سرویس معماری هنرآنلاین، کافه "اسپریس"، فضای کوچکی است که در سال 91 طراحی داخلی و اجرای آن آغاز شد. این فضای دنج و زیبا که در دل خیابان نجات‌الهی (ویلا) و در کنار فروشگاه‌های صنایع دستی قرار دارد، سال 93 کلید خورد و به عنوان یکی از پاتوق‌های دوست داشتنی و دلنشین در این منطقه از شهر شناخته شد. دیری نپایید که این کافه به واسطه طراحی جذاب و خیره کننده‌اش در مجله معماری و ساختمان همان سال معرفی شد. پس از این مرحله، کافه کوچک و دوست داشتنی، خیابان ویلا توانست جوایزی چون آرکی تایزر نیویورک سال 2015"Architizer wards " را در زمینه پروژه‌های داخلی کسب کند. سال 2016 نیز این پروژه در بخش پروژه‌های بازسازی شده مسابقات آسیا انتخاب شد و سرانجام در همان سال جایزه پروژه منتخب وینر برگ را از آن خود کرد. "اسپریس" از معدود کافه‌هایی است که توانست بدون تضاد با فروشگاه‌های بزرگ و شناخته شده اطراف خود که اغلب کار صنایع دستی می‌کنند، بدرخشد. این کافه که در بافت سر در آن آجر و لعاب جلوه می‌کند، کاملاً با این منطقه و رنگ‌های شاخص صنایع دستی همخوانی دارد. یکی از مسائل اصلی در طراحی داخلی کافه "اسپریس" ایجاد تنوع بصری در فرم بود. در یک فضای کوچک با انتخاب این کانسپت، حس و حال و درک بازدیدکنندگان در ارتباط با طراحی فرم این پروژه نکته مهمی بود که با تغییر و ترکیب رنگ در آجرها و پس و پیش نشاندن آن‌ها ایجاد شد. سمت فیروزه‌ای رنگ جداره آجرها رو به جنوب قرار گرفته و با هندسه یکپارچه از پیاده‌رو آغاز شده و داخل کافه ادامه پیدا کرده است.

تراژدی اما از جایی شروع می‌شود که این کافه دیگر به خاطره‌ها می‌پیوندد زیرا این روزها پاتوق زیبا و دنج خیابان ویلا، کاربری متفاوتی پیدا کرده است. درست از یک ماه پیش در این کافه کوچک بسته شد و دیگر عطر قهوه از آن به مشام نرسید. قفسه‌بندی‌های پشت شیشه خبر از تغییر کاربری فضا داشتند اما وقتی چندی پیش، سر و کله صنایع دستی رنگارنگ پشت شیشه این کافه پیدا شد، بسیاری از مخاطبان و رهگذران شوکه شدند. کافه کوچک "اسپریس"، این بار به معنای واقعی کلمه به خاطره‌ها پیوست و علی‌رغم موفقیت‌های شاخصی که در زمینه معماری و طراحی داخلی کسب کرد، تبدیل به فضایی متفاوت از تعریف اولیه خود شد.

کافه اسپریس

شاید در نگاه اول تغییر کاربری این کافه موضوع مهمی به نظر نیاید زیرا به نظر بسیاری از مردم، تهران هر روز تغییرات متفاوتی را تجربه می‌کند. تغییر کاربری کافه "اسپریس" اما چند جنبه متفاوت دارد که باید برای آن طرح سؤال کرد. بدیهی است که این کافه بر مبنای شرایط منطقه، نوع کاربری و استانداردهای این‌چنینی طراحی شد و توانست موفقیت‌های بسیاری را کسب کند پس یقیناً تبدیل شدن چنین فضای ارزنده‌ای به یک فروشگاه قطعاً با تعریف اولیه معماری آن در تضاد است. سؤال این است که در فضای بی‌هویت امروز تهران، آیا کم شدن از یک فضای قابل تأمل، باعث نگرانی نیست؟ در تهران خاکستری امروز که عملاً پروژه‌های کوچک و فضاهای دنج این‌چنینی اساساً برای طراحی و معماری جدی گرفته نمی‌شوند، یقیناً کافه "اسپریس" نمونه جذابی برای امید به ایجاد یک موج جدی بود اما با رخ دادن این تغییر کاربری به نظر می‌رسد که این نگاه عقیم ماند.به همین بهانه پرس‌وجو کنان، با مدیر و صاحب کافه "اسپریس" صحبت کردم. امیر درخشی، صاحب کافه "اسپریس" درباره تغییر کاربری این فضا به خبرنگار هنرآنلاین گفت: تعداد کافه‌های خیابان ویلا طی سال‌های اخیر بسیار زیاد شد، از آنجایی که فضای کافه کوچک‌تر از سایر رقبا بود، به لحاظ اقتصادی ادامه این مسیر برای من مقرون به صرفه نبود البته کافه "اسپریس" مشتری‌های خاص خودش را داشت اما این تعداد مشتری نمی‌تواند برای چنین کافه و فضایی ایده‌ال باشد.

او ادامه داد: تبدیل کافه "اسپریس" به یک فضای تجاری برای شخص من هم کار آسانی نبود اما وقتی هیچ حمایتی رخ نمی‌دهد، من به تنهایی امکان مبارزه با چالش‌های اقتصادی را ندارم. درست است که در تهران فضاهای این‌چنینی اندک هستند و می‌توانند بر فرهنگ شهر تأثیرگذار باشند اما نمی‌توان از من انتظار داشت که به خاطر مسائل فرهنگی، ابعاد اقتصادی را نادیده بگیرم و با وجود ضرر دهی برای فرهنگ شهرم تلاش کنم.

کافه اسپریس

هومن بالازاده، معمار و طراح کافه "اسپریس" دومین نفری بود که پرس و جوکنان یافتم. بالا زاده شکل‌گیری فضای این کافه را حاصل دغدغه‌هایش درباره فضاهای کوچک دانست و در این باره گفت: برای شخص من طراحی فضای کوچکی که بتواند تبدیل به پاتوق مردم شود، یک چالش بود که مدت‌ها برای آن وقت صرف کردم.

او افزود: متأسفانه در کشور ما فضاهای کوچک و پروژه‌های این‌چنینی اصلاً جدی گرفته نمی‌شوند در حالی که اغلب کارها در کشور ما از ساختمان‌ها گرفته تا کسب و کار دارای چنین ابعادی هستند، بنابراین من فکر کردم که اجرای ایده‌ای مناسب برای چنین فضایی می‌تواند بر عملکرد جامعه و نگاه کارفرمایان تأثیرگذار باشد.

اسپیریس

این هنرمند معمار درباره انتخاب طرح کافه "اسپریس" و پیدایش ایده اجرای آن گفت: از آنجایی که در خیابان ویلا، تعداد زیادی فروشگاه صنایع دستی حضور دارند و ساختمان میراث فرهنگی نیز رو به روی این کافه است، من سعی کردم، در این بنا معماری ایران را به شکل معاصر طراحی کنم که خوشبختانه بازتاب بین‌المللی یافت.

بالازاده تصریح کرد: در پروسه طراحی این پروژه من بر بحث نورپردازی و متریال بسیار تأکید داشتم به همین خاطر از آجر و لعاب استفاده کردم و سعی کردم که آجرچینی و ساختار لعاب را در یک ترکیب همگن استفاده کنم.

او درباره تبدیل فضای این کافه به فروشگاه صنایع دستی گفت: به نظر من فضای کافه "اسپریس" مناسب فروشگاه صنایع دستی نیست به همین خاطر من در پروسه واگذاری این پروژه از کارفرما خواستم که اجازه دهد به صورت رایگان فضا را متناسب با کاربری فروشگاه تغییر دهم تا پیام و نگاه آن مناسب موقعیت باشد اما این پیشنهاد پذیرفته نشد.

این هنرمند ادامه داد: زمانی که کافه "اسپریس" شروع به کار کرد بازخورد و بازتاب خوبی بین رسانه‌ها و مردم داشت. به عقیده من برنده شدن این پروژه در مسابقات سبب شد که پروژه‌های در مقیاس کوچک اندکی جدی گرفته شوند و نگاه‌ها به این سمت متوجه شود.

بالازاده افزود: متأسفانه در کشور ما بیش از مسائل فرهنگی و ارزش‌های این بخش، مسائل اقتصادی اهمیت دارد به همین خاطر من حاضر شدم به صورت رایگان مجدداً فضا را طراحی کنم اما از آنجایی که اغلب کارفرمایان چنین اقداماتی را اتلاف وقت و هزینه می‌دانند، این ایده پذیرفته نشد. بنابراین من به عنوان یک معمار تا یک نقطه مشخص می‌توانم برای جلوگیری از صدمه دیدن یک اثر معماری تلاش کنم و از یک جایی به بعد کارها به دست من نیست.

او درباره مشکلات اقتصادی کافه گفت: زمانی که این کافه افتتاح شد، توانست بازخورد خوبی به دست آورد زیرا مشتریان با فضا همراه بودند به همین خاطر فکر می‌کنم که برای جلوگیری از کاهش تعداد مشتریان لازم بود که سیاست‌های مدیریتی تازه‌ای اتخاذ شود.

این هنرمند تصریح کرد: من معتقدم که باید تلاش کنیم اما شاید یک سری از ارگان‌ها بتوانند در این زمینه تأثیرگذار باشند زیرا معماران به تنهایی نمی‌توانند به جنگ ساخت‌وسازهای بی‌فکر بروند و فرهنگ‌سازی کنند. بنابراین وقتی پروژه‌ای چون کافه "اسپریس" در سطح بین‌المللی دیده می‌شود، برای پیشگیری از تغییر کاربری لازم است که حمایت‌هایی از صاحب کافه انجام شود تا او نیز بتواند به مسیر پیش رو ادامه دهد. در کل من معتقدم که ما باید منبع‌هایی را برای مملکت خودمان ایجاد کنیم که به مرحله ظهور برسند و امکان فرهنگ‌سازی بیابند.

اسپیریس

کاملاً مشخص است که تهران و کلان‌شهرهای ایران، در دهه‌های اخیر به سمت و سوی یکنواختی و خاکستری شدن پیش رفته‌اند. این در حالی است که علاوه بر تخریب بافت قدیمی و متفاوت این شهرها، فضاهای ساخت و ساز و آپارتمان‌نشینی رشدی عجیب یافته است. در چنین شرایطی آیا نباید اقدامات ارزنده‌ای چون کافه "اسپریس" را جدی‌تر گرفت و برای بقای فضاهای دلنشین و پاتوق‌هایی که این روزها تنها به کافه‌ها محدود شده تلاش کرد؟ آیا در فضای امروز کشور که اغلب کافه‌ها تقلیدی از فضاهای اروپایی است و نگاهی متفاوت به تعامل اجتماع امروز ما دارند، نباید کافه‌ها و مراکز این‌چنینی  را که هوشمندانه فرهنگ ملی ایران را در دل خود دارند، دریافت؟ در پایان اینکه نتیجه دریافت جوایز بین‌المللی و ملی در چنین شرایطی چیست وقتی هیچ مسئول و ارگانی این دل‌خوشی‌های کوچک را نمی‌بیند و برای آن اهمیت قائل نمی‌شود؟