گناه هم معرفی‌اش کرده است: تماشاگران خباثت او را ناشی از نفهمی و نادانی‌اش تلقی می‌کنند و به اعمال و کرداری که در اصل آگاهانه و عامدانه بوده است، نسبت نمی‌دهند. ضمنا تبدیل صحنه تئاتر سعدی به گود زورخانه و ورزش باستانی کردن شعبان بی‌مخ و خواندن اشعار زورخانه‌ای توسط  مرشد ( در اصل توسط یک بازیگر خوش صدا) به شکل متناقضی جذابیت هم پیدا کرده است.         

این اجرا از لحاظ موضوعی، ساختاری و در رابطه با مقوله‌های طراحی صحنه، بازیگری، لباس، نور، موسیقی و کارگردانی، حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد و فقط "روایت  نمایشی  یک  موقعیت و یک حادثه" به شمار می‌رود. ضمنا بازتاب و بازخورد نمایشی مؤثر و عمیقی ایجاد نمی‌کند و عملا ثابت می‌شود که حسین کیانی صرفا نسبت به موضوع  آن دلبستگی و همزمان دریغی تأثرآمیز و نوستالژیک داشته است.