سرویس تئاتر هنرآنلاین،  "ماراساد" اثری است که در واقع برگرفته از نمایشنامۀ "شکنجه و قتل" ژان پل مارا، به‌ نمایش درآمده و توسط ساکنان تیمارستان شارانتون، به کارگردانی مارکی دوساد  توسط پتر وایس آلمانی نوشته شده و نخستین بار در سال ۱۹۶۳ در آلمان منتشر شده است. شیوه  متن "ماراساد" با عنوان نمایش مستند شناخته شده و بسط و امتداد اندیشه نگره‌ای است که پیش از وایس توسط برتولت برشت و آنتونن آرتو ارائه شده است.

اما در ایران عرفان ناظر ترجمه و دراماتورژی آن را متحول شده است و به اشتباه نام خود را به عنوان نویسنده گذاشته چرا که آن‌چه بازنویسی یا برداشت شده است متکی به متن پیتر وایس هست و نمی‌توان از آن به عنوان یک اثر مستقل و اصطلاحا نویسندگی یاد کرد. چنانچه ایمان اسکندری کارگردان "ماراساد" نیز درباره اینکه آیا تغییراتی را نسبت به نمایشنامه اصلی در اجرای این اثر نمایشی مدنظر قرار داده یا نه، گفته است: عرفان ناظر علاوه بر ترجمه نمایشنامه "ماراساد" آن را بر اساس شیوه اجرایی مدنظر من نوشته است یعنی خط داستانی اثر تغییری نکرده ولی دیالوگ‌ها بر اساس اتمسفر مدنظر ما، نوشته شده  است. 

به هر تقدیر عرفان ناظر این دگرگونی اجرایی را مدیون متن اصلی است که همچنان نام پیتر وایس را بر تارک خود خواهد داشت و البته این نقد ملاحظه‌گر نیز به این دلیل پیش پا افتاده هست که هنوز هم مفهوم دراماتورژی را به درستی در بروشورها و پوسترهای ایرانی استفاده نمی‌کنیم و این می‌تواند برای تئاتر خطرناک باشد و به هر روی، همان دو عنوان مترجم و دراماتورژ نیز کم از نویسندگی ندارد.

طبق این فرا داستان، در سال ۱۸۰۸ و در تیمارستان شارانتون پاریس، ساد در تیمارستان شارنتون در حال کارگردانی نمایشی به قلم خود به همراه بازیگرانی است که همگی از ساکنان تیمارستان هستند. موضوع نمایش لحظات پایانی زندگی ژان-پل مارا (یکی از سه چهره اصلی انقلاب فرانسه از حزب ژاکوبن‌ها) که توسط ضربات دشنه دختر 24 ساله‌ای به نام شارلوت کوردی از جناح ژیروندن‌ها، در حمام خانه‌اش کشته می‌شود.

کولمیه مسئول تیمارستان (از پشتیبانان ناپلئون) اجازه اجرای نمایش برای مردم را به ساد می‌دهد اما همچنین همراه همسر و دخترش در حال کنترل و جلوگیری از ادای دیالوگ‌های نامربوط علیه حاکمیت ناپلئونی و ایده‌های بورژوایی و نیز حفظ نظم تیمارستان به شیوۀ خود هست.

همان طور که گفته شد روال عادی این متن از حالت مستند بیرون می‌آید و در آن جنبه‌های درونی‌تر و روانی‌تر مد نظر قرار گرفته و این اجرا از حالت عینی و ملموس به حالت ذهنی و بغرنج تبدیل شده است و البته این روش نه تنها ایراد ندارد که بسیار هم می‌تواند مفید واقع شود که ضمن یادآوری ارائه یک فرم بتواند همان دلالت‌های سیاسی را به بیان دیگر ابراز کند و این شاید تنها دلیلی باشد که این دراماتورژی را قابل پذیرش می‌سازد و شاید هم نمی‌توان از این جوهرۀ ناب و افسونگر دوری گزید؛ و به هر تقدیر همچنان در آن روشی سیاسی برای بیان معضلات اساسی برای دگرگونی جامعه به نفع طبقۀ ستمدیدگان ملاحظه می‌شود؛ هر چند که از دوز حسی‌اش کاسته شده است و در جاهایی همچنان حس می‌شود که هیجان و التهاب این دیوانگان به لحاظ منطقی و ضرورت متن پیتروایس در اینجا نادیده انگاشته شده و این حضور انقلابی‌تر و ارائه شورش‌ها می‌تواند ضرباهنگ موثر را در القای فضا ایجاد کند. اما فعلا تصویرهایی هست و القائاتی که به واسطۀ بودن این تصویرها تداعی می‌شود و کنش‌ها نه عینی وملموس که روالی شهودی تر را می‌یابند چنانچه شیوه‌مندی تئاتر شقاوت آنتونن آرتو چنین مراتب و نشانه‌هایی را الزامی‌تر می‌داند تا اینکه کنش‌ها جنبه‌های واقعی‌تر و طبیعی‌تر به خود بگیرد.

سوزان سانتاگ، منتقد از قول ساد می‌نویسد: "مهم‌ترین و زیباترین مشخصه‌ طبیعت، حرکت است که همواره آن را به جنبش وا می‌دارد. اما این حرکت همیشه به سادگی نتیجه‌ جنایت است، و تنها با جنایت حفظ می‌شود." بازسازی "شکنجه و قتل ژان پل مارا به اجرای ساکنان تیمارستان شارنتون به کارگردانی مارکی دو ساد" در نمایشنامه‌ای با همین عنوان از پیتر وایس که به اختصار "مارا/ساد" خوانده می‌شود درست از عمق اعتقاد ساد به همبستگی جنایت و حرکت بی‌وقفه، اعتقاد به حفظ حرکت از رهگذر جنایت، برخاسته است. به بیانی، گویا وایس به درون جمجمه ساد رفته است که خود جمجمه‌ای است محبوس در زندان‌هایی که اقامت طولانی‌مدت ساد در آن‌ها، هم برآمده از برداشت شریرانه او از آزادی انسان و هم تشدیدکننده این برداشت بود. زندان برای ساد تنگنایی بود که طوماری از کلمات بی‌پایان را به روی او گشود، فوران کلماتِ جسمیت‌یافته که در حرکتی دائمی و شدت‌یافته همه‌چیز را در هم می‌کوبند و پیش می‌روند و این همان فرجامی است که نمایشنامه "مارا/ساد" با آن به انجام می‌رسد و بعد از انجام نیز در آن ادامه می‌یابد یا می‌تواند ادامه یابد.

بنابراین بنا بر خواست سانتاگ نیز این تحول عمده و غایی مخاطب باید بر پایۀ همان جنایت شارلوت و در تداوم حس شورشیان میتواند اتفاق بیفتد اما اینک از آن غفلت شده است یا حس میشود که با کم‌مایگی‌های غفلت شونده از آن پرهیز شده است اما پیتروایس در مقام یک درام نویس سیاسی کنش‌مندی‌هایش ریشه در واقعیت تاریخی انقلاب فرانسه دارد و از تخیل صرف دوری می‌گزیند اما در اینجا تخیل پیشنهاددهندۀ یک کنش غیرواقعی است که ساخت و سازش در ذهن باید سرانجامی بیابد که اگر هم چنین باشد بازهم بیانگر یک امر ملحوظ به قاعدۀ درست نیست. حالا این چانه زنی‌ها به دلیل بهتر شدن قاعدۀ بازی در روال نوین اسکندری است که حس می‌شود به درستی به دنبال دگرگونی بنیادین در شکل است اما این تحول ریشه یافته در جوهر، ماهیت و چیستی متن پیتر وایس که او هم وفادار به ماجراها و قضایای درست‌تر و ملموس‌تر است و نبودنش یا انکارش مانع از تحقق این تخیل ناب برای ابراز درد موجود در اجرای تهران خواهد شد. بنابراین استراژدی و یا تاکتیک اجرایی‌تر همچنان عقب‌نشینی به نفع پیتر وایس و در نهایت مخاطب تئاتر خواهد بود که افزوده‌های شورشیان می‌تواند بیانگر اصل مطلب در هر اجرایی باشد و حذف و محدودیت آن نیز یک کاستی روشن و مانع از روشنگری ناب‌تر نسبت به مخاطب صاحب اندیشه و دلالت های موثر و ریشه‌دار در واقعیت‌های تاریخی خواهد شد.

پیتر بروک، کارگردان مولف که یکی از مهمترین و جنجالی‌ترین اجراهای "مارا/ساد" را در دهه 60 میلادی اجرا کرده، معتقد است: "نمایشنامه وایس، ستایش بزرگی به فاصله گذاری است" و متذکر می‌شود، فاصله‌گذاری هنر قرار دادن کنش در فاصله‌ای است تا بتوان آن را عینی به داوری نشست و رابطه‌اش را با جهان(های) پیرامونش دید. او می گوید: "این نمایشنامه از عنوان‌بندی تا پایان طرح ریزی شده تا فک تماشاگر را خرد کند، آب سرد بر او بپاشد، او را وادار کند هوشمندانه ارزیابی کند چه سرش آمده...

بنابراین پیتر بروک هم مثل سانتاگ به دنبال بیان واقعی‌تر این متن و اشاره به مستندات موجود در این متن هست؛ اما اسکندری بازهم راه را به خطا نرفته است بلکه همچنان به دنبال بیان الزامات جاری در زمان حاضر و مکانی چون تهران است که می‌تواند این فاصله‌ها را به ما یادآوری کند که چگونه می‌شود از وقایع تاریخی بزرگ رمزگشایی کرد. حتی نحوۀ مواجهه‌اش که شقاوت و شهود را به شکل بارزی برجسته می‌سازد می‌تواند بیانگر یک اجرای موثر باشد اما برای تاثیرات مطلوب‌تر می‌توان این بازنگری‌های بروک و سانتاگ را جدی قلمداد کرد. یعنی هنوز هم ملاحظاتی تعدیل یافته نسبت به اجرای فعلی و نگرش دقیق‌تر به داده پردازی‌های پتر وایس باید باشد که بشود به یک اجرای دقیق‌تر با تمام نواندیشی‌ها و افزوده‌های تخیلی احساس خوبی پیدا کند.

منابع:

علی شروقی، نگاهی به نمایشنامه "مارا/ساد" اثر پیتر وایس، زنده‌باد تخیل، شماره ۲۹۴۴ - ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱ شهریور