سرویس تئاتر هنرآنلاین: در نمایش‌هایی که پرسوناژ محور اند و شکل‌گیری موضوع اصلی از طریق تحلیل پرسوناژها  امکان‌پذیر می‌شود، ممکن است گاهی داستانگونگی اجرا زیاد مورد تأکید نباشد و نویسنده اهداف دیگری را به کمک شکل‌دهی یک موقعیت و قراردادن پرسوناژها در کنارهم یا در وضعیتی متقابل و متضاد با همدیگر، پی بگیرد. ضمنا چون پرسوناژها برای شکل‌گیری نمایش علت واقع می‌شوند، ضرورتا باید همگی شخصیت‌پردازی شوند تا داده‌ها و داشته‌های همزمان یا بعدی برای تماشاگران باورپذیر شوند؛ لذا، گره‌افکنی و گره‌گشایی فقط از طریق موقعیت کلی و نقش تک تک پرسوناژها محقق می‌شود؛ آن‌ها معمولا هرکدام  به تناسب نقشی که در اجرا دارند، داده‌هایی را وارد نمایش می‌کنند و در مواردی وضعیت‌های تعلیق آمیز و حتی تأویل‌داری می‌آفرینند که روند اجرای نمایش را الزاما به سوی یک نتیجه‌گیری نهایی غیرمترقبه پیش می‌برد.

 نمایش "در انتظار آدولف" به نویسندگی مشترک "ماتیو دلاپورته و الکساندر دلاپتلیر" و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی که هم‌اکنون در سالن ناظرزاده کرمانی از مجموعه سالن‌های ایرانشهر اجرا می‌شود، نگاهی هجوآمیز و روان‌شناختی به  طرز فکر و نوع شخصیت پرسوناژهای روشنفکرمآب دارد.

طراحی صحنه که تمام صحنه را در برگرفته، شامل یک هال بزرگ، یک مبل، یک صندلی و میزی به شکل یک کتاب بزرگ و چند قفسه کتاب است. روی دیوارها هم چند پوستر سیاسی و حزبی چپ‌گرایانه و دو تابلو به ترتیب از " وان گوگ" و " ژان فرانسوا میله" به چشم می‌خورد. آنچه در این طراحی محوریت پیدا کرده، "کتاب و کتابخوانی" است و اکثر پرسوناژها به دلیل یک سویگی دنیای فکری‌شان همه چیز را از زاویه کلیشه‌وار تحلیل‌هایی می‌بینند که عمده‌تا از کتاب‌خوانی برگرفته  شده‌اند و ارتباطی به تجارب اجتماعی ندارند. آن‌ها که همگی رابطه فامیلی نزدیکی با هم دارند، در یک میهمانی دور هم جمع می‌شوند، اما بجای آن که از این با هم بودن لذت ببرند، به خاطر موضوع ساده "نامگذاری احتمالی کودکی که هنوز  در شکم مادرش است" به تحلیل‌های روشنفکرانه و سیاسی بسیارعجولانه روی می‌آورند و اظهار می‌کنند که مثلا اسم "آدولف" مناسب نیست، چون اسم  کوچک "آدولف هیتلر" بوده است. آخرش هم معلوم می‌شود که تظاهر به این نام‌گذاری اساسا یک شوخی بی‌مزه بوده است. آن‌ها به این هم بسنده نمی‌کنند و به موضوعات دیگر هم روی می‌آورند. هر کدام  سعی می‌کند دیگری را دست بیندازد و یا نقطه ضعف او را به ُرخش بکشد. این رفتارهای چند سویه، متناقض و نوبتی سبب می‌شود که کار به ناسزاگویی و حتی تهمت‌زنی بکشد و البته به طور همزمان رازهای ناگفته‌ای هم آشکار شود و کارشان در یک مورد به زد و خورد بینجامد؛ این در شرایطی است که نهایتا بچه‌ای که به دنیا می‌آید و مدت زیادی درباره  نامگذاری‌اش جر و بحث  کرده‌اند پسر نیست، بلکه یک دختر است.

"ماتیو دلاپورته و الکساندر دلاپتلیر" در نوشتن این نمایشنامه سعی در تحلیل شخصیت پرسوناژها داشته‌اند و نیز نوع رویکرد غلط چنین آدم‌هایی را به انسان و زندگی آشکار کرده‌اند. در این اجرا به تناسب طرز فکر ضمنی پرسوناژ میزبان، که یک دکتر تحصیل‌کرده چپ‌گرا در رشته ادبیات است، در جاهایی بخش‌های کوتاهی از سرود انترناسیونال هم پخش می‌شود.

پرسوناژها دقیقا به "کودکانی بزرگسال" شباهت دارند. آن‌ها با نوای کوتاهی از موسیقی به وجد می‌آیند. البته این  حالت‌شان هم مثل حالات دیگرشان به علت دمدمی مزاج بودن‌شان، ناپایدار است و با کوچک‌ترین کنایه و حرفی  به شدت عصبی و پرخاشگر می ‌شوند.

در بخش‌هایی از دیالوگ‌ها یکی از پرسوناژها که روشنفکر به حساب نمی‌آید، خصوصیات کلیشه‌ای و ظاهرا روشنفکرانه آن‌ها را گوشزد می‌کند: "اسباب بازی‌های شما، مشکلات اجتماعیه"، "هیچ می‌دونید شماها با هم هیچ اختلافی ندارید! فقط دارید اختلاف نظر بازی می‌کنید"، " نمی‌تونید  یک ساعت با هم سر کنید" و ...

بازی اکثر بازیگران هم که در آن بر رفتار، حرکات و جنب و جوش زیاد تأکید شده دقیقا در راستای انعکاس‌دهی همین مضمون روانشناختی و انتقادی است: پرسوناژها شتابزده، خودخواه، بی‌توجه به اخلاق و اخلاقیات، متلون المزاج، عیب‌جو و در ُکل آدم‌هایی بی‌ثبات و بی‌ریشه  معرفی شده‌اند. ضمنا هر کدام برای خود یک "من خاص" تعریف کرده‌اند.

این نمایش در سال‌های گذشته نیز یک بار اجرا شده است، اما در اجرای فعلی، طراحی صحنه بخش قابل توجهی از بن‌مایه‌های موضوعی متن را با تأکید بر کتاب و کتاب‌خوانی، توجه به سیاست‌زدگی و چارچوب بسته و محدود فکری  پرسوناژها، دراماتیک‌تر نشان داده شده است.

اشکان خطیبی، رضا مولائی، آوا شریفی، حسن امیدی و آناهیتا درگاهی همگی بازی‌های قابل قبولی ارائه می‌دهند. کارگردانی نمایش خوب انجام شده است: میزانسن‌ها مناسب با نوع حالات، وضعیت و حتی دیالوگ‌های بازیگران شکل‌دهی شده‌اند.

 این "هجویه" کمیک و همزمان پارادوکسیکال و انتقادی، تماشاگران  را تا آخر سرگرم و به اندیشیدن وامی‌دارد. علیرضا کوشک جلالی در هدایت بازیگران و انتخاب میزانسن‌ها و کلا در رابطه با مدیریت و کارگردانی نمایش "در انتظار آدولف" بسیار موفق عمل کرده و اجرایی دیدنی و زیبا ارائه داده است.