سرویس تئاتر هنرآنلاین: بخشی از نمایش‌های خیابانی را "معرکه‌گیری‌ها" تشکیل می‌دهند. البته همه انواع نمایش‌های خیابانی عملاً خصوصیت معرکه‌گیری را در خود دارند، اما آن دسته از این نمایش‌های خیابانی که اساساً موضوع و تم محتوایی‌شان چنین الزامی را ضروری‌تر می‌کند، آن‌هایی‌اند که هر دو ساحت موضوعی و ساختاری اجرایشان کاملاً مبتنی بر معرکه‌گیری است. این نمایش‌ها گاهی از نظر ساختاری ممکن است حالتی پیچیده و دولایه هم داشته باشند، یعنی به‌صورت "نمایش در نمایش" یا "معرکه در معرکه" به اجرا درآیند. از این نمایش‌ها گاهی برای نشان دادن مراسم پهلوانی، آکروباتیک، تردستی و یا نمایش با حیوانات و خزندگانی مثل خرس، میمون، مار و غیره استفاده می‌شود.

نمایش "درد دل روی خط حامل" به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کولیوند از استان ایلام که به‌عنوان یکی از نمایش‌های خیابانی جزو چارت اجرایی سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر انتخاب شده است، یکی از انواع این معرکه‌گیری‌هاست. این معرکه در اصل شامل دو معرکه است؛ معرکه اول "دروغین" است و داده‌های شاد و کمیک قابل توجهی دارد، معرکه دوم "واقع‌گرایانه" است و داشته‌های اجتماعی غمگنانه، تلخ و عبرت‌آمیزی را به نمایش می‌گذارد. در معرکه اول، معرکه‌گیران که دو برادرند و مصطفی کولیوند خودش نقش برادر بزرگ‌تر را ایفا می‌کند، دایره و تنبک می‌زنند و برای مردم آواز می‌خوانند تا بلکه پول جمع کنند. روی دایره، تصویر "حسن زیرک"، مشهورترین و محبوب‌ترین خواننده ترانه‌های فولکلوریک کردی به چشم می‌خورد. بازیگران به‌منظور آسان کردن کار، سفره‌ای بر کف زمین پهن کرده و پول‌هایی را که از مردم می‌گیرند، در آن می‌ریزند. در این رابطه چند بار آواز می‌خوانند و بدنشان را پیچ‌وتاب می‌دهند تا بلکه جلب مشتری کنند. با چند نفر از تماشاگران یک رقص کردی هم اجرا می‌کنند. ناگفته نماند آن‌ها خودشان را از قبل چهره‌پردازی کرده‌اند. کولیوند همه لباس‌هایش را با پرها و پارچه‌های رشته‌ای رنگارنگ به‌مثابه خروسی خوش‌آواز پوشانده و یک توپ پلاستیکی را هم از وسط بریده است. هر کدام از نیمه‌های این توپ پلاستیکی به‌عنوان کلاه روی سر آن‌ها کاربری نمایشی پیدا کرده است. آن‌ها به کارشان ادامه می‌دهند تا این که به دلیلی کار او و برادرش به مجادله و اختلاف کشیده می‌شود. برادر کوچک با دلخوری قهر می‌‌کند و بعد از درآوردن لباس نمایشی‌اش از ادامه دادن اجرای معرکه امتناع می‌ورزد و از نمایش بیرون می‌رود.

در ادامه این ماجرا، یعنی در معرکه دوم، مصطفی کولیوند با اظهار پشیمانی و سرزنش خود، اعتراف می‌کند که او هنرمند نیست و یک کلاه‌بردار است که به خوانندگی تظاهر کرده و کار دیگری از او برنمی‌آید. سپس نمایش خیابانی را ادامه نمی‌دهد و حتی ظاهراً وانمود می‌کند که غمبار و گریان است. از مردم بابت فریب دادنشان پوزش می‌طلبد؛ به مردم التماس می‌کند که پول‌هایشان را پس بگیرند و همزمان همه ادوات و وسایلش، از جمله دایره و تنبک را به حراج می‌گذارد. لباس خروس خوش‌خوان را هم از تن درمی‌آورد و زیر آن لباس‌های کهنه و سیاهش آشکار می‌شوند. او می‌گوید که پدرش تازه مرده و هنوز عزادار مرگ اوست، ضمناً از ناچاری، فقر و بدبختی به معرکه‌گیری روی آورده است و....

نمایش خیابانی "درد دل روی خط حامل" به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کولیوند موضوع و اجرایی ساده دارد، اما از این منظر تجربی و هنرمندانه که در نمایش خیابانی، شادی و غم را با هم می‌آمیزد و از مقوله نمایش نقبی می‌زند به انتقادهای اجتماعی عملاً اجرایی پذیرفتنی، زیبا و با محتواست.

بازی هر دو بازیگر مخصوصاً بازی زیبا، هنرمندانه و محوری مصطفی کولیوند سبب می‌شود که تماشاگران زیاد محوطه تئاتر شهر تهران تا آخرین لحظه با لب‌های خندان و دل‌های متأثر، تحت تأثیر اجرا قرار بگیرند. این نمایش در قالب یک درام خیابانی کمیک که به شکل نامتعارف و پارادوکسیکالی با پایانی تلخ به آخر می‌رسد، به‌طور همزمان شادی و غم را بر ذائقه حسی و ذهنی تماشاگران می‌چشاند و در قبال ارائه داده‌های نمایشی و محتوای قابل تأملش، امتیازات خوبی از آنان می‌گیرد.