سرویس تئاتر هنرآنلاین: لارس اینو، بنیان‌گذار و کارگردان گروه تتاتر خشونت است. (نام این گروه به نروژی Grusomhetens است که به فارسی به معنای خشونت است) این کمپانی تئاتر که از سال ۱۹۹۲ شکل گرفته است تحت تاثیر نظریات آنتونن آرتو و متد بازیگری گرتوفسکی است. لارس اینو سه سال پیش با نمایش "هداگابلر" به عنوان بازیگر در جشنواره تئاتر فجر حضور داشته و این بار با گروه خودش و به عنوان کارگردان در این رویداد بین‌المللی حضور پیدا کرده است. نمایش "من دیگری است" (رمبو در آفریقا) در دو روز آخر از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در سالن مولوی اجرا شد و به همین بهانه با این هنرمند نروژی گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

 

در ابتدا کمی در خصوص خودتان و کمپانی که در آن تئاتر کار می‌کنید توضیح دهید.

من به شکل سنتی به عنوان بازیگر فارغ‌التحصیل شده‌ام و هنوز هم بازیگر هستم؛ ولی کارگردانی هم انجام می‌دهم. نزدیک به ۲۷ سال است که در کمپانی تئاتر خشونت کار می‌کنم و در این مدت در حدود ۲۹ اثر خلق شده که در کشورهای مختلفی مانند آمریکا، ژاپن، هند،‌ ترکیه، فرانسه، لهستان، آلمان و کشورهای دیگر اجرا شده است. همچنین گروه ما روی نظریه آنتونن آرتو کار می‌کند. در خصوص متد تمرینات و بازیگری باید گفته شود که گروه از گرتوفسکی الهام گرفته است. آرتو این نوع تئاتر را تئاتر شقاوت می‌نامد که ما نام گروه را از آن وام گرفته‌ایم. ما بیشتر به تئاتر فیزیکال روی آوده‌ایم در این نوع تئاتر دیالوگ زیاد استفاده نمی‌شود، بلکه همان میزان کم هم که گفته می‌شود به شکل نامتعارف با تاکید بر روی حروف گفته می‌شود. این یک تئاتر رئالیستی نیست بلکه تئاتری سورئالیستی و متافیزیکی است.

آیا معمولا متن کارهای اجرایی را خودتان می‌نویسید؟

گروه کارهایی از نویسندگان دیگر مانند ایبسن نیز کار کرده است ولی می‌توان گفت که من نویسنده نیمی از اجراهای گروه بودم. این اثر یکی از آثار آخر گروه است که در سال ۲۰۱۷ خلق شده است و متن آن را خودم نوشتم. ما این اثر را در توکیو و انگلستان اجرا کردیم.

282253_3080851302_2000_1333

روند تمرینات و شکل‌گیری نمایش در کمپانی تئاتر خشونت در نروژ به چه شکل است؟

می‌توان تئاتر خشونت را یک تئاتر آزمایشگاهی نامید. از آنجایی‌که من از فضای تئاتر سنتی آمده‌ام، تمرینات خودمان در گروه به این شکل است که  از زمانی که جلسات تمرینات برگزار می‌شود تاریخ اولین اجرا نیز مشخص است. مثلا گاهی ۸ هفته تمرینات داریم گاهی ۳ هفته و گاهی ۴ هفته.  معمولا من یک سری ذهنیات و تصاویر از اجرا دارم ولی در روند تمرینات تصمیم‌گیری نهایی را بر اساس ایده‌هایی که به وجود آمده انجام می‌دهم. من ۵ بازیگر ثابت دارم و بقیه بازیگران تغییر می‌کنند. گاهی اوقات بازیگران جدید به گروه اضافه می‌شوند و گاهی نیز بازیگران قدیمی که از گروه رفته بودند دوباره به گروه باز می‌گردند.

روند همکاری شما به عنوان کارگردان در شکل‌گیری ایده‌های اجرایی با بازیگران به چه شکل است؟

آنها آزادند که ایده‌های خلاقه خودشان را به صحنه بیاورند و بعد من آنها را نگاه می‌کنم و از بین آنها انتخاب می‌کنم. من به آنها خطوط اصلی را نشان می‌دهم و آنها بر اساس آن خطوط بداهه‌پردازی می‌کنند و در نهایت بر اساس ایده‌های شکل گرفته ساختار اثر را شکل می‌دهم. این شیوه اجرایی، شیوه بسیار بسیار سختی است. شب اول، اجرای خیلی بدی داشتیم. چون سالن برای بازیگران جدید بود و زمان نداشتیم که صدا را تنظیم کنیم ولی اجرای دوم بازیگران سالن را شناخته بودند و صدا و موزیک داشتیم و تونستیم اجرای بهتری داشته باشیم.

سیستم مالی و حمایتی برای کمپانی تئاتر خشونت در نروژ به چه شکلی هست؟

ما از طرف انجمن هنر شهر اسلو حمایت مالی هر ساله داریم و همچنین از امور خارجه حمایت مالی داشتیم برای سفر به ایران. برای پروژه‌های اجرایی مانند این پروژه ما باید درخواست بدیم برای حمایت مالی از ارگان‌های فرهنگی و هنری در نروژ که ممکن است پذیرفته شود و یا پذیرفته نشود.

در خصوص این اجرا، چرا آرتو رمبو را انتخاب کردید و چگونه با این شاعر و زندگی او برای شکل دادن این اثر نمایشی ارتباط برقرار کردید؟

من در اروپای غربی هستم. من به رمبو به عنوان شاعر احترام می‌گذارم و اشعارش را دوست دارم ولی در فصل آخر زندگی، او در آفریقا زندگی کرده و مردم در خصوص این دوره از زندگی او چیز زیادی نمی‌دانند. در اروپا این نوع سوالات را از من می‌پرسیدند که چرا به رمبو به عنوان یک تاجر پرداخته شده و چرا به او در این نمایش به عنوان یک شاعر پرداخته نشده؟ من می‌خواستم برخلاف این جریان حرکت کنم جریان هنری و روشنفکرمآبی، به جای رمبو به عنوان شاعر شناخته شده به رمبو به عنوان تاجری که در آفریقا در حال رنج کشیدن هست پرداختم. این زندگی رمبو هست و اینکه چقدر این زندگی سخت است. رمبو می‌خواسته این نوع شکل زندگی را تجربه کند. اون نمی‌خواسته هنرمندی باشه که در کافی‌شاپ‌های فرانسه بنشیند، او می‌خواسته مثل یک کارگر در آفریقا زندگی کند و این زندگی مشقت بار را تجربه کند. هنرمند بودن خیلی ساده است اما زندگی با مردمی که شرایط سخت کاری دارند و کار کردن با آنها خیلی سخت است و این تصمیمی بوده که رمبو گرفته. زندگی کردن و مردن. این اثر در مورد مرگ  است و موقعیت مردن. تمام بازیگران در این نمایش می‌میرند. مرگ همراه رمبو است ولی مردم اروپای غربی نمی‌خواهند این پذیرش از مرگ را داشته باشند. شاید پذیرش این شیوه نقد کردن جریان رایج هنری سخت باشه بخصوص برای مردم ایران.

در ابتدای نمایش شما توضیحاتی در خصوص اجرا و داستانی که قرار است اتفاق بیفتد به تماشاگران ایرانی دادید. شما به آنها گفتید که تماشاگران قرار است داستانی رویاگونه و سورئالیسم از زندگی رمبو ببینند و این داستانی واقع‌گرا نیست و در جایی از نمایش ممکن است هر ۸ بازیگر نقش رمبو را بازسازی کنند. این توضیحات برای تماشاگر ایرانی به کار اضافه شده بود یا اینکه در اجراهای قبلی در کشورهای دیگر نیز این توضیحات را می‌دادید؟

من این توضیحات را اضافه کردم برای اینکه تماشاگر ایرانی بتوانند بهتر ارتباط برقرار کند. البته من این توضیحات را در توکیو هم برای تماشاگرانی که کار را تماشا کردند، دادم. اما این جملات بخصوص برای تماشاگران ایرانی بود از آنجایی‌که می‌دانستم تعداد زیادی از تماشاگران ایرانی هستند که رمبو را نمی‌شناسند.

282252_2185961248_2000_1333

آیا شما این نمایش را نمایشی مستند روایی می‌دانید؟

من اصلا موافق نیستم. این نمایشی شاعرانه تصویری است و نه نمایشی مستندگونه. شاید بخاطری اینکه در خصوص زندگی رمبو هست بعضی این اشتباه را بکنند که این تئاتری مستندگونه است اما این اشتباه است.  این اثری شاعرانه است بر اساس متد و شیوه‌های اجرای آنتونن آرتو و تئاتر شقاوت.

عکس‌العمل تماشاگران ایرانی را در مقایسه با تماشاگران دیگر کشورها چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر می‌رسید که تماشاگران ایرانی ارتباطی با کار برقرار نکرده بودند. ولی ما به ایران آمدیم تا این اثر را برای آنها اجرا کنیم. در توکیو که بودیم تماشاگران ژاپنی خیلی علاقه نشان دادن و کار را دوست داشتند. من فکر می‌کنم این حالت منوتونی و شاعرانه اثر برای تماشاگران ایرانی جذاب نیست. دیالوگ‌هایی که بازیگران در صحنه می‌گویند بر اساس نامه‌های تجاری رمبو بوده است و کاملا منوتن و تکرارشونده است و باید به این شکل باشد چون زندگی تجاری و کاری به همین شکل است و به همین دلیل است که باید خسته شوید از تماشای این منوتونیسم.