سرویس تئاتر هنرآنلاین: گاهی تماشاگران با اجراهایی روبه‌رو می‌شوند که از نظر ساختاری دارای ضعف‌اند؛ مثلاً یکی، دو عنصر از عناصر مهم ساختاری آن‌ها ضعیف و یا نادیده گرفته شده‌اند و در عوض، عناصر دیگر برجستگی پیدا کرده‌اند؛ برای مثال تماشاگر شاهد تاکید بر فضاسازی و موضوع است و حتی موضوع خوبی هم انتخاب شده، اما پردازش و شکل‌دهی ساختاری و اجرایی آن ضعیف است. در قیاس با این نوع آثار، اجراهایی هم وجود دارند که کلاً عاری از همه عناصر ساختاری تئاتری و نمایشی‌اند و حتی موضوع مشخص و یگانه‌ای هم ارائه نمی‌شود. ذهن چنین نویسنده‌ای که اغلب کارگردان نمایش هم است، همه سعی‌اش روی اجرای یک برنامه متمرکز شده که به اشتباه در سالن و صحنه تئاتر اجرا می‌شود؛ برنامه‌ای که هیچ وجه ارزشی، محتوایی و ساختاری ندارد و صرفاً با ساز و آواز، شعرخوانی و خاطره‌گویی‌های بسیار شخصی تدارک دیده شده است.

برنامه غیرنمایشی "سیم و سرمه" به نویسندگی، طراحی و کار گردانی روزبه حسینی که هم اکنون در سالن سایه اجرا می‌شود، نمونه آشکار و مشخصی از فاصله گرفتن کامل از نمایش و تئاتر است: صحنه‌ای تاریک طراحی شده که در وسط آن پلکانی در نظر گرفته شده و بالای آن مردی ایستاده و در کناره پلکان هم زنی نشسته و سر فرو برده است؛ در طرفین پلکان با فاصله معینی یک گروه نوازنده دو نفره که دسته‌ای از آن طی اجرا به تناوب آواز هم می‌خوانند، روبه‌روی تماشاگران و در دل تاریکی نشسته‌اند تا جلو صحنه بازیگر مرد به شعرخوانی، آوازخوانی و خاطره‌گویی‌های شخصی و خانوادگی بپردازد. البته زنی هم که بالای پلکان است گاهی پائین می‌آید و اشعاری را دکلمه می‌کند و نوازندگان هم در فواصل معین می‌نوازند و می‌خوانند؛ این موارد، همه فرم و شاکله طراحی صحنه برنامه مورد نظر است که تا پایان اجرا ثابت و بدون تغییر می‌ماند؛ نه طرح نمایشی خاصی در کار است، نه داستانی نمایشی. اساساً داستانی در کار نیست و حتی به موقعیتی هم پرداخته نشده است؛ فقط حرف‌زدن، شعرخوانی، خاطره‌گویی تک نفره و آوازخوانی یک یا دو نفره است؛ از آن جایی‌که برنامه اجرایی فوق فاقد پرسوناژ، حادثه، دیالوگ و طرحی روایی که نشانگر روابط علت و معلولی باشد، نیست، هیچ غایت‌مندی و هدف‌مندی نمایشی و دراماتیکی شکل نمی‌گیرد؛ به عبارتی، بهانه‌ای صرفاً شغلی و کاری هدف اصلی اجرا بوده است.

در این اجرا حتی یک موقعیت دونفره موضوعی یا حادثه‌وار نیست؛ هیچ کنش و تقابل نمایشی معینی که اجرا را حسی، ذهنی و یا نمایش‌گونه  نماید به چشم نمی‌خورد. حرف‌ها و خاطره‌گویی‌های یک سویه هم مونولوگ محسوب نمی‌شوند، زیرا قبل از آن‌ها تماشاگران در رابطه با آدم‌های نمایش شاهد هیچ حادثه یا موقعیت مهمی که آن‌ها را وادار به برون‌فکنی و خوداظهاری نماید، نبوده‌اند. ضمناً در خاطراتی که روی آن تاکید شده  و در اصل مرکزیت و محوریت موضوعی اجرا محسوب شده، هیچ حادثه زیبا، هیجان‌انگیز یا قابل تاملی نیست. بسیار هم شخصی است و در مواردی حتی ضمن درهم و برهم و پاره پاره بودنش، به طور همزمان جعلی هم به نظر می‌رسد.

گروه مورد نظر از زبان مرد اصلی و محوری برنامه فوق به "مطرب" بودن منتسب می‌شوند؛ این مرد یک دایره زنگی هم در دست دارد که چند دقیقه ادای نوکر سفید (نه سیاه) نمایش تخت حوضی را در می‌آورد. او عمده‌تاً متکلم وحده است و زیر یک نور موضعی حرف می‌زند یا آواز می‌خواند. آوازها از لحاظ مضمون به خاطره‌گویی‌های این بازیگر مرد ربط مهمی ندارند؛ فقط بهانه‌هایی در بیانش برای خوش صدایی خود و پدرش ارائه می‌شود.

صحنه تاریک نمایش به صحنه عزاداری شباهت دارد. شیوه نوردهی غلط است. تماشاگر پروژکتورهای نوری را هم که بر دیوار طرفین صحنه نصب  شده‌اند، آشکارا می‌بیند. به دلیل آن‌که نمایش و پرسوناژی وجود ندارد، مقوله میزانسن و کارگردانی و بازیگری  منتفی و غیرقابل ارزیابی است.

هیچ عنصر نمایشی و رویکرد تئاتری خاصی حتی در حد یک "پرفورمنس صرفاً اجرایی" در برنامه موزیکال "سیم و سرمه" به نویسندگی، طراحی و کارگردانی روزبه حسینی وجود ندارد. اجرا بسیار  بی‌معنا، ملال‌آور، غیرقابل تحمل و دافعه‌زاست و صحنه تئاتر جای اجرای آن نیست.

علت اصلی این اجرای غیرنمایشی به شناخت محدود نویسنده از ساختار نمایشنامه و انواع آن و نیز عدم درک واقعی هنر نمایش و تئاتر است که علاوه بر مقوله‌های نمایشی و هنرهای تجسمی، ژانرها و حوزه‌های روانشناسی، مردم‌شناسی و زیبایی‌شناسی را شامل می‌شود؛ لازم به یادآوری است که آگاهی کم یا هیچ از نقش طراحی و تاویل در شکل‌گیری همه عناصر ساختاری نمایش و نیز در شکل‌دهی میزانسن‌ها و همزمان بی‌توجهی به نظام نشانه‌شناسی بصری و محتوایی در صحنه‌های نمایش هم جزو ضعف‌های نویسنده و کارگردان این اجرا است.