سرویس تئاتر هنرآنلاین: برای شکل‌گیری اجرای یک نمایش معمولی نیاز به یک متن نمایشی و سپس داشتن درک تئاتری از هنر نمایش است. در رابطه با متن، اگر نمایشنامه داستانی و "روایت محور" باشد، در آن صورت متن مورد نظر الزاماً باید دارای عناصر ساختاری، قصه یا داستان باشد؛ ضمن آن که از لحاظ بصری و دراماتورژی قابلیت دراماتیک و نمایشی برای اجرای روی صحنه در آن به اثبات برسد؛ این خصوصیت حتی در مورد نمایش‌های مدرن هم که تعریف مجمل، گاهی ناقص و حتی خاص از مقوله "داستان نمایشی" دارند، در چارچوب همان شاخصه‌های خودشان صدق می‌کند. در ادامه الزامات یک نمایش معمولی، لازم است به چگونگی اجرا هم اشاره کرد: وقتی مورد بالا درباره متن تامین شد، بعداً کارگردان برون متنی نمایش را به هنگام اجرا یا از کارگردانی نویسنده در متن، تبعیت می‌کند و یا آن‌که عملاً طرح‌ها و رویکردهای خاص خود را هنگام اجرای متن دخالت می‌دهد که البته مورد اخیر خلاقانه‌تر است. چنانچه متن داستانی اولیه، عناصر ساختاری حکایت، قصه یا داستان را نداشته باشد و ضمناً هیچ داده و داشته نمایشی تاویل‌داری ارائه ندهد، عملاً یک فرآورده نوشتاری جعلی محسوب می‌شود و بعد از به کار گرفتن آن دیگر نباید در انتظاراجرائی قابل قبول بود.

نمایشواره "نحس" به  نویسندگی، طراحی و کارگردانی "تینو صالحی" که هم اکنون در سالن قشقائی از مجموعه سالن‌های تئاتر شهر اجرا می‌شود، در رابطه با موارد فوق‌الذکر نمونه‌ای مثال زدنی است.

نویسنده برای این اجرا به "داستان سازی" روی آورده و متنی نوشته که عاری از عناصر ساختاری داستان (حتی در ساده‌ترین تعریف آن) است؛ ضمناً هیچ محتوای فرهنگی، تربیتی، اجتماعی و حتی اخلاقی هم ندارد و همزمان پر از ذهنیت‌های خرافی و جهلیات و جعلیات است: یک پسربچه به دنیا می‌آید که حرف می‌زند و عاشق یک دختر بزرگ است. همه می‌گویند که او نحس و شوم و اساساً شیطان است و باید کفش‌هایش( !؟!) را از پاهایش در بیاورند و به چیزی بیاویزند تا نحسی و شومی او از بین برود(!؟!) اما در انجام این کار تعلل می‌شود و در آخر بعد از حدود ده، یازده سال و ارائه یک سری داده‌ها و داشته‌های خرافی و "من درآوردی" دیگر که به مرگ پدر و مادر دختر و درآوردن کفش‌ها از پای پسربچه نحس منتهی می‌شود، نحسی از بین می‌رود.

این ترکیب که در نوع خودش مضمونی جدی و ضد فرهنگی به حساب می‌آید، در اجرا اغلب با رنگ و لعاب کمدی، در مقاطعی هم به صورت درام موزیکال و گاهی به شکل کمدی موزیکال اجرا می‌شود و در هیچ جای نمایش هم جنبه انتقادی یا هجوآمیزی مطرح نیست و حتی اغلب از آن نتایجی جدی هم گرفته شده تا به باور درآید؛ این در شرایطی است که اجرای مورد نظر اساساً نه در متن و محتوا و نه در اجرا از جنس نمایش نیست و در هیچ کدام از ژانرهای اصلی و فرعی کمدی (ولو موزیکال) هم جای نمی‌گیرد، چون موسیقی و حتی استفاده از دیالوگ‌های موزون (در کنار دیالوگ‌های معمولی) بر متن و اجرا تحمیل شده است.

این نمایشواره از همان ابتدا شاکله اجرایی بالماسکه‌ای دارد. طراحی عامدانه لباس‌ها و چهره‌پردازی‌های خاص و نسبتاً عجیب و کمیک، همه بازیگران را شبیه دلقک کرده است و عملاً نشان می‌دهد که طراحان لباس و گریم بی‌توجه به زمان و مکان (که در اصل پس زمینه‌ای ُکردی داشته است) همه طرح‌ها را به طور اختیاری و یا به احتمالی از کتاب‌های طراحی یا فیلم‌های سینمایی خارجی برداشت کرده‌اند و مشابه این طراحی‌ها  هم قبلاً دیده شده است. کارگردان ( تینو صالحی) از فضای بیرون سالن هم در همان آغاز برای مدتی کوتاه استفاده می‌کند که البته این کار بازده  نمایشی محتوادار و یا تاًویل آمیزی ندارد. او می‌کوشد اجرایی را که اساساً کمیک نیست، به عنوان کمدی موزیکال جا بزند؛ او بعداً به تدریج اجرا را پر از موسیقی‌ها و آوازهای جورواجور و در جاهایی هم آکنده از موسیقی ضربی و ریتمیک می‌کند. قریب سه چهارم این موسیقی‌ها اضافی و غیر کاربردی است. صحنه‌هایی از اجرای موسیقی و آوازخوانی‌ها و نیز بازی بازیگران بسیار شبیه آزمایش صدا و تمرین آواز در استودیوها و نیز کارگاه‌های انجام اتوودهای بازیگری است. بازی بازیگران در سطح مبتدی نمایش‌های مدرسه‌ای است: مشحون از ادا و اطوار و کمیک نمایی‌های عمدی، اغراق آمیز، بی‌ربط و بی‌دلیل است.

طراحی صحنه قراردادی است وحتی ارتباطی به خط روایی قصه ساختگی نمایشواره ندارد و فقط ورود و خروج بازیگران را آسان‌تر کرده است.

گاهی از تصاویر ویدیوئی هم استفاده می‌شود که هیچ کارکرد نمایشی ندارد، جز آن که ترفندی تحمیلی، سلیقه‌ای و شخصی برای هرچه طولانی‌تر کردن اجراست. در این اجرای دو ساعته حتی یک پرسوناژ هم شخصیت‌پردازی نمی‌شود. حضور همه آدم‌ها صرفاً ابزاری و برای پر کردن متن و صحنه است.

در شکل‌دهی میزانسن‌ها هیچ تاویل محتوائی خاصی (جدی یا کمیک) وجود ندارد و به علت نوشتن یک "متن واره" بی‌محتوا، بی‌ساختار و غیرنمایشی شلوغ و صحنه‌های زیاد و کوتاه پی در پی، اجرایی پر هرج و مرج، بی‌شکل و حتی بی‌زمان و مکان ارائه شده است که حتی یک ربع از دوساعت اجرا را نمی‌توان نمایشی و دراماتیک به حساب آورد؛ اجرا اساساً بدل‌سازی برای مدیوم نمایش محسوب می‌شود و در جرگه نمایشواره‌های ضد تئاتری قرار می‌گیرد.

نمایشواره "نحس" از نظر طراحی صحنه و لباس، کارگردانی، بازیگری، دکور، موسیقی، چهره‌آرایی و نور اجرایی سلیقه‌ای، غیر هنری و  غیرنمایشی است؛ از منظر متن، بسیار بی‌محتوا، بی‌مایه و خسته‌کننده از کار درآمده و ضمناً طولانی بودن آن حتی با چاشنی موسیقی هم تحمل‌پذیر نشده است. این نمایشواره نهایتاً و در کل با دافعه‌زایی تماشاگران و عواطف و انتظارات هنری و نمایشی آن‌ها را پس می‌زند.