گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: ناصر صارمی با این توضیح که مجموعه شعر «کافه ناصری» در برگیرنده ۲۷ شعر کلاسیک اغلب غزل و ۳۴ شعر ترجمه است به هنرآنلاین گفت: آثار برخی از شاعران قرن نوزده و بیست امریکا و انگلستان از جمله آلن گینزبرگ، بن جانسون، کالی سیبر، لانگستون هیوز، ساموئل آلن، رابرت فراست، رابرت فرانسیس، سیلور استاین، ویلیام بلیک، جرج کوپر، جان بیل اریلی، آگدن نش، جان هال ویلاک، الیزابت بیشاپ، آلفرد ادوارد هاوسمن و سارا تیزدیل را ترجمه کرده‌ام که در بخش دوم کتاب ارائه شده است. هر کدام یک شعر و فقط تیزدیل پنج شعر دارد. شاعرانی بی‌نشان و ناشناس نیز ردپایی در این مجموعه دارند.

او با بیان این که سروده‌هایش مربوط به یک دهه قبل تاکنون است، ادامه‌داد: البته در طول همین فاصله، یک مجموعه شعر سپید با عنوان «از حنجره چکاوک آبی» منتشر کردم که دو سال پس از انتشار به کوردی نیز ترجمه شد. شاعرانی که اثرشان در این کتاب ترجمه شده نیز افرادی هستند که از گذشته تا حدودی با شعرشان آشنایی داشتم و بیش از هر چیز زاویه نگاهشان به زندگی و جهان پیرامون برایم اهمیت داشت. آشنایی با شاعرانی از این دست را وامدار هلن اولیایی‌نیا، از اساتید دانشگاه اصفهان هستم.

صارمی در پاسخ به این پرسش که چرا در مجموعه شعرش، ترجمه اشعار دیگر شاعران را ارائه کرده، اظهارداشت: می‌خواستم کاری متفاوت کرده باشم، مضافا این مورد که حال و هوای سروده‌های خودم با قسمتی که ترجمه‌ها را در بر می‌گیرد، تفاوت چشمگیری ندارند و همسو هستند. امروزه خوانندگان کتاب هم موجزپسند و تنوع‌طلب شدند. همچنین به‌خاطر سخت‌گیری و حساسیتی که در ترجمه شعر دارم -بی‌مورد و بیهوده هم نیست- ارائه یک مجموعه شعر ترجمه را کار ساده‌ای نمی‌بینم. سختی کار در اینجاست که در ترجمه یا باید جانب وفاداری به متن را مراعات کرد و یا با مخاطب مرتبط شد و حس و برداشت خود را ابراز کرد.

او با این توضیح که گزینش اشعار خارجی بیشتر بر اساس همخوانی حسی و فرهنگی و با این نگاه که برای مخاطب ایرانی، تاثیرگذار، مفید، دارای اهمیت، جذاب و معنادار باشد صورت گرفته است، افزود: این شعرها مضامینی اجتماعی و گاه عاشقانه دارند.

نمونه اشعاری از این مجموعه که اواخر سال گذشته توسط نشر ارشدان تهران منتشر شده است.

هبوط ستاره‌ها را من دیده‌ام

ستاره‌ها را، آری من فرو افتادنشان را دیده‌ام

اما هنگامی که می‌افتند و می‌میرند

هیچ ستاره‌ای نابود نمی‌شود

از آسمانی که ستاره‌ها را در آن کاشته‌اند. نه، هرگز

به خاطر نخستین گناه

تمام جان کندن‌های آدم بیفایده‌ است.

آنچنانکه هرچند باران بر دریا ببارد

دریا همچنان شور است!

آلفرد ادوارد هاوسمن

 

پلنگاهو، دلم غیر از تو را در من نمی‌خواهد!

رفاقت کن. رمیدن نه، پلنگیدن نمی‌خواهد!

نسیماهو، وزیدن کن، تنت را، گیسوانت را

مشام منتظر، جز بوی پیراهن نمی‌خواهد!

ببین خلع سلاحم کرده‌ای، انگار می‌دانی

که مرد دل‌شکسته، پشت سر، دشمن نمی‌خواهد!

نهنگاهو، نبودی بارها من خودکشی کردم!

که این ساحل گزیده، جنگ تن با تن نمی‌خواهد!

شرابی یال رخشاهو، مرا این قصه در پایان

سیاوشفال یا همخانه بیژن نمی‌خواهد!

طلاآهو، تمام زندگی در من، دو خط شعر است

قطار شهر دل، غیر از دو خط، آهن نمی‌خواهد!

قشنگاهو، نگاهت را نگیر از من، که می‌میرد!

غروری که مرا بی‌تو، تو را بی‌من، نمی‌خواهد!

ناصر صارمی