گروه تئاتر هنرآنلاین: ما در این مسطوره بر آن نیستیم تا این وجوه لایه به لایه را بجوییم و بیابیم، چرا که مرد کهن می‌طلبد و شبی درازدامن و دیرپا، اما واقعیت این است که قطب‌الدین در همه احفاد و اوتاد تئاتر، سری به همه قلمروها و اسالیب و اقالیم هنر تئاتر زده و در همه این کشش و کوشش‌ها تئاتر ایران را گام به گام به پیش برده است.

به یاد دارم که قطب‌الدین صادقی در کلاس درس نمایش در ایران بهرام بیضایی که یکی از دروس مهم رشته هنرهای نمایشی دانشگاه تهران بود، هماره یکی از برجسته‌ترین و پرکارترین دانشجویان این کلاس بود و برای اثبات این مهم، اشاره‌ای دارم به پایان‌نامه درخشان او سال 54 که با نمره ممتاز در این رشته فارغ‌التحصیل شد و نمایشنامه «راه طولانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی» بهرام بیضایی در استودیوهای کوچک دانشکده اجرا شد و این کار چندان مورد توجه و امعان نظر قرار گرفت که صادقی تصمیم گرفت آن را در تالار مولوی بر صحنه بیاورد.

سال 1352 که من وارد این رشته در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شدم، جلسه‌ای برای ما مبتدی‌ها یا سال اولی‌ها با عنوان آشنایی با به اصطلاح سال بالایی‌ها شکل گرفت که من هم در یک سخنرانی کوتاه و نیز آنچه این حقیر در زمینه آواز جاز اندوخته بودم، مورد تلطف و مهربانی ویژه دکتر صادقی قرار گرفتم و همان‌جا دریافتم که صادقی چقدر معرفت‌جو، رفیق‌باز و دوست‌داشتنی است. در سال‌هایی که من در دانشکده تلمذ می‌کردم، هماره شاهد راهنمایی‌های بزرگ‌منشانه، آگاهانه و از سر دستگیری دانشجویان سال پایین‌تر از طرف قطب‌الدین بودم و حتی به یاد دارم پایان‌نامه دوست عزیز ناکامم حسین نصرآبادی را به چه نکویی راهنمایی کرد و توانست او را با فانتاسم‌های ذهنی دکتر غلامحسین ساعدی آشنا کند، سهل است او را بدین وادی‌ها کشاند.

به یاد دارم وقتی من سال 53 به گروه ادب امروز رادیو رحل اقامت افکندم، دکتر صادقی چهار سال پیش از من منتقد و برنامه‌نویس نقدهای گروه ادب امروز بود و با سعه صدر وقتی دید جوانی نوپا قال چاق کرده و می‌خواهد با بزرگمردانی مانند نادر نادرپور، احمد کسیلا، جمشید چالنگی، داوود رمزی، حسین منزوی، محمد مالمیر و دکتر حسین ولی‌زاده یکسره چار تکفیر بزند و بر مصطبه نقد و نظر بنشیند و خلاصه مکانتی برای خود دست و پا کند، نه تنها سنگی در راه من نینداخت بلکه دلسوزانه و دوستانه زمینه‌های پیشرفت و وفق را برای من فراهم کرد و من در برنامه آیینه آدینه مکمن و ملجأیی برای خود یافتم. اگرچه او گاهی نقدی می‌نوشت و ما را به حریم پرحرمت حضورش مفتخر می‌کرد، اما منتقد اصلی برنامه‌های رادیو من ناچیز بودم.

دکتر صادقی بورسیه شاگرد اولی دانشکده هنرهای زیبا را سال 54 از آن خویش ساخت و با انتخاب خود برای ادامه تحصیل راهی سوربن پاریس شد و این انتخاب چقدر مثمر ثمر بود و در آینده این مرد بزرگ نقش داشت. سال‌های 54 تا 59 در فرانسه به سر برد و درجه دکتری‌اش را از سوربن اخذ کرد. وی همزمان با وقوع قیام ایران به وطن بازگشت و بر آن بود تا همدوش و همگام همه روشنفکران، گام به گام با انقلاب پیش رود که رفت. صادقی سال 1361 در فرهنگسرای نیاوران شروع به تدریس تئاتر کرد و با آن ذوق و قریحه ممتاز و ویژه و نخبه‌اش در تدریس که بسیار آگاهانه و پویاست، شاگردانی تربیت کرد که امروزه روز ران ملخی را به پیشگاه عقابی هدیه می‌کنند. او دوشادوش بزرگانی چون اکبر رادی، بهرام بیضایی، جمشید ملک‌پور و دیگران، گروهی از بهترین و نخبه‌ترین اهالی تئاتر را تربیت کرد. حبذا دکتر صادقی!

ما امروز شاهدیم دانشجویانی که از سال 61 تا 65 در مرکز آموزش هنر به کف با کفایت قطب‌الدین صادقی تربیت شده‌اند، گلبن و گلشن تئاتر امروز ایرانند. دانشجویانی که هر کدام یلواره‌ای هستند که می‌توان بر آنها تکیه کرد و اگر قرار باشد روزی در تئاتر حرفه‌ای ایران – که نداریم – واکاوی کنیم، قطعا چهره هایی از این مرکز در مسقط‌الرأس آن قرار می‌گیرند. دکتر صادقی عزیز ما هرگز بی‌کار نبوده و من به یاد دارم در سال‌های اوج انقلاب، او در دو مجله آدینه و دنیای سخن پربارترین و شکوفاترین نقدهای تئاتر را نوشت، هرگز از کار تئاتر خسته نشد و دست‌کم حال و هوای خویش را به عنوان منتقد همیشه محفوظ داشت.

من بر خود فرض می‌دانم که بزرگ‌ترین تئوری‌های نقدهای مدرن تئاتر جهان در ایران به خامه پرمایه دکتر صادقی تدریس و نگاشته شده و امروزه روز ما هر چه داریم از شاگردانی است که او تربیت کرده است. به اعتقاد من حق این مرد بزرگ چندان که باید و شاید افاده معنی نشده و وی رغمارغم همه کاستی‌ها، تا امروز بهترین اجراهای تئاتر جهان را در سالن‌های گوناگون، کوچک و تودرتوی ایران بر صحنه آورده است. صادقی هر چه در فرانسه آموخت با نهایت صداقت، بی‌ریایی و عشق به وطن در اختیار بر و بچه‌های تئاتر قرار داد و از این نظر تلمیذ و تلمذ رکن رکین کارهای دکتر صادقی بوده و شاید اگر او هیچ اثری بر صحنه تئاتر نمی‌آورد و تنها به تدریس می‌پرداخت، برای او بس بود تا بگوییم ما به او دین بسیار داریم.

یاد دارم شبی من همراه قطب‌الدین صادقی و فرهاد ناظرزاده کرمانی در کنار دریا و در منظر تموج گوشه گوشه آب‌های خزر نشسته بودیم و موجاموج سیر آفاق و انفس می‌کردیم که دکتر ناظرزاده به قطب الدین گفت: من استاد تئاترم اما از کارگردانی هیچ نمی‌دانم. تو می‌توانی این متن را برای من کارگردانی کنی؟ این جمله برای ابد در ذهن من خوش نشست و خدای ناکرده قصد هتک حرمت و توهین به بزرگواری مانند دکتر ناظرزاده را ندارم و او جایش سخت محکم است و سست نمی‌شود.

در هر حال اندک اندک باید دامن سخن را برچید. برای من مشکل است که در اندک‌زمانی از قطب‌الدین سخن بگویم، اما چه بگویم که صد سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه؟ دکتر صادقی عزیزم! این وجیزه را به حضور باهرالنورت تقدیم می‌کنم و امیدوارم سال‌ها بمانی و بپایی و برای شاگردانی که همگی دوستت دارند، بسا بیش از اینها راهگشا باشی. فعلا اما این زمان، بگذار تا وقت دگر...