سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: واژه ترانه در قدیم در معنای رباعی به‌کار برده می‌شده. هم‌چنین این واژه را گاه در معناهای سرود، نوا و نغمه به‌کار می‌بردند. در کتاب "مبانی ترانه‌سرایی" نوشته سعید کریمی، در تعریف ترانه که امروزه در میان عموم رایج است، آمده: "گونه‌ای شعری که برای اجرای موسیقایی سروده می‌شود، در این میان کلام و آهنگ می‌توانند هر یک بر دیگری تقدم داشته باشند و یا به‌طور هم‌زمان آفریده شوند".

در همین کتاب، گفته شده تعریفی که امروزه از ترانه و ترانه‌سرایی می‌شنویم با علی‌اکبرخان شیرازی متخلص به "شیدا" آغاز می‌شود. او به‌زعم بسیاری احیاگر هنر ترانه‌سرایی در دوره معاصر است که با آگاهی، تسلط بر ظرائف شعر و موسیقی به تصنیف‌سازی پرداخت و به آن تشخص ادبی بخشید. در نتیجه قدیمی‌ترین تصنیف‌های شناخته شده‌ای که امروزه به‌صورت کامل نغمه و کلام در اختیار داریم، از شیداست.

کریمی یادآور شده، پیش از شیدا تصنیف فاقد شکل ادبی، رسمی و دارای عباراتی سخیف و بعضا رکیک بوده که عموما خواننده‌های دوره‌گرد سازنده و مجری آن بوده‌اند.

مبحث موسیقی با توجه به اتفاقات سیاسی و اجتماعی دهه‌های گذشته ایران بسیار پیچیده و دنباله‌دار است. در این نوشتار فراز و نشیب موسیقی مدنظر نیست و فقط به ترانه از منظر کلام توجه شده است. ترانه نیز به‌تبع کلیت فضای موسیقی در چند دهه اخیر با توجه به جامعه در حال گذار تغییراتی را به خود دیده است.

ترانه‌ پیشینه‌ای قوی دارد اما در دهه‌های اخیر تهی از کلام و مبانی‌زیباشناسی شده است. هیچ توجهی به زبان و فنون بلاغی نمی‌شود و بخش عمده ترانه‌ها فاقد هرگونه اندیشه و تفکرند. سر هم کردن کلماتی مبتذل و خواندن آن، شده تعریف ترانه امروز.

"بررسی وضعیت ترانه‌های دو دهه اخیر" موضوعی بود که با 10 تن از ترانه‌سرایان و کارشناسان از چند نسل مختلف در میان گذاشتیم که به مرور در هنرآنلاین نشر یافت. بی‌سوادی، عدم آگاهی هنری، عدم مطالعه ادبیات کلاسیک، سلطه شرکت موسیقی به عنوان منبع قدرت و ثروت، به بن‌بست رسیدن آرمان‌ها، بلاتکلیفی بین مدرنیته و سنت، تغییر ذائقه و سلیقه جامعه، نظام فرهنگی معیوب، کاهش هزینه و سود بیشتر، تداخل وظایف شورای شعر وزارت ارشاد با وظایف شورای ممیزی محتوایی، مجوز دادن از سر دلسوزی، بحران روانی، اخلاقی و ارزشی جامعه، سرودن ترانه‌های مصرفی و گذرا، بی‌اهمیت شدن تراز هنری و مشهور شدن از کلید واژه‌های مهم و اصلی مباحث مطرح شده توسط کارشناسانی است که با آن‌ها به گفت‌وگو نشستیم. چکیده این نظریات را می‌خوانید.

 

ترانه‌سرا زیاد شده است

عبدالجبار کاکایی

عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه‌سرا، در مورد عمده‌ترین مشکل ترانه‌سرایی دو دهه اخیر، توضیح داد: یکی از مشکلات ترانه‌سرایی، افول آهنگسازی است. من صلاحیت ورود به حوزه آهنگسازی را ندارم ولی احساس می‌کنم آهنگسازان حرفه‌ای کم شده‌اند و کامپیوتربازها آمده‌اند جای آن‌ها را گرفته‌اند. نسل جوان امروز کارهای دیگران را کاور می‌کنند و به همین خاطر تئوریسین و آهنگساز کم شده است. نکته دیگر این‌که ترانه‌سرا هم زیاد شده است. وقتی مارکت ترانه با استیج‌ها شلوغ شد، ترانه‌سرا هم زیاد شد. با ورود اجرای لحن به جای ردیف‌خوانی و دستگاه‌خوانی یک جورهایی کار به سمت دلالی رفت. همه این‌ها باعث شده که وضعیت موسیقی کمی دگرگون شود. با تغییر لحن، به جای این‌که حس زیبایی‌شناسی جامعه را ارضا کنیم، حس کنجکاوی آن‌ها را ارضا می‌کنیم.

او در مورد این که چرا موسیقی پاپ امروز نسبت به گذشته ترانه ماندگار کمتری دارد، اظهارداشت: ما افق فکری مشخصی نداریم. پیش از انقلاب افق‌های فکری روشنی وجود داشت که گروه‌های سیاسی جامعه بر مبنای آن‌ها فعالیت می‌کردند. مدینه‌های فاضله‌ای در ذهن بود و براساس آن می‌نشستند، شعر می‌گفتند و رویا می‌بافتند. جمعیت‌های آرمان‌سازی که در سال‌های پیش از انقلاب وجود داشتند، پس از انقلاب یکی پس از دیگری متلاشی شدند. در حال حاضر با یک جامعه بلاتکلیف روبروییم که در مواجه با مدرنیته تصمیم جدی ندارد. در نهادهای اجتماعی هم اراده‌ای وجود ندارد. همه این‌ها از بین رفته و با یک جمعیت بلاتکلیف مایوس روبرو هستیم که جهان آرمانی هم ندارد. وقتی جهان آرمانی نیست دیگر نمی‌توان شعر گفت. اعتقاد دارم جامعه افق ندارد تا آینده را رصد کند. افق داشتن برای یک جامعه بسیار مهم است. پیش از انقلاب جریان چپ ایدئولوژیک، جریان‌های میانه‌رو اسلامی و جریان‌های مذهبی وجود داشتند که هر کدام از آن‌ها افق داشتند و برای رسیدن به آرمان و آرزوهای‌ خود زندانی می‌شدند و تلاش می‌کردند. همه با همدیگر دادوستد داشتند ولی الان جامعه بی‌آرمان شده و یک جامعه کرونازده است.

ترانه‌سرای که حاضر است برای اجرای ترانه‌اش پول بدهد

اسماعیل امینی

اسماعیل امینی شاعر و پژوهشگر نیز معتقد است، در بیشتر کشورهای دنیا معمولا خود آهنگساز یا خواننده آهنگ، کلام را می‌گوید یا چند نفر با هم دیگر یک گروه هستند که یکی از اعضای گروه ترانه کار می‌کند و در آهنگ بعدی یک نفر دیگر ترانه می‌گوید. این پدیده که یک نفر فقط ترانه بگوید و یک نفر بخواند، فقط متعلق به ما است. موضوع دیگر این‌که اساسا مجلات یا جلسات تخصصی برای نقد ترانه نداشته‌ایم و نداریم. در این جلساتی که به اسم ترانه برگزار می‌شود شرکت کرده‌ام ولی نقد ترانه ندیده‌ام. در آن‌جا فقط در این حد که چقدر خوب بود و ترانه شما را پسندیدم، حرف زده می‌شود و هیچ حرف تخصصی گفته نمی‌شود. در این حوزه تعلیم هم نداریم. از همه بدتر این‌که در عالم ترانه، نقد و دسته‌بندی نداریم. در کشورهای دیگر وقتی قطعات موسیقی منتشر می‌شوند سریعا آن‌ها را طبقه‌بندی می‌کنند. فقط یک مرجع هم ندارد، بلکه ممکن است 10 شرکت این کار را انجام بدهند. وقتی فرقی بین خریدن ترانه از ترانه‌سرای حرفه‌ای با قیمت بالا و ترانه‌سرایی که حاضر است برای اجرای ترانه‌اش پول هم بدهد، هیچ فرقی نیست، کم کم همه چیز رو به افول می‌رود و کیفیت‌ها ارزیابی نمی‌شوند.

او با این توضیح که تکنولوژی کاری می‌کند که آدم‌های معمولی هم می‌توانند وارد برخی از فعالیت‌های هنری شوند، ادامه داد: مثلا آدمی که حنجره ندارد به کمک دستگاه‌های الکترونیک می‌تواند خواننده باشد و آدمی که نوازندگی بلد نیست هم می‌تواند با کمک سمپل برای خودش آهنگ بسازد. امکانات باعث شده که کیفیت تبدیل به کمیت شود. خواننده‌ها، نوازنده‌ها و تنظیم‌کننده‌های زیادی داریم، چون بخشی از کار آن‌ها را دستگاه انجام می‌دهد. امروز با هجوم صداهای اضافه مواجهیم و مانند قدیم ممکن است یک ترانه سر زبان‌ها نیفتد.

باید ترانه‌سرایی ادامه پیدا کند

محمد علی بهمنی

محمدعلی بهمنی شاعر و ترانه‌سرا، در مورد تولید ترانه‌های ماندگار، توضیح داد: در یک سال اخیر مدیریت شورای شعر و ترانه پی‌گیر چنین آفرینش‌هایی است. شورا در نظر گرفت که هر خواننده در طول سال سه تک ترک بدهد و در طول سال‌ از بین کارهایش نمونه‌هایی را در بیاورد. برخی از شرکت‌های موسیقی اعتراض کردند که ما چه‌کاره هستیم؟ در نهایت آن قانون که باید در طول سه تک ترک منتشر کنند، برداشته شد. اگر جلوی ترانه‌سراها گرفته شود که کارشان را از ابتدا به شورا نیاورند و به شرکت‌ها بدهند و بعد شرکت‌ها آهنگ‌ها را به شورا بفرستند، هم جلوی زبان شرکت‌ها گرفته می‌شود و هم اگر شورا با شرکت روبرو باشد، طبیعی است که می‌تواند آن را رد کند. ترانه‌سراها باید ترانه خودشان را به شرکت‌ها بفرستند و شرکت‌ها هم ترانه‌ها را به شورا بیاورند. در آن صورت شورا از این دغدغه راحت‌ می‌شود.

او ریشه‌های اولیه و ترانه‌هایی که پیش از انقلاب سروده شدند را اوج ترانه‌سرایی دانست و تصریح کرد: بخشی از آن ترانه‌سرایان از دست رفتند و بخشی هم از میهن‌شان دور هستند. ترانه‌سرایانی که در داخل کشور داریم خیلی درخشان هستند، مسئله این‌جاست که چون می‌بینند فلان دوست‌شان کار نمی‌کند می‌گویند ما هم کار نکنیم. در صورتی‌که اگر علاقه دارند وضعیت ترانه خوب باشد باید کار ادامه پیدا کند. می‌بایست از فرصت‌ها استفاده کنند.

نگارش اثر هنری به شکل معکوس اتفاق می‌افتد

ابراهیم اسماعیلی

ابراهیم اسماعیلی‌اراضی، شاعر، ترانه‌سرا و پژوهشگر ادبی، در مورد مشکلات ترانه‌سرایی، اظهارداشت: ترانه نوشته می‌شود که مخاطب آن را بشنود ولی مخاطب چطور باید آن را بشنود؟ باید یک آهنگساز آن را بسازد و یک خواننده هم آن را بخواند. در پنج سال دوم دهه 70، ترانه‌های کدام ترانه‌سراها بیشتر شنیده شده است و در دهه‌های 80  و 90 چه اتفاقاتی افتاده است. مسئله اساسی ترانه در اکنونِ این‌جا، تالیف عمومی است. تالیف عمومی یعنی این‌که پروسه نگارش اثر هنری، دارد به شکل معکوس اتفاق می‌افتد. تهیه‌کننده دنبال این است که کدام کارها بیشتر می‌فروشد و در کنسرت شنیده می‌شود تا سفارش همان نوع کار را به آهنگساز و خواننده منتقل کند؛ نهایتا هم سراغ اشخاصی می‌روند که حاضر باشند خودشان را به‌عنوان مولف کنار بگذارند و به‌عنوان اپراتور، همان چیزهایی را که تهیه‌کننده می‌گوید، بنویسند و بسازند و بخوانند. در این آسیب‌شناسی، نمی‌توان رخدادها و محدودیت‌های اجتماعی را در نظر نگرفت. چرا از جایی به بعد، می‌بینیم برخی کارها باب می‌شود که در آن‌ها یک عده سعی می‌کنند از کلمات قدمایی و اوزان پرطنطنه شبه‌مولانایی استفاده کنند؟ این مسئله به همان سفارش برمی‌گردد؛ سفارشی که بدون تعارف، می‌گوید مخاطب به موسیقی‌هایی نیاز دارد که بتواند در مهمانی با آن‌ها برقصد؛ در حالی که ما موسیقی مهمانی نداریم؛ چون موانع زیادی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد چنان موسیقی‌ای تولید کنیم. مسئولان فرهنگی می‌گویند اصلا چه معنی دارد که مخاطب برقصد و نمی‌خواهند بپذیرند که این نیاز، زیر پوست جامعه وجود دارد. خب، بیزینس‌من‌ها تصمیم می‌گیرند به هر ترتیبی، موانع را دور بزنند. مخاطبی که با فریادهای حامد همایون و حمید هیراد و... می‌رقصد، تصور می‌کند کلام جدی و عرفانی می‌شنود؛ در حالی که مست ریتم است. می‌خواهیم ابرو را درست کنیم، چشم کور می‌کنیم! به همین دلیل بسامد تعداد افرادی که شخصیت تالیف دارند نسبت به کارهایی که دارد تولید می‌شود، روز به روز، پایین می‌آید. روز به روز به دلیل عمیق‌تر شدن شکاف موجود بین تشخیص سیاست‌گذاران فرهنگی ما و آن چیزی که در جامعه اتفاق می‌افتد، این انحطاط، پررنگ‌تر می‌شود. الان همه‌ چیز موسیقی دارد در کنسرت اتفاق می‌افتد. در سال، چند کنسرت برای "شنیدن" برگزار می‌شود که انتظار استفاده از کلام درست و هنرمندانه داشته باشیم!؟ سیاست‌گذاران و متولیان فرهنگی ما باید برای آموزش و نقد موسیقی و ترانه درست، سرمایه‌گذاری کنند.

او با بیان این که کم شدن ترانه‌های ماندگار دلایل مختلفی دارد، افزود: یکی از دلایل مهم آن، گسترده‌شدن رسانه‌ها و افزایش چندصدبرابری تولید است. ماندگارشدن ترانه حاصل زمزمه‌پذیری و تکرار آثار است. زمانی یک رسانه فراگیر به نام رادیو داشته‌ایم که نیمی از دو ساعت برنامه‌اش را موسیقی پخش می‌کرده و سراغ زبده‌ترین موزیسین‌ها هم می‌رفته است. وقتی پای زبدگان در میان باشد، اثری که تولید می‌شود هم قابل پذیرش است؛ پس مخاطب، آن را زمزمه می‌کند و ماندگار می‌شود. هنرمند هم امنیت اقتصادی پیدا می‌کند و تشویق می‌شود که آثار بهتری بسازد؛ ضمن این‌که فرصت تخاطبش با مردم، ادامه می‌یابد. در چنین شرایطی هنرمندان هم بر یکدیگر و هم بر مردم، تاثیر می‌گذارند و متقابلا تاثیر می‌گیرند؛ یعنی به گونه‌ای، با نقد تخصصی و نقد اجتماعی مواجه می‌شوند. در این روزگار بخشی از عزیزان، اصلا به ماندگاری ترانه معتقد نیستند؛ چرا که وقتی اسم فعالیت‌تان را مارکت می‌گذارید، محصول‌تان هم کاملا مصرفی می‌شود؛ حتی گاهی در حد دستمال کاغذی. وقتی امنیت و تاثیر و تاثر وجود ندارد، روز به روز، بیشتر به سمت مصرفی‌شدن پیش می‌رویم و جنس مصرفی هم قرار نیست ماندگاری داشته باشد.

ترانه‌سرایی جزیی از یک کل پیچیده است

سعید کریمی

سعید کریمی، نویسنده، ترانه‌سرا و پژوهشگر موسیقی، با این توضیح که ترانه‌های ضعیف در همه دوره‌ها وجود داشته و حتی در یک دوره‌هایی بیشتر از اکنون بوده است، گفت: این‌که چرا قطعات قدیمی ماندگار شدند به‌خاطر این است که از یک اَلَک مهم به نام زمان رد شده‌اند. یعنی از بین مثلا 10 هزار ترانه‌ای که در دهه پنجاه تولید شده، در حال حاضر 50 یا صد قطعه مانده است. در بسیاری از موارد یا ملودی‌ها خیلی خوب هستند که عیب کلام را پوشانده‌اند و یا خواننده آن‌قدر خوب خوانده که عیب کلام کم‌تر به چشم می‌آید. در بین ترانه‌های ماندگار هم می‌توانم مثال‌هایی بزنم که برخی از آن‌ها مشکلات ادبی و دستوری دارند. نمی‌توانیم بگوییم چه ترانه‌ای ماندگار است. زمان می‌گذرد و مشخص می‌کند که چه ترانه‌ای ماندگار است. نمی‌توانیم ادعا کنیم الان ترانه ماندگار نداریم. شاید همین خواننده‌های تین‌ایجر که همه آن‌ها را مسخره می‌کنند، 20 سال بعد ماندگار شوند. البته احتمال این موضوع را بالا نمی‌دانم. اتفاقا اعتقاد دارم کارهایی که ساخته می‌شوند بالای 90 درصد مصرفی محض و گذرا هستند. از قضا این نکته اصلا اشکال ندارند. دغدغه موسیقی پاپ شنیده شدن و هیت شدن در زمان انتشار است. موسیقی پاپ اصلا وظیفه ماندگاری ندارد. کسی که در حوزه پاپ کار می‌کند با خودش می‌گوید من یک کار پاپ بسازم که دیده و شنیده شود.

او با بیان این‌که موسیقی پاپ یک موسیقی تجاری و مصرفی است، تصریح کرد: اگر من خواننده موسیقی پاپ باشم و با تهیه‌کننده‌ای کار کنم و آن اثر هیت نشود و نفروشد، در کارهای بعدی دیگر با من کار نمی‌کند. شاید بگوید به لحاظ ادبی ترانه‌های شما خوب است ولی دیگر با من کار نمی‌کند. در بین خوانندگان تین‌ایجری افرادی را می‌شناسم که خواننده‌های بسیار خوبی هستند و سلیقه خوبی دارند ولی وقتی از آن‌ها می‌پرسیم که چرا چنین آهنگ‌هایی می‌خوانید، در جواب می‌گویند اگر ما این آهنگ‌ها را نخوانیم فروش نمی‌روند. همه چیز به لحاظ فرهنگی، زیستی و روانی عوض شده است. یک عده دوست دارند ترانه‌هایشان در میهمانی‌ها شنیده شود. نمی‌توانیم به آن‌ها بگوییم چرا یک ترانه سروده‌اید که همه جا شنیده می‌شود؟ در این میان آثاری هم داریم که مردم آن‌ها را زمزمه می‌کنند و دارای اندیشه و ارزش‌های ادبی‌اند.

ترانه کاملا یک حرفه‌ بینارشته‌ای است

حسن علیشیری

حسن علیشیری شاعر، ترانه‌سرا و مترجم، با این توضیح که فاصله بسیار بزرگی بین توان و استعداد هنری ترانه‌سرایان با آن‌چه که در بازار موسیقی ما به گوش می‌رسد وجود دارد، اضافه کرد: این فاصله بزرگ از این مسئله نشات می‌گیرد که تولید موسیقی در کشور ما، دست کم در 20 سال گذشته و شکل‌گیری دوباره موسیقی پاپ هیچ‌وقت به تولید صنعتی نرسیده است. تعبیر صنعتی را از بابت دارا بودن یک چرخه اقتصادی روشن و درست می‌گویم. ریشه مشکلات ترانه را در همین چرخه معیوب تولید موسیقی می‌دانم. در جلسات ترانه‌خوانی استعدادهایی را دیده‌ام و ترانه‌هایی را شنیده‌ام که فوق‌العاده بودند ولی آن‌ها به ندرت می‌توانند شانس حضور در بازار موسیقی را پیدا کنند. از طرفی در بازار موسیقی داریم ترانه‌هایی را بعضا حتی از ترانه‌سراهای صاحب‌نام می‌شنویم که فاقد حداقل استانداردهای ترانه هستند. این مشکل بیش از این‌که در دل خود ترانه و جامعه ترانه‌سرایان باشد به آن فقدان زنجیره تولید برمی‌گردد. اگر ما با یک بازار موسیقی منطقی و درست با همه شرایط لازم روبرو بودیم، آن ترانه‌سرایان هم شانس داشتند که وارد چرخه تولید شوند و آثارشان به گوش مخاطبین برسد و در یک بازار رقابتی، این مخاطب باشد که انتخاب می‌کند، اما وقتی رقابت وجود نداشته باشد، مانند صنعت خودروسازی می‌بینیم که قیمت‌ها بالا می‌رود و کیفیت‌ها کاهش پیدا می‌کند. چنین اتفاقی در بازار موسیقی هم می‌افتد و همان‌طور که سایر وجوه را تحت‌الشعاع قرار داده، ترانه را هم تحت‌الشعاع قرار داده است.

او با بیان این که در خود جامعه‌ ترانه‌سرایان هم مشکلات زیادی وجود دارد، گفت: که یکی از مهم‌ترین‌های آن را فقدان مطالعه کافی می‌دانم. ترانه کاملا یک حرفه‌ بینارشته‌ای است. برای ترانه سرودن به چیزی فراتر از امکان شعر نوشتن احتیاج است و به مطالعات زیادی احتیاج دارد. وقتی میانگین کلی مطالعه کاهش پیدا می‌کند و از طرفی گرایش بیشتر از این که به سمت کمال‌گرایی باشد، به سمت رفع نیازهای بازار است، سطح کلی ترانه‌ها کاهش پیدا می‌کند. این مسئله قابل کتمان نیست که ترانه ما به صورت کلی رو به پیشرفت نیست. سطح کلی ترانه به خاطر بحران کم سوادی و مطالعه کم رو به تنزل است. با این حال میانگین کلی ترانه از خوانندگی ما در سطح بالاتری قرار دارد. اقتصاد، فقدان رسانه و ممیزی باعث می‌شوند بین هنر ترانه‌‌سرایی و آن‌چه که در قالب موسیقی شنیده می‌شود شکاف عمیقی وجود داشته باشد.

از تجارب ترانه‌سرایان پیشکسوت بهره ببریم

اهورا ایمان

اهورا ایمان ترانه‌سرا و خواننده، ترانه امروز را یک ترانه بیمار دانست که درمان آن هم با امر و نهی اتفاق نخواهد افتاد و ادامه داد: درمان ترانه به دست ترانه‌سرایان پیشکسوت انجام می‌شود. خوب بود بستری مهیا می‌شد تا از تجارب ترانه‌سرایان پیشکسوتی که هنوز در قید حیات هستند در کارگاه‌های آموزشی، دانشگاه‌ها و سمینارها بهره ببریم تا این گنجینه عظیم از دست نرود. هنوز می‌توانیم از دست رفتن بخشی از تاریخ ترانه جلوگیری کنیم ولی اگر غفلت کنیم قطعا آن گنجینه هم از دست خواهد رفت. باید در معرفی ترانه و ترانه‌شناسی آن‌قدر کار شود که لزوما ترانه‌سرای خوب فردی نباشد که با خواننده‌ خوب کار کرده باشد. لزوما ترانه خوب، ترانه‌ای نباشد که از دهان خواننده پرطرف‌دار بیرون آمده باشد. ترانه براساس معیارهای موسیقی، فرهنگ و هنر سنجیده شود. زمانی که این اتفاق افتاد، می‌توانیم امیدوار باشیم ترانه به‌عنوان یک هنر زنده، اجتماعی، فعال و کنش‌گر در جامعه مطرح است و به معضلات نگاه می‌کند و به درد جوان‌ها می‌خورد. به هر حال ممکن است چند ترانه خوب هم شنیده شود و در خوانندگان و آهنگسازان دغدغه‌مندی وجود داشته باشد ولی کلیت موسیقی متاسفانه بیمار است.

او با این توضیح که جدای از آن که موسیقی 25 سال در کما بوده و وقتی برگشتیم و شروع کردیم هم با موسیقی روز دنیا همراه نشدیم، ادامه داد: بلکه دوباره آمدیم از آن‌جایی که موسیقی قطع شده بود ادامه دادیم. به نظر می‌آید آهنگسازان، ترانه‌سراها و خوانندگان ما نخواستند با موسیقی جهان همراه شوند. هنرمند ایرانی نمی‌خواست قبول کند که 25 سال فاصله افتاده است. به نظرم اگر ترانه‌سرای ایرانی از الان تلاش مستمر داشته باشد و کاستی‌ها رفع شود، ممکن است 20 سال دیگر به همان جایی برگردیم که دهه 50 قطع شده بود.

شاعری دم‌دستی و درجه چندم

سعید بیابانکی

سعید بیابانکی شاعر و کارشناس ترانه، با بیان این که حوزه موسیقی و ترانه یک هنر ترکیبی و تلفیقی است، افزود: شعر به‌طور خاص و خالص خودش یک هنر مستقل است و موسیقی بی‌کلام نیز همین استقلال را دارد. وقتی این دو با همدیگر ترکیب می‌شوند حضور گروهی دیگر به‌عنوان خواننده، آهنگساز و تنظیم‌کننده هم معنا پیدا می‌کند و هم‌چنین مخاطب که یک جامعه بزرگی است هم یک ضلع این ماجرا را تشکیل می‌دهد. لاجرم توفیق و مانایی یک اثر موسیقیایی با کلام که به آن تصنیف یا ترانه می‌گوییم، وقتی اتفاق می‌افتد که چند ویژگی داشته باشد. نخست این‌که باید هر چیزی سر جای خودش باشد. یعنی اگر قرار است کلامی را با یک موسیقی ترکیب کنیم، شاعر، آهنگساز و تنظیم‌کننده باید کارشان را درست انجام بدهند. از همه این‌ها مهم‌تر شرایط تاریخی و اجتماعی انتشار اثر و ذوق، انتخاب و پسند مخاطب است. جامعه در مقاطع مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی یک چیزی را از هنرمند مطالبه می‌کند. هرگز نمی‌توان جامعه را منع کرد و گفت هرگز نباید از هنرمند چنین چیزی مطالبه کند، چرا که هنرمند زبان گویای اجتماع است. جامعه‌ای که قادر به سخن نیست ولی همواره مطالبه‌گر است، در صورتی که هنرمند این زبان را دارد. همه این‌ها دست به دست هم می‌دهد و یک اثر موسیقیایی با کلام را شکل می‌دهد و آن اثر در زمان عرضه خودش اثرگذار و پایا می‌شود و می‌ماند. بزرگ‌ترین و بهترین داور، گذر زمان است. مردم هم گاهی در داوری خودشان خطا می‌کنند ولی تاریخ خطا نمی‌کند. تاریخ آن دانه درشت‌ها را نگه می‌دارد و دانه ریزها را حذف می‌کند. این جبری است که تاریخ به آثار هنری تحمیل کرده و اتفاقا جبر دلچسبی است. یک اثر موسیقیایی وقتی عرضه می‌شود، باید یک ویژگی برجسته‌ داشته باشد و آن زمزمه‌پذیری است. برخی از خواننده‌های بزرگ آن‌قدر فنون و ظرایف خوانندگی‌شان بالاست که مردم قادر به زمزمه آثار آن‌ها نیستند.

او با بیان این که شاعرانی داریم که در طول تاریخ ادبیات آهنگین و موسیقیایی، شاعر نامیده می‌شوند و یک گروه هستند که ترانه‌سرا و تصنیف‌سرا نامیده می‌شوند، تصریح کرد: به‌نظرم ترانه‌سرایی یک هنر فراتر از شاعری است و به یک قابلیت بالاتری نیاز دارد. باید توانایی این را داشته باشیم که بر یک ملودی و آهنگی که هنوز کلام بر روی آن نیست و تشنه کلام است، معادل آن ضرب‌آهنگ و هجاهای عروضی، کلام تعبیه کنیم که در نتیجه کار دشوارتری است. چیزی که امروز به نام ترانه‌سرایی مشهور شده و همه خودشان را ترانه‌سرا می‌دانند عملا ترانه‌سرایی نیست، بلکه یک جور شاعری دم‌دستی و درجه چندم است که عرضه می‌شود. شعری که اصول اولیه شعر، کلام و سخنوری در آن دیده نمی‌شود و اصلا پای‌بند به زبان فارسی نیست. ترانه‌سراهای امروز و به‌ویژه در نسل جوان عمدتا شاعران ناموفقی هستند. یعنی افرادی هستند که در عرصه شعر موفق نبوده‌اند و به‌ناچار به ترانه‌سرایی روی آورده‌اند تا عیب و ایرادهای شعرشان را پشت نقاب آهنگ و صدای خواننده پنهان کنند. شاعری که بخواهد کار کلاسیک کند و به شعر سنتی پای‌بند باشد باید اصول و قواعد این هنر را بداند و وزن، قافیه، قوالب و زبان را بشناسد. تا در یک عرصه شاعری فعالیت نکنید، نمی‌توانید در عرصه ترانه‌سرایی هم موفق شوید.

یک عده سر جای خودشان نیستند

photo_۲۰۲۰-۱۰-۲۸_۱۲-۵۳-۲۷

امید صباغ‌نو شاعر و ترانه‌سرا، با بیان این که در ترانه‌ها ادبیات قوی نمی‌بینیم چون مهره‌ها سر جای خودشان نیستند، گفت: افراد زیادی داریم که آهنگساز هستند ولی در کسوت ترانه‌سرا هم ظاهر می‌شوند. "مر" چیزی که آهنگساز باید در اتود اولیه به‌عنوان یک کلام روی کار بیاورد تا شاعر بتواند براساس آن ترانه بگویید. در حال حاضر این مر به‌واسطه ارتباط‌هایی که بین آهنگساز و خواننده شکل می‌گیرد و چون ملودی، ملودی عامه‌پسندی است، به صورت ترانه منتشر می‌شود و همه فکر می‌کنند اصل ترانه این است و بقیه دارند ادای ترانه را در می‌آورند. همین اتفاق‌ها باعث می‌شود بار معنایی ترانه‌ها پایین بیاید و تکنیک‌ آن افت کند و شاهد کشف‌های جدید نباشیم. اگر هر شخصی در جایگاه خودش ظاهر شود اتفاقات خوبی می‌افتد؛ یعنی فردا تبدیل به آهنگساز یا خواننده نشویم و فقط کاری که بلد هستیم را درست انجام بدهیم. اگر از دوستانی که شاعر و ترانه‌سرا هستند و دارند با بچه‌های موسیقی همکاری می‌کنند کارهای قوی نمی‌شنویم، حداقل کارهای قابل دفاع گوش کنیم، منتها مشکل اصلی این است که یک عده سر جای خودشان نیستند. امیدوارم هر کسی کار خودش را انجام دهد و در آینده نزدیک کارهای موسیقیایی بهتری تولید شوند.

او با اظهارتاسف از این که برخی ترانه‌سراهای شناخته ‌شده هم به سمت ترانه‌های تجاری کشیده شده‌اند، ادامه داد: به‌واسطه ظهور فضای مجازی، تقاضا بیشتر شده و این مسئله باعث می‌شود دنبال عرضه و عرضه‌کننده بگردیم. بنابراین این وسط همه یا ترانه‌سرا شدند یا آهنگساز. این اتفاقات موجب شده با سلیقه مخاطب نیز بازی کنیم و آن را تغییر دهیم تا از یک‌سری آهنگ‌ها خوش‌شان بیاد که قبلا به مذاق‌شان خوش نمی‌آمد. از طرفی این‌قدر تعداد ترانه‌ها و ترانه‌سراها زیاد شد که ما به تعدد و تکرار در بسیاری از تصاویر رسیده‌ایم. همین تکرار باعث شده که خودمان به نوعی تنبل بار بیاییم و اولین چیزهایی که به ذهن‌مان می‌رسد را به‌عنوان ترانه بنویسیم. آن را به خواننده منتقل کنیم و در نهایت به خورد مخاطب عام جامعه بدهیم.

در ترانه دچار تکرار نخ‌نما و ابتذال شدیم

ص

صابر قدیمی شاعر و ترانه‌سرا، با این توضیح که وقتی ترانه‌سرا شعر حافظ و سعدی را نخوانده باشد، هر چیزی که می‌نویسد فکر می‌کند عالی است، تصریح کرد: رفته رفته آن‌قدر کیفیت کار پایین می‌آید که خواننده می‌گوید این مزخرفات را من هم بلد هستم بنویسم، چرا باید به ترانه‌سرا پول بدهم؟ به همین خاطر خودش ترانه می‌نویسد. البته ما خوانندگانی داریم که ترانه خوب هم می‌گویند؛ ولی الان به سمتی رفته‌ایم که اغلب خواننده‌ها خودشان به فکر خلق ترانه افتاده‌اند. البته در گذشته ما به این کلمات! مِر می‌گفتیم و ملودی‌سازان می‌نوشتند تا ترانه‌سرایان حرفه‌ای روی آن ترانه بسرایند. مِر آهنگسازان باسواد و پیشکسوت بعضا از شعر ناترانه‌سرایان اخیر بهتر بود.

او عمده‌ترین مشکل ترانه‌سرایی دو دهه اخیر را بی‌سوادی دانست و افزود: تمام ترانه‌سراهای خوب در دهه 50 شعر می‌خواندند و باسواد بودند. امروزه افراد زیادی که دارند ترانه می‌گویند فقط روی ملودی کلمه می‌گذارند و سواد لازم در ارتباط با این قضیه را ندارند. سواد لازم یعنی فیلم و تئاتر خوب دیدن و به خلق توجه کردند. ما این چیزها را نداریم و در ترانه دچار تکرار نخ‌نما و ابتذال شدیم. وقتی مخاطبانی که در کنسرت شرکت می‌کنند افراد سن پایین هستند، متوسط موسیقی به سمت تین‌ایجرها می‌رود و تبدیل به آن چیزی می‌شود که سلیقه بچه‌های 13-14 ساله است. در آن‌جا به خاطر این‌که عمق صورت نگرفته است، طبیعتا تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود که کیفیت کارها کمرنگ‌تر شود. آن وقت من به‌عنوان تهیه‌کننده سعی می‌کنم به سراغ کارهایی بروم که سالن را پر می‌کند. سالن‌ را چه افرادی پر می‌کنند؟ معمولا پدر و مادرها به خاطر فرزندشان به کنسرت می‌روند. این‌ها تعیین می‌کنند که موسیقی ما چه آهنگ‌هایی داشته باشد. گاهی اگر موسیقی ساختمند و خوبی منتشر شود، خوش‌شان نمی‌آید. البته در یکی، دو سال اخیر خود خواننده‌ها دارند به سمت ترانه‌های اجتماعی و دغدغه‌مندتر پیش می‌روند. آن‌قدر ترانه‌های مزخرف شنیده‌ایم که بچه‌های تین‌ایجر هم خسته شده‌اند و دوست دارند چیزهای جدیدتری را بشنوند.